پرش به محتوا

انوار درخشان در تفسیر قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۱۵ ژوئیهٔ ۲۰۱۷
جز
جایگزینی متن - ' فى ' به ' في '
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
جز (جایگزینی متن - ' فى ' به ' في ')
خط ۵۲: خط ۵۲:
در زمينۀ چاپ نيز مانند خود تفسير از نظر روال فصل بندى و تهيه فهرست موضوعات و تصحيح اغلاط مطبعى يكسان نيست و نوسانات بسيارى در زمينه‌هاى مختلف وجود دارد.
در زمينۀ چاپ نيز مانند خود تفسير از نظر روال فصل بندى و تهيه فهرست موضوعات و تصحيح اغلاط مطبعى يكسان نيست و نوسانات بسيارى در زمينه‌هاى مختلف وجود دارد.


دربارۀ انگيزۀ نگارش تفسير، مؤلف در آغاز كتاب چنين مى‌نويسد: «چنين گويد بندۀ ذليل سيد محمد حسينى نجفى عربزاده، مدتها در فكر بودم كه صحايف چندى در تفسير و شرح آيات كريمه از قبسات واقفان بر اسرار آنها بنگارم، و از كتاب عزيز تفأل و مسئلت خير نموده، كريمۀ: ''' «و جعلها كلمة باقية فى عقبه» ''' استهلال شد و از حكيم حميد نيز با ابتهال مسئلت نموده كه آن را از تفألات مقضيه فرمايد.»
دربارۀ انگيزۀ نگارش تفسير، مؤلف در آغاز كتاب چنين مى‌نويسد: «چنين گويد بندۀ ذليل سيد محمد حسينى نجفى عربزاده، مدتها در فكر بودم كه صحايف چندى در تفسير و شرح آيات كريمه از قبسات واقفان بر اسرار آنها بنگارم، و از كتاب عزيز تفأل و مسئلت خير نموده، كريمۀ: ''' «و جعلها كلمة باقية في عقبه» ''' استهلال شد و از حكيم حميد نيز با ابتهال مسئلت نموده كه آن را از تفألات مقضيه فرمايد.»


علامۀ نجفى، در آغاز تفسير مقدمه‌اى در باب اهميّت قرآن و جايگاه آن در ميان مسلمانان دارد و همچنين به مسأله لزوم آموزش قرآن به فرزندان و قرائت آن و بحث كيفيت نزول قرآن اشاره دارد و آنگاه وارد تفسير مى‌گردد.
علامۀ نجفى، در آغاز تفسير مقدمه‌اى در باب اهميّت قرآن و جايگاه آن در ميان مسلمانان دارد و همچنين به مسأله لزوم آموزش قرآن به فرزندان و قرائت آن و بحث كيفيت نزول قرآن اشاره دارد و آنگاه وارد تفسير مى‌گردد.
خط ۶۸: خط ۶۸:
# كافى اثر [[کلینی، محمد بن یعقوب|محمد بن يعقوب كلينى]] (م 328 ق).
# كافى اثر [[کلینی، محمد بن یعقوب|محمد بن يعقوب كلينى]] (م 328 ق).
# [[من‌ لا‌يحضره‌ الفقيه]]، از محمد بن على بن بابويه (م 329ق) معروف به [[شيخ صدوق]].
# [[من‌ لا‌يحضره‌ الفقيه]]، از محمد بن على بن بابويه (م 329ق) معروف به [[شيخ صدوق]].
# تهذيب الاحكام فى شرح المقنعه، از محمد بن الحسن الطوسى (م 460ق)
# تهذيب الاحكام في شرح المقنعه، از محمد بن الحسن الطوسى (م 460ق)
# [[الاستبصار في ما اختلف من الأخبار|استبصار]] از مؤلف پيشين
# [[الاستبصار في ما اختلف من الأخبار|استبصار]] از مؤلف پيشين
# قرب الاسناد از ابوالعباس [[حمیری، عبدالله بن جعفر|عبدالله بن جعفر حميرى]] (م حدود 290ق).
# قرب الاسناد از ابوالعباس [[حمیری، عبدالله بن جعفر|عبدالله بن جعفر حميرى]] (م حدود 290ق).
خط ۱۴۹: خط ۱۴۹:
#:البته اين حقيقت را نمى‌توان ناديده گرفت كه در تاريخ اسلام گاه تفسير فلسفى به كژراهه رفته است و گروهى به مناسبت مقام، آراء فلسفى خود را به قرآن منتسب ساخته‌اند و از وظيفه اصلى به دور مانده‌اند و تأويلها كرده‌اند و تحميلها نموده‌اند.
#:البته اين حقيقت را نمى‌توان ناديده گرفت كه در تاريخ اسلام گاه تفسير فلسفى به كژراهه رفته است و گروهى به مناسبت مقام، آراء فلسفى خود را به قرآن منتسب ساخته‌اند و از وظيفه اصلى به دور مانده‌اند و تأويلها كرده‌اند و تحميلها نموده‌اند.
#:در هر صورت در اين مقال، فرصت نقد و بررسى گفتار و افكار اين دسته از فلاسفه اسلامى و ذكر نام و موارد خطاى آنها نيست، سخن از گروه و دسته‌اى است كه با هوشيارى و تأدب نسبت به قرآن و رعايت شرايط تفسير و قواعد ادب و اسلوب بيان، آيات قرآنى را تفسير كرده‌اند و هر جا كه قرآن به معارف بلند اعتقادى اشاره‌اى دارد و نيازمند برهانى شدن است، تبيين كرده‌اند و اتفاقا اين فيلسوفان از اين انحراف و كژروى بستوه آمده‌اند، مثلا علاّمۀ طباطبايى از فيلسوفان مسلّم دوران معاصر است كه به شيوه تأويل آيات و توجيه آيات ماوراء طبيعى حمله كرده است:
#:در هر صورت در اين مقال، فرصت نقد و بررسى گفتار و افكار اين دسته از فلاسفه اسلامى و ذكر نام و موارد خطاى آنها نيست، سخن از گروه و دسته‌اى است كه با هوشيارى و تأدب نسبت به قرآن و رعايت شرايط تفسير و قواعد ادب و اسلوب بيان، آيات قرآنى را تفسير كرده‌اند و هر جا كه قرآن به معارف بلند اعتقادى اشاره‌اى دارد و نيازمند برهانى شدن است، تبيين كرده‌اند و اتفاقا اين فيلسوفان از اين انحراف و كژروى بستوه آمده‌اند، مثلا علاّمۀ طباطبايى از فيلسوفان مسلّم دوران معاصر است كه به شيوه تأويل آيات و توجيه آيات ماوراء طبيعى حمله كرده است:
#:«اما الفلاسفة، فقط عرض لهم ما عرض للمتكلمين من المفسرين من الوقوع فى ورطة التطبيق و تأويل الآيات المخالفة بظاهرها للمسلّمات فى فنون الفلسفه... و قد تأولوا الآيات الوارده فى حقائق ماوراء الطبيعة و آيات الخلقة و حدوث السموات و الارض و آيات البرزخ و آيات المعاد...»
#:«اما الفلاسفة، فقط عرض لهم ما عرض للمتكلمين من المفسرين من الوقوع في ورطة التطبيق و تأويل الآيات المخالفة بظاهرها للمسلّمات في فنون الفلسفه... و قد تأولوا الآيات الوارده في حقائق ماوراء الطبيعة و آيات الخلقة و حدوث السموات و الارض و آيات البرزخ و آيات المعاد...»
#:بنابراين سخن ما، در تفسير فلسفى اين گروه نيست، بلكه گروه اوّل است كه مفسّر انوار درخشان از اين دسته مى‌باشد و از اين شيوه در تفسير خود در تبيين آيات الهى استفاده كرده است. با نگاهى به تفسير، اين مطلب روشن مى‌شود و حجم گفتمان فلسفى، گوياى اين واقعيّت است كه علاّمۀ حسينى در جاى جاى اين تفسير هر جا مناسبتى پيش آمده با اصل فلسفى و قاعدۀ عقلى، آيات قرآن را تشريح كرده است. نمونۀ بحثها بدين قرار است: رابطه واجب با ممكن (ج 220/4)، توصيف ارادۀ خداوند (ج 258/5)، ربط موجودات امكانى به واجب (ج 58/1 و 105)، امكان اشرف (ج 109/1 و 127)، توجيه خوارق عادات (ج 224/1)، مسأله عقلانى كردن خلود و دوام عقوبات در قيامت (ج 274/1)، توصيف عقلانى سحر (ج 273/1)، صورت برزخى انسان از نظر علوم عقلى (ج 45/2)، مراتب علم پروردگار (ج 302/2)، حقيقت كرسى (ج 302/2)، تجرّد روح (ج 401/18)، ارتباط جهان متحرك به عالم ثابت (ج 187/16)، حركت جوهرى (255/18)، تحوّل و تبدّل در جهان (55/18)، تمثّل و تجسّد اعمال در قيامت (427/15)، مشيّت فاعل مختار (ج 21/15) و ده‌ها بحث ديگر فلسفى.
#:بنابراين سخن ما، در تفسير فلسفى اين گروه نيست، بلكه گروه اوّل است كه مفسّر انوار درخشان از اين دسته مى‌باشد و از اين شيوه در تفسير خود در تبيين آيات الهى استفاده كرده است. با نگاهى به تفسير، اين مطلب روشن مى‌شود و حجم گفتمان فلسفى، گوياى اين واقعيّت است كه علاّمۀ حسينى در جاى جاى اين تفسير هر جا مناسبتى پيش آمده با اصل فلسفى و قاعدۀ عقلى، آيات قرآن را تشريح كرده است. نمونۀ بحثها بدين قرار است: رابطه واجب با ممكن (ج 220/4)، توصيف ارادۀ خداوند (ج 258/5)، ربط موجودات امكانى به واجب (ج 58/1 و 105)، امكان اشرف (ج 109/1 و 127)، توجيه خوارق عادات (ج 224/1)، مسأله عقلانى كردن خلود و دوام عقوبات در قيامت (ج 274/1)، توصيف عقلانى سحر (ج 273/1)، صورت برزخى انسان از نظر علوم عقلى (ج 45/2)، مراتب علم پروردگار (ج 302/2)، حقيقت كرسى (ج 302/2)، تجرّد روح (ج 401/18)، ارتباط جهان متحرك به عالم ثابت (ج 187/16)، حركت جوهرى (255/18)، تحوّل و تبدّل در جهان (55/18)، تمثّل و تجسّد اعمال در قيامت (427/15)، مشيّت فاعل مختار (ج 21/15) و ده‌ها بحث ديگر فلسفى.
#:البته اين مباحث فلسفى هميشه در قالب اصطلاحات فلسفى و در محدوده عقلانى كردن مسايل هستى نيست، بلكه گاه در بعد الهيات به معنى الاخص و در چارچوب رفتار انسان نسبت به خالق هستى است. عقلانى و تحليلى كردن اعمال و كردار معنوى انسانى يكى از ابعاد مباحث فلسفى مفسّر است، به عنوان نمونه در ذيل آيۀ: ''' «و للّه الاسماء الحسنى فادعوه بها» ''' (اعراف، 180) پس از بحث مفصلى كه دربارۀ اسماء حسنى و صفات كماليه پروردگار دارد و اينكه چگونه انسان با دعا، نيازهاى معنوى خود را تأمين كند و اين معنا با خواسته‌هاى فطرى او سازگار است و چگونه اجابت مى‌شود، مى‌نويسد:
#:البته اين مباحث فلسفى هميشه در قالب اصطلاحات فلسفى و در محدوده عقلانى كردن مسايل هستى نيست، بلكه گاه در بعد الهيات به معنى الاخص و در چارچوب رفتار انسان نسبت به خالق هستى است. عقلانى و تحليلى كردن اعمال و كردار معنوى انسانى يكى از ابعاد مباحث فلسفى مفسّر است، به عنوان نمونه در ذيل آيۀ: ''' «و للّه الاسماء الحسنى فادعوه بها» ''' (اعراف، 180) پس از بحث مفصلى كه دربارۀ اسماء حسنى و صفات كماليه پروردگار دارد و اينكه چگونه انسان با دعا، نيازهاى معنوى خود را تأمين كند و اين معنا با خواسته‌هاى فطرى او سازگار است و چگونه اجابت مى‌شود، مى‌نويسد:
خط ۱۶۴: خط ۱۶۴:
#:اصرارى كه اديان آسمانى و پيامبران و علماى اخلاق به خودشناسى دارند، همگى نشانگر اين حقيقت است. قرآن شريف فراموش كردن نفس را لازمۀ فراموش كردن خدا و به منزله عقوبت اين گناه معرفى مى‌كند: ''' «و لا تكونوا كالّذين نسوا اللّه فانساهم انفسهم» ''' (حشر، 19) مانند كسانى نباشيد كه خدا را فراموش كردند خدا هم خودشان را از يادشان برد.
#:اصرارى كه اديان آسمانى و پيامبران و علماى اخلاق به خودشناسى دارند، همگى نشانگر اين حقيقت است. قرآن شريف فراموش كردن نفس را لازمۀ فراموش كردن خدا و به منزله عقوبت اين گناه معرفى مى‌كند: ''' «و لا تكونوا كالّذين نسوا اللّه فانساهم انفسهم» ''' (حشر، 19) مانند كسانى نباشيد كه خدا را فراموش كردند خدا هم خودشان را از يادشان برد.
#:و در جاى ديگر در باب اهميّت توجه به خويشتن و نگهدارى خود و اينكه اگر به خويشتن توجه پيدا كرديد و هدايت يافتيد، گمراهى ديگران تأثيرى در شما ندارد مى‌فرمايد: ''' «عليكم انفسكم لا يضركم من ضل اذا اهتديتم» ''' (مائده، 105) به خويشتن بپردازيد، اگر كسى هم گمراه شد به شما زيان نمى‌زند اگر هدايت يافتيد.
#:و در جاى ديگر در باب اهميّت توجه به خويشتن و نگهدارى خود و اينكه اگر به خويشتن توجه پيدا كرديد و هدايت يافتيد، گمراهى ديگران تأثيرى در شما ندارد مى‌فرمايد: ''' «عليكم انفسكم لا يضركم من ضل اذا اهتديتم» ''' (مائده، 105) به خويشتن بپردازيد، اگر كسى هم گمراه شد به شما زيان نمى‌زند اگر هدايت يافتيد.
#:و نيز براى توجه به درون و در توبيخ كسانى كه به خويشتن توجه نمى‌كنند مى‌فرمايد: ''' «و فى انفسكم أ فلا تبصرون» ''' (ذاريات، 21) و در خودتان نيز آياتى است مگر نمى‌بينيد.
#:و نيز براى توجه به درون و در توبيخ كسانى كه به خويشتن توجه نمى‌كنند مى‌فرمايد: ''' «و في انفسكم أ فلا تبصرون» ''' (ذاريات، 21) و در خودتان نيز آياتى است مگر نمى‌بينيد.
#:غير از اين آيات و برخى روايات كه مى‌گويد: «من عرف نفسه عرف ربه» (هر كه خود را شناخت، خداى خود را خواهد شناخت) آيات بسيارى است كه ماهيت و ويژگى‌هاى انسان را توصيف مى‌كند و خصلت‌هاى مختلف او را بازمى‌گويد، مثل:''' «ان الانسان خلق هلوعا. اذا مسّه الشرّ جزوعا» ''' (معارج، 19، 20)، ''' «إذا اذقنا الناس رحمة فرحوا بها» ''' (روم، 36)، ''' «إنه ليؤس كفور» ''' (هود،9)، ''' «بل الإنسان على نفسه بصيرة» ''' (قيامة، 14)، ''' «إنّ النفس لأمّارة بالسوء» ''' (يوسف، 53)، ''' «فامّا الانسان اذا ما ابتلاه ربّه فأكرمه و نعّمه» ''' (فجر، 15) و آيات بسيارى ديگرى كه در توصيف انسان و خصلت‌هاى درونى وى است.
#:غير از اين آيات و برخى روايات كه مى‌گويد: «من عرف نفسه عرف ربه» (هر كه خود را شناخت، خداى خود را خواهد شناخت) آيات بسيارى است كه ماهيت و ويژگى‌هاى انسان را توصيف مى‌كند و خصلت‌هاى مختلف او را بازمى‌گويد، مثل:''' «ان الانسان خلق هلوعا. اذا مسّه الشرّ جزوعا» ''' (معارج، 19، 20)، ''' «إذا اذقنا الناس رحمة فرحوا بها» ''' (روم، 36)، ''' «إنه ليؤس كفور» ''' (هود،9)، ''' «بل الإنسان على نفسه بصيرة» ''' (قيامة، 14)، ''' «إنّ النفس لأمّارة بالسوء» ''' (يوسف، 53)، ''' «فامّا الانسان اذا ما ابتلاه ربّه فأكرمه و نعّمه» ''' (فجر، 15) و آيات بسيارى ديگرى كه در توصيف انسان و خصلت‌هاى درونى وى است.
#:توصيف انسان و اهتمام به خودشناسى براى چيست؟ چيزى جز پرداختن به خويش و شكل و جهت بخشيدن به فعاليت‌هاى حياتى و بكارگيرى استعدادها و نيروها در جهت سعادت و خير انسان است؟ زيرا در سايۀ شناخت درون است كه انسان برنامه و توان خود را درمى‌يابد و كوشش‌هاى علمى و عملى خود را تنظيم مى‌كند تا به سويى رود كه كمال حقيقى او باشد.
#:توصيف انسان و اهتمام به خودشناسى براى چيست؟ چيزى جز پرداختن به خويش و شكل و جهت بخشيدن به فعاليت‌هاى حياتى و بكارگيرى استعدادها و نيروها در جهت سعادت و خير انسان است؟ زيرا در سايۀ شناخت درون است كه انسان برنامه و توان خود را درمى‌يابد و كوشش‌هاى علمى و عملى خود را تنظيم مى‌كند تا به سويى رود كه كمال حقيقى او باشد.
خط ۱۹۷: خط ۱۹۷:
اصطلاح علوم قرآن، مفهوم شناخته شده‌اى دارد، به عموم بحث‌هايى كه در حول و حوش قرآن است و به گونه‌اى از مسايل بيرونى و درونى قرآن سخن مى‌گويد و از طرفى جنبه مقدمى در تفسير دارد و دخيل در فهم و شناخت قرآن است، علوم قرآن مى‌گويند.
اصطلاح علوم قرآن، مفهوم شناخته شده‌اى دارد، به عموم بحث‌هايى كه در حول و حوش قرآن است و به گونه‌اى از مسايل بيرونى و درونى قرآن سخن مى‌گويد و از طرفى جنبه مقدمى در تفسير دارد و دخيل در فهم و شناخت قرآن است، علوم قرآن مى‌گويند.


بسيارى از تفاسير در آغاز كتاب مقدماتى را در افكنده‌اند و به بحث‌هاى مختلف علوم قرآن پرداخته‌اند، دست كم دربارۀ فضيلت قرآن، كيفيت نزول، آيات مكى و مدنى، قواعد تفسير بحث كرده‌اند، و باز به مناسبت آيۀ نسخ ''' «ما ننسخ من آية او ننسها» ''' (بقره، 106) و آيۀ ذكر ''' «نحن نزّلنا الذكر و انّا له لحافظون» ''' (حجر، 9) و آيۀ محكم و متشابه ''' «منه آيات محكمات...» ''' (آل عمران، 7) و آيۀ تحدّى ''' «و ان كنتم فى ريب ممّا نزّلنا على عبدنا فاتوا بسورة من مثله» ''' (بقره، 23) و سورۀ قدر، به مباحث ناسخ و منسوخ، محفوظ بودن قرآن از تحريف، محكم و متشابه، اعجاز قرآن، نزول قرآن و اقسام نزول و كيفيت نزول پرداخته‌اند يا به مناسبت شأن نزول برخى از آيات، به اسباب نزول آيه اشاره كرده‌اند.
بسيارى از تفاسير در آغاز كتاب مقدماتى را در افكنده‌اند و به بحث‌هاى مختلف علوم قرآن پرداخته‌اند، دست كم دربارۀ فضيلت قرآن، كيفيت نزول، آيات مكى و مدنى، قواعد تفسير بحث كرده‌اند، و باز به مناسبت آيۀ نسخ ''' «ما ننسخ من آية او ننسها» ''' (بقره، 106) و آيۀ ذكر ''' «نحن نزّلنا الذكر و انّا له لحافظون» ''' (حجر، 9) و آيۀ محكم و متشابه ''' «منه آيات محكمات...» ''' (آل عمران، 7) و آيۀ تحدّى ''' «و ان كنتم في ريب ممّا نزّلنا على عبدنا فاتوا بسورة من مثله» ''' (بقره، 23) و سورۀ قدر، به مباحث ناسخ و منسوخ، محفوظ بودن قرآن از تحريف، محكم و متشابه، اعجاز قرآن، نزول قرآن و اقسام نزول و كيفيت نزول پرداخته‌اند يا به مناسبت شأن نزول برخى از آيات، به اسباب نزول آيه اشاره كرده‌اند.


تفسير «انوار درخشان»، در مقدمۀ كتاب، تنها به اهميت قرآن و جايگاه آن در ميان مسلمانان و لزوم آموزش قرآن به كودكان و فضيلت قرائت و كيفيت نزول اشاره دارد، اما در خود تفسير بحث‌هاى علوم قرآنى آن بسيار كم‌جلوه است. با همه اينها تفسير خالى از بحث‌هاى علوم قرآنى نيست، مثلا بحث مفصلى در جلدهاى مختلف تفسير دربارۀ وحى و چگونگى آن دارد (ج 285/2، ج 288/4، 292، ج 343/2)، دربارۀ تأويل و جايگاه آن (ج 15/3)، مصونيت قرآن از تحريف (ج 344/9، 345)، بحث نسخ (ج 285/1)، اثبات حدوث قرآن (ج 9/11)، مسأله فضيلت و عظمت قرآن (ج 297/4، 314)، بحث اعجاز قرآن (ج 7/4، ج 73/1)
تفسير «انوار درخشان»، در مقدمۀ كتاب، تنها به اهميت قرآن و جايگاه آن در ميان مسلمانان و لزوم آموزش قرآن به كودكان و فضيلت قرائت و كيفيت نزول اشاره دارد، اما در خود تفسير بحث‌هاى علوم قرآنى آن بسيار كم‌جلوه است. با همه اينها تفسير خالى از بحث‌هاى علوم قرآنى نيست، مثلا بحث مفصلى در جلدهاى مختلف تفسير دربارۀ وحى و چگونگى آن دارد (ج 285/2، ج 288/4، 292، ج 343/2)، دربارۀ تأويل و جايگاه آن (ج 15/3)، مصونيت قرآن از تحريف (ج 344/9، 345)، بحث نسخ (ج 285/1)، اثبات حدوث قرآن (ج 9/11)، مسأله فضيلت و عظمت قرآن (ج 297/4، 314)، بحث اعجاز قرآن (ج 7/4، ج 73/1)
۶۱٬۱۸۹

ویرایش