۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
#:«روح، عبارت است از جوهر مدبّر بدن یا چیزى که در حکم بدن باشد؛ چنانکه قرآن را حقّ تعالى روح خواند، وجهش اینکه تدبیر امّت بدان حاصل است. پس مجموع امّت بهمنزله بدن باشد و قرآن بهمثابه روح مدبّر و تدبیر جوهر روح، چون مقارن خطا که آن خطا مانند خیانت باشد، نباشد، در کارخانه الهى به روح الامین موسوم مىگردد و اگر تدبیر آن جوهر به امورى که مافوق قدرت بشرى است تعلق شود، روح اللّه و روح القدس اسم یابد و شخص کامل که تدبیر او در عالم اشخاص بر این وجوه باشد، با وجود بدن عنصرى ملقّب شود به روح اللّه و روح القدس و روح الامین؛ اگرچه بشر است. از این جهت مولوى، حضرت رسالتپناه را روح الامین گفت و جبرئیل نیز به همین اعتبار روح القدس و روح الامین است و حضرت عیسى هم همچنین»<ref>ر.ک: متن کتاب، ص57</ref>. | #:«روح، عبارت است از جوهر مدبّر بدن یا چیزى که در حکم بدن باشد؛ چنانکه قرآن را حقّ تعالى روح خواند، وجهش اینکه تدبیر امّت بدان حاصل است. پس مجموع امّت بهمنزله بدن باشد و قرآن بهمثابه روح مدبّر و تدبیر جوهر روح، چون مقارن خطا که آن خطا مانند خیانت باشد، نباشد، در کارخانه الهى به روح الامین موسوم مىگردد و اگر تدبیر آن جوهر به امورى که مافوق قدرت بشرى است تعلق شود، روح اللّه و روح القدس اسم یابد و شخص کامل که تدبیر او در عالم اشخاص بر این وجوه باشد، با وجود بدن عنصرى ملقّب شود به روح اللّه و روح القدس و روح الامین؛ اگرچه بشر است. از این جهت مولوى، حضرت رسالتپناه را روح الامین گفت و جبرئیل نیز به همین اعتبار روح القدس و روح الامین است و حضرت عیسى هم همچنین»<ref>ر.ک: متن کتاب، ص57</ref>. | ||
# گاه شارح، یک مصرع را آورده و با نشانه «إلخ» کلّ بیت را اراده کرده که مصحح براى تفهیم و روانى بیشتر، بیت بعدى را در دو قلاب آورده است: | # گاه شارح، یک مصرع را آورده و با نشانه «إلخ» کلّ بیت را اراده کرده که مصحح براى تفهیم و روانى بیشتر، بیت بعدى را در دو قلاب آورده است: | ||
{{شعر}} | #:{{شعر}} | ||
#{{ب|''چیست تعظیمِ خدا افراشتن ''|2=''خویشتن را خوار و خاکى داشتن''}} | #:{{ب|''چیست تعظیمِ خدا افراشتن ''|2=''خویشتن را خوار و خاکى داشتن''}}{{پایان شعر}} | ||
{{پایان شعر}} | |||
#:«یعنى تعظیم و بزرگى خدا بهجا آوردن، خود را خوار داشتن است». | #:«یعنى تعظیم و بزرگى خدا بهجا آوردن، خود را خوار داشتن است». | ||
#:و قوله: | #:و قوله: | ||
{{شعر}} | :#{{شعر}} | ||
#:{{ب|''پیش سبحان پس نگهدارید دل ''|2=''تا نگردید از گمانِ بد خجل''}} | #:{{ب|''پیش سبحان پس نگهدارید دل ''|2=''تا نگردید از گمانِ بد خجل''}}{{پایان شعر}} | ||
{{پایان شعر}} | |||
#:از سبحان به اعتبار تنزیه، ذات حقّ خواسته؛ از قبیل اطلاق مصدر و اراده اسم مفعول؛ یعنى، ذات مقدّس و منزّه<ref>ر.ک: مقدمه مصحح، صفحه دوازده - سیزده</ref>. | #:از سبحان به اعتبار تنزیه، ذات حقّ خواسته؛ از قبیل اطلاق مصدر و اراده اسم مفعول؛ یعنى، ذات مقدّس و منزّه<ref>ر.ک: مقدمه مصحح، صفحه دوازده - سیزده</ref>. | ||
# باید یادآور شد که شارح بزرگوار در برخى ابیات دقت خاصى مبذول داشته که در دیگر شارحان کمتر مىتوان سراغ گرفت؛ براى مثال در این بیت: | # باید یادآور شد که شارح بزرگوار در برخى ابیات دقت خاصى مبذول داشته که در دیگر شارحان کمتر مىتوان سراغ گرفت؛ براى مثال در این بیت: | ||
{{شعر}} | #{{شعر}} | ||
#{{ب|''هرکه جز ماهى ز آبش سیر شد ''|2=''وآنکه بىروزیست، روزش دیر شد''}} | #{{ب|''هرکه جز ماهى ز آبش سیر شد ''|2=''وآنکه بىروزیست، روزش دیر شد''}}{{پایان شعر}} | ||
{{پایان شعر}} | |||
#:با بیان چند وجه، آن را شرح کرده که یکى از وجوه آن کاملا نادر است و از هوش سرشار وى سرچشمه مىگیرد: مرجع ضمیر شین، لفظ پاک است که مراد از آن عشق یا غم عشق است. | #:با بیان چند وجه، آن را شرح کرده که یکى از وجوه آن کاملا نادر است و از هوش سرشار وى سرچشمه مىگیرد: مرجع ضمیر شین، لفظ پاک است که مراد از آن عشق یا غم عشق است. | ||
#:و این سه بیت: | #:و این سه بیت: | ||
{{شعر}} | #:{{شعر}} | ||
#:{{ب|''در غم ما روزها بیگاه شد ''|2=''روزها با سوزها همراه شد''}} | #:{{ب|''در غم ما روزها بیگاه شد ''|2=''روزها با سوزها همراه شد''}} | ||
#:{{ب|''روزها گر رفت گو روْ باک نیست ''|2=''تو بمان اى آنکه چون تو پاک نیست''}} | #:{{ب|''روزها گر رفت گو روْ باک نیست ''|2=''تو بمان اى آنکه چون تو پاک نیست''}} | ||
#:{{ب|''هرکه جز ماهى ز آبش سیر شد ''|2=''وآنکه بىروزیست، روزش دیر شد''}} | #:{{ب|''هرکه جز ماهى ز آبش سیر شد ''|2=''وآنکه بىروزیست، روزش دیر شد''}}{{پایان شعر}} | ||
{{پایان شعر}} | |||
#:بهحسب ربط، با هم دستبهگریبان آمده و صفت همان پاک، بیان کنند و اشاره مىفرمایند که عشق بحرى است بىپایان؛ هر عاشقى که ماهى این دریاست، لبتشنه زندگی کند و لبتشنه بمیرد و روزش دیر شد؛ یعنى به غم و اندوه گذشت. بنا بر قاعده مشهور که گویند: هنگام شادى زود بگذرد و ایام غم دیر به سر آید و معنى بیت، قسم دیگر هم بیان مىشود و ماهى پیوسته در آب است و از دریافت حقیقت آب در حجاب. چنانکه حضرت مولوى در جاى دیگر مىفرماید: | #:بهحسب ربط، با هم دستبهگریبان آمده و صفت همان پاک، بیان کنند و اشاره مىفرمایند که عشق بحرى است بىپایان؛ هر عاشقى که ماهى این دریاست، لبتشنه زندگی کند و لبتشنه بمیرد و روزش دیر شد؛ یعنى به غم و اندوه گذشت. بنا بر قاعده مشهور که گویند: هنگام شادى زود بگذرد و ایام غم دیر به سر آید و معنى بیت، قسم دیگر هم بیان مىشود و ماهى پیوسته در آب است و از دریافت حقیقت آب در حجاب. چنانکه حضرت مولوى در جاى دیگر مىفرماید: | ||
{{شعر}} | #:{{شعر}} | ||
#:{{ب|''ماهى اندر آب جو و آبجو ''|2=''مىزند بر گوش چشمش آب جو''}} | #:{{ب|''ماهى اندر آب جو و آبجو ''|2=''مىزند بر گوش چشمش آب جو''}} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} |
ویرایش