۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'مقاتل الطالبيين' به 'مقاتل الطالبيين ') |
جز (جایگزینی متن - ' فى ' به ' في ') |
||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
اما طى سالهاى 1951 تا 1953م سه نويسندۀ عرب به شرح احوال ابوالفرج روى آوردند. محمد عبدالجواد اصمعى كه در دار الكتب قاهره کتابدار بود، کتابى با عنوان ابوالفرج الاصفهانى، و کتابه الاغانى، در 1951م تأليف كرد كه در واقع آن هم چيزى جز مجموعهاى ناقص از روايات مربوط به ابوالفرج نيست. در همان سال، شفيق جبرى در سوريه به شرح احوال ابوالفرج پرداخت. وى در درجۀ اول، کتاب اغانى را مورد توجه قرار داده و به موضوعاتى، چون انتقاد ابوالفرج از راويان، انتقاد راويان از او، مكتب خانهها، مجالس، ميخانهها، و سرانجام وضعيت زنان پرداخته و مجموعهاى از روايات کتاب را كه بر آن معانى دلالت دارند، نقل كرده است. جبرى اصرار دارد كه در بحث خود، هرگز از منبعى جز اغانى استفاده نكند. به اين جهت، شرح حال مؤلف در اثر او موجود نيست و تنها صفحات 21 تا 43 به بيان شخصيت او از خلال اغانى اختصاص يافته است. اين کتاب با عنوان دراسة الاغانى در دمشق منتشر شده است. در 1953 م، محمد احمد خلف الله، کتاب صاحب الاغانى ابوالفرج الاصفهانى الرواية را در قاهره انتشار داد. كار خلف الله با آنچه پيش از او تأليف شده بود-و حتى با آنچه پس از او نگاشتهاند-تفاوت فاحش دارد. وى با هوشمندى و دقت، روايات را مورد بررسى و انتقاد قرار داده و از آنجا كه منابع بسيارى را بررسى كرده، توانسته است نظرات تازه و جسورانهاى دربارۀ ابوالفرج عرضه كند. هر چند، گاه استنتاجهاى او اغراق آميز و غير قابل پذيرش است. | اما طى سالهاى 1951 تا 1953م سه نويسندۀ عرب به شرح احوال ابوالفرج روى آوردند. محمد عبدالجواد اصمعى كه در دار الكتب قاهره کتابدار بود، کتابى با عنوان ابوالفرج الاصفهانى، و کتابه الاغانى، در 1951م تأليف كرد كه در واقع آن هم چيزى جز مجموعهاى ناقص از روايات مربوط به ابوالفرج نيست. در همان سال، شفيق جبرى در سوريه به شرح احوال ابوالفرج پرداخت. وى در درجۀ اول، کتاب اغانى را مورد توجه قرار داده و به موضوعاتى، چون انتقاد ابوالفرج از راويان، انتقاد راويان از او، مكتب خانهها، مجالس، ميخانهها، و سرانجام وضعيت زنان پرداخته و مجموعهاى از روايات کتاب را كه بر آن معانى دلالت دارند، نقل كرده است. جبرى اصرار دارد كه در بحث خود، هرگز از منبعى جز اغانى استفاده نكند. به اين جهت، شرح حال مؤلف در اثر او موجود نيست و تنها صفحات 21 تا 43 به بيان شخصيت او از خلال اغانى اختصاص يافته است. اين کتاب با عنوان دراسة الاغانى در دمشق منتشر شده است. در 1953 م، محمد احمد خلف الله، کتاب صاحب الاغانى ابوالفرج الاصفهانى الرواية را در قاهره انتشار داد. كار خلف الله با آنچه پيش از او تأليف شده بود-و حتى با آنچه پس از او نگاشتهاند-تفاوت فاحش دارد. وى با هوشمندى و دقت، روايات را مورد بررسى و انتقاد قرار داده و از آنجا كه منابع بسيارى را بررسى كرده، توانسته است نظرات تازه و جسورانهاى دربارۀ ابوالفرج عرضه كند. هر چند، گاه استنتاجهاى او اغراق آميز و غير قابل پذيرش است. | ||
کتابى ديگر نيز از شفيق جبرى در 1955م (بيروت) منتشر شده كه سراسر آن به مؤلف اغانى اختصاص يافته است. پس از آن 3 کتاب ديگر، منحصرا دربارۀ اغانى تأليف شده: نخست، معانى الاصوات | کتابى ديگر نيز از شفيق جبرى در 1955م (بيروت) منتشر شده كه سراسر آن به مؤلف اغانى اختصاص يافته است. پس از آن 3 کتاب ديگر، منحصرا دربارۀ اغانى تأليف شده: نخست، معانى الاصوات في کتاب الاغانى از جرجيس فتح الله (بغداد، 1958 م)؛سپس، شروح الاصفهانى في کتاب الاغانى از طلال سالم حديثى و كريم علكم كعبى (بغداد، 1967 م)؛آنگاه، حل رموز کتاب الاغانى للمصطلحات الموسيقية از محمد هاشم رجب (بغداد، 1968 م). | ||
از کتابهاى ديگر در اين باره، يكى اثر داوود سلّوم، به نام کتاب الاغانى و منهج مؤلفه است كه در 1969م در بغداد منتشر گرديده و ديگر ابوالفرج الاصفهانى | از کتابهاى ديگر در اين باره، يكى اثر داوود سلّوم، به نام کتاب الاغانى و منهج مؤلفه است كه در 1969م در بغداد منتشر گرديده و ديگر ابوالفرج الاصفهانى في الاغانى، تأليف ممدوح حقى است كه در بيروت در 1971م چاپ شده است. | ||
مؤلفان شيعه نيز گويى نخواستهاند احوال او را با ديدى انتقادى و همه جانبه مورد تدقيق قرار دهند: [[نجاشی، احمد بن علی|نجاشى]] تنها 3 يا 4 بار (ص 145، 263، 269) نام او را ذكر كرده و [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]]، دو کتاب شگفت و كاملا شيعى به او نسبت داده است (ص 224). در زمانهاى اخير نويسندگان عموما روايات مربوط به او را، گاه به اختصار و گاه به تفصيل، نقل كرده و از هر گونه اظهار نظر پرهيز كردهاند، مگر خوانسارى كه سخت به او تاخته و از جرگۀ شيعيان بيرونش نهاده است. | مؤلفان شيعه نيز گويى نخواستهاند احوال او را با ديدى انتقادى و همه جانبه مورد تدقيق قرار دهند: [[نجاشی، احمد بن علی|نجاشى]] تنها 3 يا 4 بار (ص 145، 263، 269) نام او را ذكر كرده و [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]]، دو کتاب شگفت و كاملا شيعى به او نسبت داده است (ص 224). در زمانهاى اخير نويسندگان عموما روايات مربوط به او را، گاه به اختصار و گاه به تفصيل، نقل كرده و از هر گونه اظهار نظر پرهيز كردهاند، مگر خوانسارى كه سخت به او تاخته و از جرگۀ شيعيان بيرونش نهاده است. | ||
خط ۱۳۵: | خط ۱۳۵: | ||
افسانههاى ديگرى نيز گرد اين روايات تنيده شده كه يكى حكايت نسخۀ منحصر به فرد اغانى است؛ديگر کتابخانۀ عظيم صاحب است كه بخشى از آن بر 30 شتربار مىشده و سپس اغانى جاى آنهمه کتاب را گرفته است، سديگر هديۀ 1000 دينارى سيف الدوله در ازاى اغانى و نظر صاحب در اين باب است. بدين سان اغانى، کتابى افسانهاى شده و مؤلف آن چنان ارجمند گرديده است كه نويسندگان سدههاى بعد، حتى معاصران، او را كاتب ركن الدوله و نديم معز الدوله پنداشتهاند (مثلا نك:ياقوت، همان، 110/13؛ اصمعى، 115). | افسانههاى ديگرى نيز گرد اين روايات تنيده شده كه يكى حكايت نسخۀ منحصر به فرد اغانى است؛ديگر کتابخانۀ عظيم صاحب است كه بخشى از آن بر 30 شتربار مىشده و سپس اغانى جاى آنهمه کتاب را گرفته است، سديگر هديۀ 1000 دينارى سيف الدوله در ازاى اغانى و نظر صاحب در اين باب است. بدين سان اغانى، کتابى افسانهاى شده و مؤلف آن چنان ارجمند گرديده است كه نويسندگان سدههاى بعد، حتى معاصران، او را كاتب ركن الدوله و نديم معز الدوله پنداشتهاند (مثلا نك:ياقوت، همان، 110/13؛ اصمعى، 115). | ||
اما همۀ اين روايات از سدۀ 7ق با سخن ياقوت آغاز مىشود. وى مىنويسد: «قال الوزير... المغربى | اما همۀ اين روايات از سدۀ 7ق با سخن ياقوت آغاز مىشود. وى مىنويسد: «قال الوزير... المغربى في مقدمة ما انتخبه من کتاب الاغانى الى سيف الدولة ابن حمدان فاعطاه الف دينار». «چون خبر به ابن عباد رسيد، گفت: سيف الدوله كوتاهى كرده است و اين کتاب چندين برابر اين مال مىارزد. آنگاه در وصف کتاب، سخن به درازا گفت و افزود كه کتابخانۀ من مشتمل بر 206000 جلد است، اما از آن ميان تنها اغانى همنشين دائمى من است» (همان، 97/13). | ||
نوشتۀ وزير مغربى دقيقا روشن نيست، زيرا آنچه اينك پيش روى داريم، جملهاى مشوش و ناقص است؛گويى وى گزيدهاى از اغانى را براى سيف الدوله فرستاده است، اما اين وزير نويسنده در 370 ق، يعنى 15 سال پس از مرگ سيف الدوله چشم به جهان گشوده است. به همين جهت، ياقوت و نويسندگان پس از او به طور كلى چنين برداشت كردهاند كه وزير مغربى در مقدمه گفته كه ابوالفرج کتابش را براى امير حمدان فرستاده است، اما هيچ كس در شرح احوال و آثار وزير، به چنين مقدمهاى اشاره نكرده است. اين روايت در جاى ديگرى نيز آمده (ابن واصل، 1 (1) 5/-6) كه با آنچه ذكر شد، اندكى تفاوت دارد: اولا، ستايش صاحب از کتاب در دو سه سطر نقل شده، ثانيا، صاحب شمار کتابهاى خود را 117000 جلد ذكر كرده است. همين نكته هم به غرابت اين روايت مىافزايد، زيرا وجود 206000 يا 117000 جلد کتاب آن هم در يك جا، در آن روزگار سخت شگفت مىنمايد. اين روايت از دو جهت ديگر نيز نامطمئن است: يكى آنكه تنها روايتى است كه نام ابن عباد و ابوالفرج را در يك جا گرد آورده و اگر آن را مجعول بپنداريم، ميان آن دو هيچ رابطهاى باقى نمىماند. ديگر آنكه شايد از نظر زمان هم پذيرفتنى نباشد، زيرا در 347ق كه صاحب به عنوان دبير مؤيد الدوله به بغداد رفت، هنوز آن مرد نامآور و صاحب مجالس بزرگ ادب رى و اصفهان نشده بود و خود گاه ناچار بود كه ساعتها بر در وزير مهلبى بنشيند تا اجازۀ دخول يابد. در حقيقت صاحب چند سال پس از مرگ ابوالفرج مقام وزارت يافته است. | نوشتۀ وزير مغربى دقيقا روشن نيست، زيرا آنچه اينك پيش روى داريم، جملهاى مشوش و ناقص است؛گويى وى گزيدهاى از اغانى را براى سيف الدوله فرستاده است، اما اين وزير نويسنده در 370 ق، يعنى 15 سال پس از مرگ سيف الدوله چشم به جهان گشوده است. به همين جهت، ياقوت و نويسندگان پس از او به طور كلى چنين برداشت كردهاند كه وزير مغربى در مقدمه گفته كه ابوالفرج کتابش را براى امير حمدان فرستاده است، اما هيچ كس در شرح احوال و آثار وزير، به چنين مقدمهاى اشاره نكرده است. اين روايت در جاى ديگرى نيز آمده (ابن واصل، 1 (1) 5/-6) كه با آنچه ذكر شد، اندكى تفاوت دارد: اولا، ستايش صاحب از کتاب در دو سه سطر نقل شده، ثانيا، صاحب شمار کتابهاى خود را 117000 جلد ذكر كرده است. همين نكته هم به غرابت اين روايت مىافزايد، زيرا وجود 206000 يا 117000 جلد کتاب آن هم در يك جا، در آن روزگار سخت شگفت مىنمايد. اين روايت از دو جهت ديگر نيز نامطمئن است: يكى آنكه تنها روايتى است كه نام ابن عباد و ابوالفرج را در يك جا گرد آورده و اگر آن را مجعول بپنداريم، ميان آن دو هيچ رابطهاى باقى نمىماند. ديگر آنكه شايد از نظر زمان هم پذيرفتنى نباشد، زيرا در 347ق كه صاحب به عنوان دبير مؤيد الدوله به بغداد رفت، هنوز آن مرد نامآور و صاحب مجالس بزرگ ادب رى و اصفهان نشده بود و خود گاه ناچار بود كه ساعتها بر در وزير مهلبى بنشيند تا اجازۀ دخول يابد. در حقيقت صاحب چند سال پس از مرگ ابوالفرج مقام وزارت يافته است. | ||
خط ۲۴۳: | خط ۲۴۳: | ||
8. مجموع الآثار و الاخبار. | 8. مجموع الآثار و الاخبار. | ||
9. کتاب القيان. حاجى خليفه کتابى از ابوالفرج به نام نزهة الملوك و الاعيان | 9. کتاب القيان. حاجى خليفه کتابى از ابوالفرج به نام نزهة الملوك و الاعيان في اخبار القيان و المغنيات الدواخل الحسان ياد كرده (1947/2) كه احتمالا همين کتاب است. | ||
10. دعوة النجار، يا دعوة التجار (نك: همو، 756/1). | 10. دعوة النجار، يا دعوة التجار (نك: همو، 756/1). | ||
خط ۲۶۵: | خط ۲۶۵: | ||
ج-کتابهايى كه دربارۀ اشخاص معين تأليف كرده | ج-کتابهايى كه دربارۀ اشخاص معين تأليف كرده | ||
1. الفرق (يا الوزن) و المعيار | 1. الفرق (يا الوزن) و المعيار في الاوغاد و الاحرار، كه در معارضه با اللفظ المحيط هارون بن منجم نوشته است (نك: حاجى خليفه، 1256/2)؛ | ||
2. اخبار جحظة البرمكى؛ | 2. اخبار جحظة البرمكى؛ | ||
خط ۲۸۹: | خط ۲۸۹: | ||
1. ايام العرب، كه به قول [[خطيب بغدادى]] شامل 1700 «يوم» بوده است (همانجا)، | 1. ايام العرب، كه به قول [[خطيب بغدادى]] شامل 1700 «يوم» بوده است (همانجا)، | ||
2. التعديل و الانتصاف | 2. التعديل و الانتصاف في مآثر العرب و مثالبها. ابوالفرج خود گويد (همانجا) كه اين، عنوان کتابى است در باب «جمهرة انساب العرب». | ||
و-کتابهاى مذهبى | و-کتابهاى مذهبى | ||
خط ۲۹۷: | خط ۲۹۷: | ||
2. تفضيل ذى الحجة. از اين کتاب اطلاعى در دست نيست و تنها با توجه به عنوان کتاب مىتوان حدس زد كه شامل موضوعات دينى بوده است (نك: نامۀ دانشوران، 58/4). | 2. تفضيل ذى الحجة. از اين کتاب اطلاعى در دست نيست و تنها با توجه به عنوان کتاب مىتوان حدس زد كه شامل موضوعات دينى بوده است (نك: نامۀ دانشوران، 58/4). | ||
3 و 4. ما نزل من القرآن | 3 و 4. ما نزل من القرآن في اميرالمؤمنين على و اهل بيته(ع) و كلام فاطمة(ع) في فدك، كه [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] به وى نسبت داده است (ص 224). پيش از [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] كسى به اين دو کتاب اشاره نكرده و نويسندگان پس از او هم از نقل آنها در فهرست آثار ابوالفرج خوددارى كردهاند. به نظر مىآيد كه اين دو اثر را كسان ديگرى تأليف كرده باشند و بعدها در اثر خلطى كه چگونگى آن بر ما پوشيده مانده است، به ابوالفرج منسوب گرديده باشد. اما در هر حال اين کتابها در دست نويسندگان شيعه وجود داشته، زيرا در سدۀ 7ق مىبينيم كه [[ابن طاووس، علی بن موسی|ابن طاووس]]، در کتاب بناء المقالة الفاطميۀ خود 3 بار از ما نزل من القرآن ابوالفرج نقل قول كرده است (ص 143-144، 262، 287). | ||
5. کتابى به نام تحف الوسائد | 5. کتابى به نام تحف الوسائد في اخبار الولائد، كه حاجى خليفه به او نسبت داده است (360/1). | ||
بسيارى از آثار ابوالفرج، تنها يك سده پس از مرگش از ميان رفته بود، زيرا خطيب مىنويسد: او بخشى از تأليفات خود را به اندلس فرستاد كه ديگر به دست ما (در عراق) بازنگشت، و آنگاه نام 11 اثر را كه بيشتر نسب نامه هستند، ذكر مىكند (398/11؛قس: قفطى، 252/2؛ [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلكان]]، 308/3). کتاب الاماء الشواعر جزو اين آثار نيست، اما جالب توجه آنكه تنها نسخۀ باقى مانده از اين کتاب به خط مغربى است (نك: سامرائى، 13). | بسيارى از آثار ابوالفرج، تنها يك سده پس از مرگش از ميان رفته بود، زيرا خطيب مىنويسد: او بخشى از تأليفات خود را به اندلس فرستاد كه ديگر به دست ما (در عراق) بازنگشت، و آنگاه نام 11 اثر را كه بيشتر نسب نامه هستند، ذكر مىكند (398/11؛قس: قفطى، 252/2؛ [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلكان]]، 308/3). کتاب الاماء الشواعر جزو اين آثار نيست، اما جالب توجه آنكه تنها نسخۀ باقى مانده از اين کتاب به خط مغربى است (نك: سامرائى، 13). |
ویرایش