۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۹۲: | خط ۹۲: | ||
فصل اوّل در بيان آسانى و دشوارى مطلوب است آسانى مطلوب از آنجاست كه نور هستى وى همواره در همه جا هويدا و آشكار است. | فصل اوّل در بيان آسانى و دشوارى مطلوب است آسانى مطلوب از آنجاست كه نور هستى وى همواره در همه جا هويدا و آشكار است. | ||
و دشوارى مطلوب بدان سبب است كه ديدۀ عقل بشرى طاقت تجليّات حقّ را ندارد در اينجا سؤالى مطرح مىشود كه علّت قصور عقل بشرى از معرفت ذات الهى چيست؟دراينباره چهار جواب داده شده است جواب اوّل اينكه چون عقل بشرى متناهى است و نور جلال حقّ نامتناهى لذا هيچ نسبتى ميان متناهى و نامتناهى وجود ندارد جواب دوّم در واقع تقرير ديگر جواب اوّل است ولى در جواب سوّم از راه ديگرى وارد بحث مىشود تا معمّا را حلّ كند اصولا دريافتها و معلومات بشرى يا از طريق تصوّر حاصل مىشود يا از طريق تصديق و هيچ يك از اينها را در حريم الهى راهى نيست چون تصوّرات ما يا از راه حواس بدست مىآيد و يا از طريق نفس مانند لذّت و الم و يا از طريق عقل مانند تصوّر مفهوم وحدت و كثرت و هرچيزى كه غير از اين سه موارد باشد براى ما قابل تصوّر نخواهد بود و حقيقت حقّ تعالى از هر سه نوع اينها بيرون است لذا عقول بشرى هيچوقت به كنه حقيقت حقتعالى نمىرسد نكته جالب اينكه انسان چون در سير الى اللّه به مقام وحدت مىرسد بساط عقل برچيده مىشود و حركتهاى عقلانى بهطور كلّى نابود مىشوند و بالاخره جواب چهارم براساس ضعف بشرى تعيين مىگردد. | و دشوارى مطلوب بدان سبب است كه ديدۀ عقل بشرى طاقت تجليّات حقّ را ندارد در اينجا سؤالى مطرح مىشود كه علّت قصور عقل بشرى از معرفت ذات الهى چيست؟دراينباره چهار جواب داده شده است جواب اوّل اينكه چون عقل بشرى متناهى است و نور جلال حقّ نامتناهى لذا هيچ نسبتى ميان متناهى و نامتناهى وجود ندارد جواب دوّم در واقع تقرير ديگر جواب اوّل است ولى در جواب سوّم از راه ديگرى وارد بحث مىشود تا معمّا را حلّ كند اصولا دريافتها و معلومات بشرى يا از طريق تصوّر حاصل مىشود يا از طريق تصديق و هيچ يك از اينها را در حريم الهى راهى نيست چون تصوّرات ما يا از راه حواس بدست مىآيد و يا از طريق نفس مانند لذّت و الم و يا از طريق عقل مانند تصوّر مفهوم وحدت و كثرت و هرچيزى كه غير از اين سه موارد باشد براى ما قابل تصوّر نخواهد بود و حقيقت حقّ تعالى از هر سه نوع اينها بيرون است لذا عقول بشرى هيچوقت به كنه حقيقت حقتعالى نمىرسد نكته جالب اينكه انسان چون در سير الى اللّه به مقام وحدت مىرسد بساط عقل برچيده مىشود و حركتهاى عقلانى بهطور كلّى نابود مىشوند و بالاخره جواب چهارم براساس ضعف بشرى تعيين مىگردد. | ||
فصل دوّم: | فصل دوّم: | ||
فخر رازى در فصل دوّم اين رساله به اقسام روندگان و جويندگان راه معرفت اشاره مىكند كه بر دو قسمند: | فخر رازى در فصل دوّم اين رساله به اقسام روندگان و جويندگان راه معرفت اشاره مىكند كه بر دو قسمند: | ||
يا اهل حركتند و يا اهل سكون خود اهل حركت كه در داشتن پيشرو و رهبر اختلاف دارند سه طايفهاند:گروهى مىگويند كه پيشرو ما بايد از جنس انسان باشد نه چيز ديگر،سپس در مياناين قوم اختلاف بوجود آمد گروهى پيشرو را در پيامبر گروهى در امام،عدّهاى در قرآن و اخبار،و برخى ديگر در پيرو مرشد يافتند گروه دوّم مىگويند كه در حركت بسوى معرفت الهى رهبر و پيشوا نبايد از جنس بشر و انس باشد زيرا عقول بشرى ناقص بوده و صلاحيّت رهبرى را ندارد گروهى از اينان به عبادت كواكب پرداخته و عدّهاى هم براساس رياضت،ارواح جن و ملائكه را پيشواى خود قرار دادند گروه سوّم در حركت معرفتى خود رهبرى عقل را برگزيدند و آن را حاكم به حقّ دانستند اينان معتقدند كه حسّ خطاپذير بوده لذا صلاحيّت ندارد كه بر آن اعتماد شود،در اين ميان فخر رازى به عقل بشرى ارزش والايى قائل است و مذهب پيشرفته را مذهب عقلانى مىداند. | يا اهل حركتند و يا اهل سكون خود اهل حركت كه در داشتن پيشرو و رهبر اختلاف دارند سه طايفهاند:گروهى مىگويند كه پيشرو ما بايد از جنس انسان باشد نه چيز ديگر،سپس در مياناين قوم اختلاف بوجود آمد گروهى پيشرو را در پيامبر گروهى در امام،عدّهاى در قرآن و اخبار،و برخى ديگر در پيرو مرشد يافتند گروه دوّم مىگويند كه در حركت بسوى معرفت الهى رهبر و پيشوا نبايد از جنس بشر و انس باشد زيرا عقول بشرى ناقص بوده و صلاحيّت رهبرى را ندارد گروهى از اينان به عبادت كواكب پرداخته و عدّهاى هم براساس رياضت،ارواح جن و ملائكه را پيشواى خود قرار دادند گروه سوّم در حركت معرفتى خود رهبرى عقل را برگزيدند و آن را حاكم به حقّ دانستند اينان معتقدند كه حسّ خطاپذير بوده لذا صلاحيّت ندارد كه بر آن اعتماد شود،در اين ميان فخر رازى به عقل بشرى ارزش والايى قائل است و مذهب پيشرفته را مذهب عقلانى مىداند. |
ویرایش