۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' فى ' به ' في ') |
جز (جایگزینی متن - 'مسايل ' به 'مسائل ') |
||
خط ۱۳۴: | خط ۱۳۴: | ||
#:بنابراين، راه ميانه آنست كه در آنجا كه حديثى از پيامبر و يا از اهل بيت پيامبر به طريق صحيح نقل شده، مورد توجه قرار گيرد وگرنه طبق قواعد تفسير و روش عقلاء در فهم كلام، استخراج محتوا شود. | #:بنابراين، راه ميانه آنست كه در آنجا كه حديثى از پيامبر و يا از اهل بيت پيامبر به طريق صحيح نقل شده، مورد توجه قرار گيرد وگرنه طبق قواعد تفسير و روش عقلاء در فهم كلام، استخراج محتوا شود. | ||
#:از نكات بارز علاّمه حسينى در تفسير انوار درخشان، توجه فراوان به احاديث و منقولات اهل بيت(ع) در سراسر كتاب است. كمتر آيهاى را مىتوان يافت كه مفسّر، به مناسبت تبيين و توضيح نكتهاى، از احاديث نبوى و اهل بيت سود نجسته باشد و كلمات خود را مزين به درّ كلمات آن ستارگان درخشان نكرده باشد. | #:از نكات بارز علاّمه حسينى در تفسير انوار درخشان، توجه فراوان به احاديث و منقولات اهل بيت(ع) در سراسر كتاب است. كمتر آيهاى را مىتوان يافت كه مفسّر، به مناسبت تبيين و توضيح نكتهاى، از احاديث نبوى و اهل بيت سود نجسته باشد و كلمات خود را مزين به درّ كلمات آن ستارگان درخشان نكرده باشد. | ||
#:البته بايد اين نكته اضافه شود كه بهرهگيرى مفسر از روايات، اختصاص به روايات ذكر شده در ذيل هر آيه، آنچنان كه على بن ابراهيم در تفسير منسوب، و هويزى در تفسير نور الثقلين و [[بحرانی، هاشم بن سلیمان|سيد هاشم بحرانى]] در تفسير برهان كردهاند، ندارد، بلكه آنچه اين تفسير را از بسيارى از تفاسير ديگر متمايز كرده است، دقيقا در همين نكته است كه ايشان براى بهرهگيرى از كلمات معصومين به مجموعۀ روايات شيعه و سنى نظر دوخته و آنچنان كه در بخش منابع كتاب اشاره شد، در بسيارى از كتابهاى حديثى غور كرده و به مناسبت ذكر آيه و بهرهبردارى موضوعى از روايت، در توضيح و تبيين كلمات آسمانى كوشيده است و هر جا مناسبتى در معناى آيه و موضوع و شأن نزول و احكام فقهى و | #:البته بايد اين نكته اضافه شود كه بهرهگيرى مفسر از روايات، اختصاص به روايات ذكر شده در ذيل هر آيه، آنچنان كه على بن ابراهيم در تفسير منسوب، و هويزى در تفسير نور الثقلين و [[بحرانی، هاشم بن سلیمان|سيد هاشم بحرانى]] در تفسير برهان كردهاند، ندارد، بلكه آنچه اين تفسير را از بسيارى از تفاسير ديگر متمايز كرده است، دقيقا در همين نكته است كه ايشان براى بهرهگيرى از كلمات معصومين به مجموعۀ روايات شيعه و سنى نظر دوخته و آنچنان كه در بخش منابع كتاب اشاره شد، در بسيارى از كتابهاى حديثى غور كرده و به مناسبت ذكر آيه و بهرهبردارى موضوعى از روايت، در توضيح و تبيين كلمات آسمانى كوشيده است و هر جا مناسبتى در معناى آيه و موضوع و شأن نزول و احكام فقهى و مسائل اخلاقى و كلامى كه ارتباطى مىتوانسته با آيه داشته باشد، روايات را ذكر كرده است. از حق نبايد گذشت كه اين شيوه در كنار بحثهاى تحليلى و توصيفى مفسّر در نشان دادن جايگاه اهل بيت در تفسير قرآن و توضيح اين كلام نبوى: «انّى تارك فيكم الثقلين، كتاب اللّه و عترتى» قابل توجه است. گر چه جا داشت ايشان گاهى به نقد برخى از روايات بپردازند و آنجا كه حديث از نظر عقلى و تاريخى غريب مىنمايد، يا نقل نكنند و يا توجيه و توضيحى داشته باشند، امّا در هر صورت اين نقد، عظمت كار و اهتمام ايشان را كوچك نمىنمايد. | ||
#تفسير عقلى و اجتهادى | #تفسير عقلى و اجتهادى | ||
#:در بحث پيشين اشاره كرديم كه ريشهدارترين و طبيعىترين شيوه براى فهم و درك معانى قرآنى، استفاده از پيامبر و اهل بيت پيامبر است، زيرا خود قرآن مىفرمايد: ''' «لتبيّن للناس ما نزل اليهم» ''' (نحل 44) تا اينكه پيامبر آنچه را ما نازل كردهايم بيان كند. | #:در بحث پيشين اشاره كرديم كه ريشهدارترين و طبيعىترين شيوه براى فهم و درك معانى قرآنى، استفاده از پيامبر و اهل بيت پيامبر است، زيرا خود قرآن مىفرمايد: ''' «لتبيّن للناس ما نزل اليهم» ''' (نحل 44) تا اينكه پيامبر آنچه را ما نازل كردهايم بيان كند. | ||
خط ۱۵۱: | خط ۱۵۱: | ||
#:«اما الفلاسفة، فقط عرض لهم ما عرض للمتكلمين من المفسرين من الوقوع في ورطة التطبيق و تأويل الآيات المخالفة بظاهرها للمسلّمات في فنون الفلسفه... و قد تأولوا الآيات الوارده في حقائق ماوراء الطبيعة و آيات الخلقة و حدوث السموات و الارض و آيات البرزخ و آيات المعاد...» | #:«اما الفلاسفة، فقط عرض لهم ما عرض للمتكلمين من المفسرين من الوقوع في ورطة التطبيق و تأويل الآيات المخالفة بظاهرها للمسلّمات في فنون الفلسفه... و قد تأولوا الآيات الوارده في حقائق ماوراء الطبيعة و آيات الخلقة و حدوث السموات و الارض و آيات البرزخ و آيات المعاد...» | ||
#:بنابراين سخن ما، در تفسير فلسفى اين گروه نيست، بلكه گروه اوّل است كه مفسّر انوار درخشان از اين دسته مىباشد و از اين شيوه در تفسير خود در تبيين آيات الهى استفاده كرده است. با نگاهى به تفسير، اين مطلب روشن مىشود و حجم گفتمان فلسفى، گوياى اين واقعيّت است كه علاّمۀ حسينى در جاى جاى اين تفسير هر جا مناسبتى پيش آمده با اصل فلسفى و قاعدۀ عقلى، آيات قرآن را تشريح كرده است. نمونۀ بحثها بدين قرار است: رابطه واجب با ممكن (ج 220/4)، توصيف ارادۀ خداوند (ج 258/5)، ربط موجودات امكانى به واجب (ج 58/1 و 105)، امكان اشرف (ج 109/1 و 127)، توجيه خوارق عادات (ج 224/1)، مسأله عقلانى كردن خلود و دوام عقوبات در قيامت (ج 274/1)، توصيف عقلانى سحر (ج 273/1)، صورت برزخى انسان از نظر علوم عقلى (ج 45/2)، مراتب علم پروردگار (ج 302/2)، حقيقت كرسى (ج 302/2)، تجرّد روح (ج 401/18)، ارتباط جهان متحرك به عالم ثابت (ج 187/16)، حركت جوهرى (255/18)، تحوّل و تبدّل در جهان (55/18)، تمثّل و تجسّد اعمال در قيامت (427/15)، مشيّت فاعل مختار (ج 21/15) و دهها بحث ديگر فلسفى. | #:بنابراين سخن ما، در تفسير فلسفى اين گروه نيست، بلكه گروه اوّل است كه مفسّر انوار درخشان از اين دسته مىباشد و از اين شيوه در تفسير خود در تبيين آيات الهى استفاده كرده است. با نگاهى به تفسير، اين مطلب روشن مىشود و حجم گفتمان فلسفى، گوياى اين واقعيّت است كه علاّمۀ حسينى در جاى جاى اين تفسير هر جا مناسبتى پيش آمده با اصل فلسفى و قاعدۀ عقلى، آيات قرآن را تشريح كرده است. نمونۀ بحثها بدين قرار است: رابطه واجب با ممكن (ج 220/4)، توصيف ارادۀ خداوند (ج 258/5)، ربط موجودات امكانى به واجب (ج 58/1 و 105)، امكان اشرف (ج 109/1 و 127)، توجيه خوارق عادات (ج 224/1)، مسأله عقلانى كردن خلود و دوام عقوبات در قيامت (ج 274/1)، توصيف عقلانى سحر (ج 273/1)، صورت برزخى انسان از نظر علوم عقلى (ج 45/2)، مراتب علم پروردگار (ج 302/2)، حقيقت كرسى (ج 302/2)، تجرّد روح (ج 401/18)، ارتباط جهان متحرك به عالم ثابت (ج 187/16)، حركت جوهرى (255/18)، تحوّل و تبدّل در جهان (55/18)، تمثّل و تجسّد اعمال در قيامت (427/15)، مشيّت فاعل مختار (ج 21/15) و دهها بحث ديگر فلسفى. | ||
#:البته اين مباحث فلسفى هميشه در قالب اصطلاحات فلسفى و در محدوده عقلانى كردن | #:البته اين مباحث فلسفى هميشه در قالب اصطلاحات فلسفى و در محدوده عقلانى كردن مسائل هستى نيست، بلكه گاه در بعد الهيات به معنى الاخص و در چارچوب رفتار انسان نسبت به خالق هستى است. عقلانى و تحليلى كردن اعمال و كردار معنوى انسانى يكى از ابعاد مباحث فلسفى مفسّر است، به عنوان نمونه در ذيل آيۀ: ''' «و للّه الاسماء الحسنى فادعوه بها» ''' (اعراف، 180) پس از بحث مفصلى كه دربارۀ اسماء حسنى و صفات كماليه پروردگار دارد و اينكه چگونه انسان با دعا، نيازهاى معنوى خود را تأمين كند و اين معنا با خواستههاى فطرى او سازگار است و چگونه اجابت مىشود، مىنويسد: | ||
#:«سلسلۀ بشر كه نعمت پذيرش و قابليّت خاصى به وى ارزانى داشته يگانه امانت خود را به وى سپرده و به وسيلۀ خطاب و ارشاد، او را فضيلت بخشيده، به حكم خود نيز بايد در مقام سپاس و اظهار حاجت برآيد و روح دعا همانا ايمان و معرفت به وحدانيت پروردگار و انقياد قلبى و اطاعت جوارحى است، يعنى درخواست فطرت و نياز قلبى است كه رفتار و گفتار او نيز موافق با خواستههاى فطرى و روانى او مىباشد و با سيرت وجودى اظهار حاجت كند و با زبان گويا سپس درونى و استحقاق وجودى خود را به عرصه ظهور درآورد و چنانچه به حدّ نصاب برسد، به طور حتم پذيرفته و به اجابت خواهد رسيد.» | #:«سلسلۀ بشر كه نعمت پذيرش و قابليّت خاصى به وى ارزانى داشته يگانه امانت خود را به وى سپرده و به وسيلۀ خطاب و ارشاد، او را فضيلت بخشيده، به حكم خود نيز بايد در مقام سپاس و اظهار حاجت برآيد و روح دعا همانا ايمان و معرفت به وحدانيت پروردگار و انقياد قلبى و اطاعت جوارحى است، يعنى درخواست فطرت و نياز قلبى است كه رفتار و گفتار او نيز موافق با خواستههاى فطرى و روانى او مىباشد و با سيرت وجودى اظهار حاجت كند و با زبان گويا سپس درونى و استحقاق وجودى خود را به عرصه ظهور درآورد و چنانچه به حدّ نصاب برسد، به طور حتم پذيرفته و به اجابت خواهد رسيد.» | ||
#جلوۀ اخلاقى و تربيتى تفسير | #جلوۀ اخلاقى و تربيتى تفسير | ||
خط ۱۶۱: | خط ۱۶۱: | ||
#:الف: انسانشناسىهاى مفسّر | #:الف: انسانشناسىهاى مفسّر | ||
#:در تكميل شناخت گرايشهاى اخلاقى تفسير انوار درخشان، انسان شناسىهاى اين تفسير مطرح است. زيرا انسان شناسى يكى از ابعاد خود شناسى و مقدمه خودسازى است. | #:در تكميل شناخت گرايشهاى اخلاقى تفسير انوار درخشان، انسان شناسىهاى اين تفسير مطرح است. زيرا انسان شناسى يكى از ابعاد خود شناسى و مقدمه خودسازى است. | ||
#:ضرورت انسان شناسى و خودشناسى نيازمند ارايه دليل عقلى و نقلى نيست، زيرا اساسا همه تلاشهاى انسان، خواه علمى و خواه عملى براى تأمين نيازها و كسب سعادت انسان انجام مىگيرد. در اين راستا شناختن خود انسان و آغاز وى و همچنين كمالاتى كه ممكن است به آنها نايل گردد پيشگام همۀ | #:ضرورت انسان شناسى و خودشناسى نيازمند ارايه دليل عقلى و نقلى نيست، زيرا اساسا همه تلاشهاى انسان، خواه علمى و خواه عملى براى تأمين نيازها و كسب سعادت انسان انجام مىگيرد. در اين راستا شناختن خود انسان و آغاز وى و همچنين كمالاتى كه ممكن است به آنها نايل گردد پيشگام همۀ مسائل نيل به خوشبختى انسان است، بلكه بدون شناخت حقيقت انسان و ارزش واقعى او ساير بحثها و تلاشها در ارايۀ راه حلها بيهوده است. | ||
#:اصرارى كه اديان آسمانى و پيامبران و علماى اخلاق به خودشناسى دارند، همگى نشانگر اين حقيقت است. قرآن شريف فراموش كردن نفس را لازمۀ فراموش كردن خدا و به منزله عقوبت اين گناه معرفى مىكند: ''' «و لا تكونوا كالّذين نسوا اللّه فانساهم انفسهم» ''' (حشر، 19) مانند كسانى نباشيد كه خدا را فراموش كردند خدا هم خودشان را از يادشان برد. | #:اصرارى كه اديان آسمانى و پيامبران و علماى اخلاق به خودشناسى دارند، همگى نشانگر اين حقيقت است. قرآن شريف فراموش كردن نفس را لازمۀ فراموش كردن خدا و به منزله عقوبت اين گناه معرفى مىكند: ''' «و لا تكونوا كالّذين نسوا اللّه فانساهم انفسهم» ''' (حشر، 19) مانند كسانى نباشيد كه خدا را فراموش كردند خدا هم خودشان را از يادشان برد. | ||
#:و در جاى ديگر در باب اهميّت توجه به خويشتن و نگهدارى خود و اينكه اگر به خويشتن توجه پيدا كرديد و هدايت يافتيد، گمراهى ديگران تأثيرى در شما ندارد مىفرمايد: ''' «عليكم انفسكم لا يضركم من ضل اذا اهتديتم» ''' (مائده، 105) به خويشتن بپردازيد، اگر كسى هم گمراه شد به شما زيان نمىزند اگر هدايت يافتيد. | #:و در جاى ديگر در باب اهميّت توجه به خويشتن و نگهدارى خود و اينكه اگر به خويشتن توجه پيدا كرديد و هدايت يافتيد، گمراهى ديگران تأثيرى در شما ندارد مىفرمايد: ''' «عليكم انفسكم لا يضركم من ضل اذا اهتديتم» ''' (مائده، 105) به خويشتن بپردازيد، اگر كسى هم گمراه شد به شما زيان نمىزند اگر هدايت يافتيد. | ||
خط ۱۶۸: | خط ۱۶۸: | ||
#:توصيف انسان و اهتمام به خودشناسى براى چيست؟ چيزى جز پرداختن به خويش و شكل و جهت بخشيدن به فعاليتهاى حياتى و بكارگيرى استعدادها و نيروها در جهت سعادت و خير انسان است؟ زيرا در سايۀ شناخت درون است كه انسان برنامه و توان خود را درمىيابد و كوششهاى علمى و عملى خود را تنظيم مىكند تا به سويى رود كه كمال حقيقى او باشد. | #:توصيف انسان و اهتمام به خودشناسى براى چيست؟ چيزى جز پرداختن به خويش و شكل و جهت بخشيدن به فعاليتهاى حياتى و بكارگيرى استعدادها و نيروها در جهت سعادت و خير انسان است؟ زيرا در سايۀ شناخت درون است كه انسان برنامه و توان خود را درمىيابد و كوششهاى علمى و عملى خود را تنظيم مىكند تا به سويى رود كه كمال حقيقى او باشد. | ||
#:با اين مقدمه، به بحثهاى انسان شناسى تفسير «انوار درخشان» اشاره مىكنيم و توجه فوق العادۀ مفسّر را به مسأله نشان مىدهيم. در آغاز بحث در شرح زندگى مفسر گفتيم: | #:با اين مقدمه، به بحثهاى انسان شناسى تفسير «انوار درخشان» اشاره مىكنيم و توجه فوق العادۀ مفسّر را به مسأله نشان مىدهيم. در آغاز بحث در شرح زندگى مفسر گفتيم: | ||
#:شرايط زندگى و تربيتى علاّمۀ حسينى و تلمّذ در نزد اساتيد بزرگ سير و سلوك چون مرحوم قاضى طباطبايى، كمپانى و پدر عاليقدرشان، ايشان را به | #:شرايط زندگى و تربيتى علاّمۀ حسينى و تلمّذ در نزد اساتيد بزرگ سير و سلوك چون مرحوم قاضى طباطبايى، كمپانى و پدر عاليقدرشان، ايشان را به مسائل اخلاقى و سير و سلوكى كشاند و در فكر و ذكر او مسائل تربيتى و اخلاقى مطرح گرديد و تأثّر از آن تربيت و فرهنگ، وجود حجم انبوه مسائل اخلاقى و انسان شناسى در اين تفسير است كه در جاى جاى اين تفسير بارها در جلدهاى مختلف، به مسأله توصيف انسان و بيان ويژگىهاى انسان برخورد مىكنيم و مباحثى چون ابعاد مختلف جسمانى، روحانى، حقيقت انسان و سير مراحل انسان، قواى درونى انسان، ويژگيها و توانمندىهاى انسان مانند: صبر و استقامت و شجاعت، عدالت، شرح صدر، چگونگى رسوخ كفر در نفس انسان، صدور افعال اختيارى وابسته به مبادى نفسانى، شهوات نفسانى، افعال اختيارى، اثر قلب در ساير اعضاء، توصيفى از حيات برزخى انسان و... مطرح مىگردد و گاهى برخى از اين مباحث در جلدهاى مختلف تكرار مىشود كه موارد آنها نيز كم نيستند. مثلا در سورۀ مؤمنون در بحث خلقت انسان بحث مفصلى در حقيقت انسان و اينكه روح، جسمانى الحدوث و روحانى البقاء است دارد و اينكه چگونه سير مراحل تكوين انسان انجام مىشود و انسان چگونه مركّب از ماده و روح است و داراى نيروى تفكر و تعقّل و تصوّر و تصديق و داراى قوۀ ماسكه و هاضمه و دافعه است، و هر لحظه نفس ناطقه از روزنههايى كه به خارج دارد مانند: شنوايى و بينايى، قدرت و احاطۀ بيشترى كسب مىكند و از بديهيات به نظريات راه مىيابد تا آنجا كه هنگام مرگ و قبض روح، تمام حقيقت انسان كه همان روح مجرد است پس از قطع تدبير از بدن، استقلال يافته و با قدرت و احاطه علمى و خلقى كه داشته و كسب كرده است، ظاهر مىشود. آنگاه سخنانى دربارۀ حيات برزخى دارد در پايان اين بخش چنين نتيجهگيرى مىكند: | ||
#:«بالاخره حركات و سير و سلوك بشر، طولى خواهد بود و فقط از طريق اعتقاد و حركات جوارحى و از مقولۀ افاضه و آفرينش است كه در اثر سير و حركت طولى خود را بيابد و سيرت و كمون خود را به صورت فعليّت و كمال درآورد، چه طريق سعادت و قرب و تشبه به صفات كبريايى باشد، و يا از طريق قطب مخالف و شقاوت و محروميت به سوء اختيار خود باشد، از نظر اينكه شعاعى از افاضات بيدريغ همه را يكسان فرا گرفته و هر يك را به هر مقصدى كه خود برگزيده سوق مىدهد و به هدفش مىرساند.» | #:«بالاخره حركات و سير و سلوك بشر، طولى خواهد بود و فقط از طريق اعتقاد و حركات جوارحى و از مقولۀ افاضه و آفرينش است كه در اثر سير و حركت طولى خود را بيابد و سيرت و كمون خود را به صورت فعليّت و كمال درآورد، چه طريق سعادت و قرب و تشبه به صفات كبريايى باشد، و يا از طريق قطب مخالف و شقاوت و محروميت به سوء اختيار خود باشد، از نظر اينكه شعاعى از افاضات بيدريغ همه را يكسان فرا گرفته و هر يك را به هر مقصدى كه خود برگزيده سوق مىدهد و به هدفش مىرساند.» | ||
#:ب: مباحث اجتماعى تفسير | #:ب: مباحث اجتماعى تفسير | ||
#:از ديگر بحثهاى تفسيرى انوار درخشان، مباحث اجتماعى است. مباحثى كه به زندگى انسان معاصر و فراز و نشيبها و دگرگونىهاى روحى و معنوى و مادى انسان توجه مىكند و آيات قرآن را متناسب با اهداف تربيتى و اصلاح حال انسان و تشريع قوانين مطرح مىسازد و در تلاش براى ايجاد رابطه و همگونى بين هدف دين و هدف اجتماعى مىباشد. | #:از ديگر بحثهاى تفسيرى انوار درخشان، مباحث اجتماعى است. مباحثى كه به زندگى انسان معاصر و فراز و نشيبها و دگرگونىهاى روحى و معنوى و مادى انسان توجه مىكند و آيات قرآن را متناسب با اهداف تربيتى و اصلاح حال انسان و تشريع قوانين مطرح مىسازد و در تلاش براى ايجاد رابطه و همگونى بين هدف دين و هدف اجتماعى مىباشد. | ||
#:طرح اين سنخ مباحث در اين تفسير گر چه زياد نيست، و نمىتوان به عنوان يك خصيصۀ اجتماعى تفسير ياد كرد، امّا در هر حال ارايه برخى از مباحث و نوع استدلال به آنها بيانگر اين واقعيت است كه مفسّر ما در طرح ارزشهاى قرآن در شكل اجتماعى و توفيق جمع بين | #:طرح اين سنخ مباحث در اين تفسير گر چه زياد نيست، و نمىتوان به عنوان يك خصيصۀ اجتماعى تفسير ياد كرد، امّا در هر حال ارايه برخى از مباحث و نوع استدلال به آنها بيانگر اين واقعيت است كه مفسّر ما در طرح ارزشهاى قرآن در شكل اجتماعى و توفيق جمع بين مسائل اسلام و قضاياى انسان معاصر بىدرنگ نبوده است. از اين دسته از مباحث تفسير است: طرح مباحث اقتصادى و مباحث فلسفۀ تشريع زكات (ج 236/1، 292)، خرافات و چگونگى پيدايش آن در اجتماع (ج 83/2)، اسلام و قصاص (ج 102/2)، مفاسد قمار (ج 209/2)، ربا و اثرات سوء اجتماعى آن (ج 367/2)، بحثى دربارۀ طلاق (ج 233/2) و برخى مباحث علمى ديگر. | ||
#:ج: معادشناسى تفسير | #:ج: معادشناسى تفسير | ||
#:بحث مبدء و معاد براى يك فيلسوف، متكلم، عارف و مفسّر از مباحث اساسى و حياتى است. براى انسان اعتقاد به خدا، نبوت انبيا، التزام به شريعت، پايبندى به اخلاق، خودسازى و تزكيه نفس، بدون اعتقاد درست به معاد و جهان آخرت حاصل نمىگردد. | #:بحث مبدء و معاد براى يك فيلسوف، متكلم، عارف و مفسّر از مباحث اساسى و حياتى است. براى انسان اعتقاد به خدا، نبوت انبيا، التزام به شريعت، پايبندى به اخلاق، خودسازى و تزكيه نفس، بدون اعتقاد درست به معاد و جهان آخرت حاصل نمىگردد. | ||
خط ۱۸۶: | خط ۱۸۶: | ||
روش نقل قصهها در تفاسير قرآن بسيار متفاوت است، گروهى كلا به نقل قصهها و | روش نقل قصهها در تفاسير قرآن بسيار متفاوت است، گروهى كلا به نقل قصهها و مسائل مربوط به آن بىاعتنا هستند و معتقداند قرآن، در مقام بيان مسائل تاريخى نبوده و از آنها نمىتوان استدلال تاريخى كرد، تنها بايد به جنبههاى ارشادى و هدايتى آن توجه كرد، از اين دسته كه بگذريم، عموم مفسرينى كه در تفسير به مسألۀ قصص در قرآن توجه كردهاند، به دو دسته عمده تقسيم مىشوند، دستهاى در پذيرفتن روايات تاريخى در تفسير قصص قرآن افراط كرده و هر خبرى را نقل و به هر رطب و يابسى روى آوردهاند و در اين جهت روايات منقول از يهود (اسرائيليات) را نقل كردهاند تا آنجا كه برخى از اين قصهها اعجابآور و غير معقول نمايانده شده و برخى از آنها با عقايد مسلم اسلامى مانند: عصمت پيامبران و ملايكه ناسازگار؛و عامل عمده اين انحراف، خودباختگى در برابر روايات و بىتوجهى به جرح و تعديل راويان بوده است. جالب اين جاست كه برخى از اين گروه مفسّران براى فرار از اين ناهمگونى روايات، به تأويل و توجيه عرفانى دست زدهاند و حوادث تاريخى را به كشف و شهود و مقامات سير و سلوكى حمل كردهاند. | ||
گروهى ديگر كسانى هستند كه اولا اعتماد اصليشان به خود قرآن بر اساس تفسير قرآن به قرآن است، يعنى براى فهم بيشتر قصه از آيات مشابه كمك گرفتهاند، و ثانيا از روايات صحيح استفاده كردهاند و در جايى كه هيچ كدام نبوده است به توضيح و تفسير آيه بسنده كرده و از تفصيلهاى بيجا و غير لازم پرهيز كردهاند. | گروهى ديگر كسانى هستند كه اولا اعتماد اصليشان به خود قرآن بر اساس تفسير قرآن به قرآن است، يعنى براى فهم بيشتر قصه از آيات مشابه كمك گرفتهاند، و ثانيا از روايات صحيح استفاده كردهاند و در جايى كه هيچ كدام نبوده است به توضيح و تفسير آيه بسنده كرده و از تفصيلهاى بيجا و غير لازم پرهيز كردهاند. | ||
خط ۱۹۵: | خط ۱۹۵: | ||
اصطلاح علوم قرآن، مفهوم شناخته شدهاى دارد، به عموم بحثهايى كه در حول و حوش قرآن است و به گونهاى از | اصطلاح علوم قرآن، مفهوم شناخته شدهاى دارد، به عموم بحثهايى كه در حول و حوش قرآن است و به گونهاى از مسائل بيرونى و درونى قرآن سخن مىگويد و از طرفى جنبه مقدمى در تفسير دارد و دخيل در فهم و شناخت قرآن است، علوم قرآن مىگويند. | ||
بسيارى از تفاسير در آغاز كتاب مقدماتى را در افكندهاند و به بحثهاى مختلف علوم قرآن پرداختهاند، دست كم دربارۀ فضيلت قرآن، كيفيت نزول، آيات مكى و مدنى، قواعد تفسير بحث كردهاند، و باز به مناسبت آيۀ نسخ ''' «ما ننسخ من آية او ننسها» ''' (بقره، 106) و آيۀ ذكر ''' «نحن نزّلنا الذكر و انّا له لحافظون» ''' (حجر، 9) و آيۀ محكم و متشابه ''' «منه آيات محكمات...» ''' (آل عمران، 7) و آيۀ تحدّى ''' «و ان كنتم في ريب ممّا نزّلنا على عبدنا فاتوا بسورة من مثله» ''' (بقره، 23) و سورۀ قدر، به مباحث ناسخ و منسوخ، محفوظ بودن قرآن از تحريف، محكم و متشابه، اعجاز قرآن، نزول قرآن و اقسام نزول و كيفيت نزول پرداختهاند يا به مناسبت شأن نزول برخى از آيات، به اسباب نزول آيه اشاره كردهاند. | بسيارى از تفاسير در آغاز كتاب مقدماتى را در افكندهاند و به بحثهاى مختلف علوم قرآن پرداختهاند، دست كم دربارۀ فضيلت قرآن، كيفيت نزول، آيات مكى و مدنى، قواعد تفسير بحث كردهاند، و باز به مناسبت آيۀ نسخ ''' «ما ننسخ من آية او ننسها» ''' (بقره، 106) و آيۀ ذكر ''' «نحن نزّلنا الذكر و انّا له لحافظون» ''' (حجر، 9) و آيۀ محكم و متشابه ''' «منه آيات محكمات...» ''' (آل عمران، 7) و آيۀ تحدّى ''' «و ان كنتم في ريب ممّا نزّلنا على عبدنا فاتوا بسورة من مثله» ''' (بقره، 23) و سورۀ قدر، به مباحث ناسخ و منسوخ، محفوظ بودن قرآن از تحريف، محكم و متشابه، اعجاز قرآن، نزول قرآن و اقسام نزول و كيفيت نزول پرداختهاند يا به مناسبت شأن نزول برخى از آيات، به اسباب نزول آيه اشاره كردهاند. |
ویرایش