۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ق ' به 'ق ') |
جز (جایگزینی متن - 'ابنبطوطه' به 'ابنبطوطه ') |
||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
سفرنامه ابنبطوطه تقريباً سراسر جهان اسلام آن روزگار و بلكه بخشى از كشور روم شرقى و آسياى صغير را كه هنوز به دست مسلمانها نيفتاده بود، شامل مىشود. ابنبطوطه از سفرنامه ابنجبير خبر داشته، و از آن، بهخصوص در توصيف شهر دمشق نقل كرده و از ابنجبير با تجليل و احترام نام مىبرد. | سفرنامه [[ابن بطوطه، محمد بن عبدالله|ابنبطوطه]] تقريباً سراسر جهان اسلام آن روزگار و بلكه بخشى از كشور روم شرقى و آسياى صغير را كه هنوز به دست مسلمانها نيفتاده بود، شامل مىشود. [[ابن بطوطه، محمد بن عبدالله|ابنبطوطه]] از سفرنامه ابنجبير خبر داشته، و از آن، بهخصوص در توصيف شهر دمشق نقل كرده و از ابنجبير با تجليل و احترام نام مىبرد. | ||
سفر | سفر [[ابن بطوطه، محمد بن عبدالله|ابنبطوطه]] ، در حالتى انجام يافته كه كشورهاى اسلامى و دربارهاى آنها دچار يك نوع اضطراب سياسى و اختلاف درونى و خانوادگى بودهاند و [[ابن بطوطه، محمد بن عبدالله|ابنبطوطه]] بيشتر اين دگرگونيها را در سفرنامه خود منعكس نموده است. | ||
توفيق ابنبطوطه در اين سفر طولانى، بيشتر معلول سه عامل شايع و گسترده است: برادرى اسلامى، قدرت و قوت شعور دينى و اخلاق و آداب و مزاياى روحى مسلمانان. به همين خاطر همه جا مورد استقبال علما و بهخصوص صوفيه، دربارها و شخصيتها قرار مىگرفته و حتى در هند چند سال به قضاوت پرداخته است. وى همه جا از كمكهاى بىدريغ پادشاهان و دانشمندان و بهخصوص از خيرات و مبرات و اوقاف خانقاهها و زوايا كه غالباً ابنبطوطه در اين مكانها وارد مىشده برخوردار بوده است. او بيش از همه فرقهها و طبقات مردم به صوفيه علاقهمند بوده و چند نوبت خرقه درويشى پوشيده است؛ كما اينكه از بسيارى از محدثان بزرگ بهخصوص در شام، اجازه حديث دريافت داشته است. | توفيق [[ابن بطوطه، محمد بن عبدالله|ابنبطوطه]] در اين سفر طولانى، بيشتر معلول سه عامل شايع و گسترده است: برادرى اسلامى، قدرت و قوت شعور دينى و اخلاق و آداب و مزاياى روحى مسلمانان. به همين خاطر همه جا مورد استقبال علما و بهخصوص صوفيه، دربارها و شخصيتها قرار مىگرفته و حتى در هند چند سال به قضاوت پرداخته است. وى همه جا از كمكهاى بىدريغ پادشاهان و دانشمندان و بهخصوص از خيرات و مبرات و اوقاف خانقاهها و زوايا كه غالباً [[ابن بطوطه، محمد بن عبدالله|ابنبطوطه]] در اين مكانها وارد مىشده برخوردار بوده است. او بيش از همه فرقهها و طبقات مردم به صوفيه علاقهمند بوده و چند نوبت خرقه درويشى پوشيده است؛ كما اينكه از بسيارى از محدثان بزرگ بهخصوص در شام، اجازه حديث دريافت داشته است. | ||
او از موطن و زادگاه خويش طنجه به تلمسان در الجزيره رفت. از آنجا به مليانه، الجزيرة، قسنطينه، تونس، سوسه، صفاقس، طرابلس، اسكندريه، دمياط، قاهره، آسوان رفته، سپس به قاهره بازگشت. پس از آن به فلسطين، بيروت، طرابلس، حلب، انطاكيه، لاذقيه، بعلبك و دمشق گام نهاد و از آنجا عازم مدينه و مكه شد. پس از آن آهنگ عراق كرد و از راه قادسيه به نجف اشرف و حرم [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] مشرف گرديد و سپس از راه بغداد و بصره با قافله عازم ايران شد و از آبادان و ماهشهر و شوشتر ديدن كرد. او به اصفهان و شيراز نيز سفر كرد و پس از آن به عراق بازگشت. او مسافرتهايى به سواحل شرقى آفريقا و از آنجا به يمن، عدن و مگاديشو داشت و از آنجا راه ظفر، سواحل شرقى عربستان، عمان، خليج فارس را در پيش گرفت تا به جزيره هرمز رسيد. سفرى به لارستان، جزيره كيش، بحرين، غزه، آسياى صغير و قونيه در نخستين مرحله سفر ابن بطوطه جاى دادهاند. | او از موطن و زادگاه خويش طنجه به تلمسان در الجزيره رفت. از آنجا به مليانه، الجزيرة، قسنطينه، تونس، سوسه، صفاقس، طرابلس، اسكندريه، دمياط، قاهره، آسوان رفته، سپس به قاهره بازگشت. پس از آن به فلسطين، بيروت، طرابلس، حلب، انطاكيه، لاذقيه، بعلبك و دمشق گام نهاد و از آنجا عازم مدينه و مكه شد. پس از آن آهنگ عراق كرد و از راه قادسيه به نجف اشرف و حرم [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] مشرف گرديد و سپس از راه بغداد و بصره با قافله عازم ايران شد و از آبادان و ماهشهر و شوشتر ديدن كرد. او به اصفهان و شيراز نيز سفر كرد و پس از آن به عراق بازگشت. او مسافرتهايى به سواحل شرقى آفريقا و از آنجا به يمن، عدن و مگاديشو داشت و از آنجا راه ظفر، سواحل شرقى عربستان، عمان، خليج فارس را در پيش گرفت تا به جزيره هرمز رسيد. سفرى به لارستان، جزيره كيش، بحرين، غزه، آسياى صغير و قونيه در نخستين مرحله سفر ابن بطوطه جاى دادهاند. | ||
خط ۷۵: | خط ۷۵: | ||
اما عمل ابن جزى منحصر به تنقيح و تكميل عبارات نيست و چنانكه از متن سفرنامه مستفاد مىشود بسيارى از مطالب هم با قيد «قال ابن جزى» بر آن افزوده و مخصوصاً اشعار بسيارى به مناسبت نقل كرده است و بنابراين در حقيقت علاوه بر تهذيب عبارات حواشى بسيارى نيز بر كتاب افزوده كه به نوبهى خود مورد استفادهى مىباشد. | اما عمل ابن جزى منحصر به تنقيح و تكميل عبارات نيست و چنانكه از متن سفرنامه مستفاد مىشود بسيارى از مطالب هم با قيد «قال ابن جزى» بر آن افزوده و مخصوصاً اشعار بسيارى به مناسبت نقل كرده است و بنابراين در حقيقت علاوه بر تهذيب عبارات حواشى بسيارى نيز بر كتاب افزوده كه به نوبهى خود مورد استفادهى مىباشد. | ||
ابنبطوطه در خلال سفر طولانى خود، چهار بار به ايران يا به قول خودش «فارس» يا «بلاد عجم» وارد شده است. هر بار از يك ناحيه از ايران، ولى او هيچگاه سراسر ايران را در يك نوبت سير نكرده است. | [[ابن بطوطه، محمد بن عبدالله|ابنبطوطه]] در خلال سفر طولانى خود، چهار بار به ايران يا به قول خودش «فارس» يا «بلاد عجم» وارد شده است. هر بار از يك ناحيه از ايران، ولى او هيچگاه سراسر ايران را در يك نوبت سير نكرده است. | ||
داورى بهحق درباره ابنبطوطه آن است كه او در همه آراء و نظراتش از تودهها و ملتهاى مسلمان و دربارها و خانقاهها سخن مىگفت نه از علماى مذاهب و فقها و متكلمان. پس او را بايد يك نويسنده مردمى دانست و نه از جمله نويسندگان كنجكاو و اهل تحقيق و درايت. او هر چه را ديده و شنيده نوشته است نه آنچه را با دقت بررسى و تحقيق نموده است. | داورى بهحق درباره [[ابن بطوطه، محمد بن عبدالله|ابنبطوطه]] آن است كه او در همه آراء و نظراتش از تودهها و ملتهاى مسلمان و دربارها و خانقاهها سخن مىگفت نه از علماى مذاهب و فقها و متكلمان. پس او را بايد يك نويسنده مردمى دانست و نه از جمله نويسندگان كنجكاو و اهل تحقيق و درايت. او هر چه را ديده و شنيده نوشته است نه آنچه را با دقت بررسى و تحقيق نموده است. | ||
ابنبطوطه از سلطان محمد خدابنده و به تعبير او سلطان عراق و از گرايش او به تشيع با تعبير «روافض» ياد مىكند. مراد وى از اين مرد همانا [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلّى]] صاحب كتابهاى باارزش در زمينه كلام، فلسفه، اصول، رجال و فقه است. علاّمه، بهخصوص در فقه تطبيقى (فقه مقارن) آثارى دارد كه نظير آنها در بين كتابهاى فقهى كم است يا نيست. اى كاش ابنبطوطه به جاى مجدالدين شيرازى كه درويشى بيش نبوده و اثر علمى از او مشهود نيست، با علامه - كه البته كمى قبل از سفر ابنبطوطه در سال 728ق از دنيا رفته بود- ملاقات مىكرد. تا ديدگاه وى و داورىاش درباره جماعتى كه خمس مسلمين جهان را تشكيل مىدهند و سهم وافرى در فرهنگ و تمدن اسلامى دارند، (يعنى شيعه اماميه) معتدل مىشد و آنها را روافض نمىناميد.ابنبطوطه در اين سفر، از شيراز راهى بغداد مىگردد و در راه خود از شهر كازرون سپس شهر زَيدين مىگذرد. از آنجا به حُويزا مىرسد كه مراد همين هويزه كنونى است. | [[ابن بطوطه، محمد بن عبدالله|ابنبطوطه]] از سلطان محمد خدابنده و به تعبير او سلطان عراق و از گرايش او به تشيع با تعبير «روافض» ياد مىكند. مراد وى از اين مرد همانا [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلّى]] صاحب كتابهاى باارزش در زمينه كلام، فلسفه، اصول، رجال و فقه است. علاّمه، بهخصوص در فقه تطبيقى (فقه مقارن) آثارى دارد كه نظير آنها در بين كتابهاى فقهى كم است يا نيست. اى كاش [[ابن بطوطه، محمد بن عبدالله|ابنبطوطه]] به جاى مجدالدين شيرازى كه درويشى بيش نبوده و اثر علمى از او مشهود نيست، با علامه - كه البته كمى قبل از سفر [[ابن بطوطه، محمد بن عبدالله|ابنبطوطه]] در سال 728ق از دنيا رفته بود- ملاقات مىكرد. تا ديدگاه وى و داورىاش درباره جماعتى كه خمس مسلمين جهان را تشكيل مىدهند و سهم وافرى در فرهنگ و تمدن اسلامى دارند، (يعنى شيعه اماميه) معتدل مىشد و آنها را روافض نمىناميد.[[ابن بطوطه، محمد بن عبدالله|ابنبطوطه]] در اين سفر، از شيراز راهى بغداد مىگردد و در راه خود از شهر كازرون سپس شهر زَيدين مىگذرد. از آنجا به حُويزا مىرسد كه مراد همين هويزه كنونى است. | ||
از آنجا به بصره رفته و از بصره از راه بيابانى كه جز يك جا آبى در آن نبوده به كوفه، و سپس به حله و كربلا رفته است. درباره كربلا مىگويد: «شهر كوچكى است و اهالى آن دو طايفهاند كه دائماً ميان آنها جنگ داير است، با اين كه هر دوى آنان امامىاند و به يك پدر مىرسند، و به همين سبب، شهر خراب شده است». | از آنجا به بصره رفته و از بصره از راه بيابانى كه جز يك جا آبى در آن نبوده به كوفه، و سپس به حله و كربلا رفته است. درباره كربلا مىگويد: «شهر كوچكى است و اهالى آن دو طايفهاند كه دائماً ميان آنها جنگ داير است، با اين كه هر دوى آنان امامىاند و به يك پدر مىرسند، و به همين سبب، شهر خراب شده است». | ||
خط ۸۵: | خط ۸۵: | ||
از كربلا راهى بغداد شده به طور بسيار جالب آن را توصيف مىكند، سپس از بغداد راهى تبريز شده كه پايتخت سلطان خدابنده بوده است. و شهرهاى آن ناحيه را يكى پس از ديگرى توصيف نموده، و دوباره به بغداد برمىگردد و از آنجا به ديار بكر رفته و بار سوم به بغداد برگشته و از آنجا براى دومين بار عازم حج شده است. | از كربلا راهى بغداد شده به طور بسيار جالب آن را توصيف مىكند، سپس از بغداد راهى تبريز شده كه پايتخت سلطان خدابنده بوده است. و شهرهاى آن ناحيه را يكى پس از ديگرى توصيف نموده، و دوباره به بغداد برمىگردد و از آنجا به ديار بكر رفته و بار سوم به بغداد برگشته و از آنجا براى دومين بار عازم حج شده است. | ||
پس اين بارِ دومى بود كه ابنبطوطه وارد ايران شده ولى، از سمت شمال غربى از بغداد به تبريز آمده و برگشته است؛ در حالى كه در نوبت اول، از ناحيه جنوب غربى آبادان داخل ايران شد، و از اصفهان و شيراز تجاوز نكرد و به سوى عراق برگشت. | پس اين بارِ دومى بود كه [[ابن بطوطه، محمد بن عبدالله|ابنبطوطه]] وارد ايران شده ولى، از سمت شمال غربى از بغداد به تبريز آمده و برگشته است؛ در حالى كه در نوبت اول، از ناحيه جنوب غربى آبادان داخل ايران شد، و از اصفهان و شيراز تجاوز نكرد و به سوى عراق برگشت. | ||
ابنبطوطه بار سوم، از ناحيه جنوب (هرمز) و بار چهارم از ناحيه شرق از راه آسياى وسطى وارد ايران گرديده است. | [[ابن بطوطه، محمد بن عبدالله|ابنبطوطه]] بار سوم، از ناحيه جنوب (هرمز) و بار چهارم از ناحيه شرق از راه آسياى وسطى وارد ايران گرديده است. | ||
او پس از اداى مناسك حج نوبت دوم، از راه دريا و بحراحمر به سودان رفته، سپس از راه دريا به بلاد يمن آمده آنگاه باز هم از راه دريا به بلاد (بربر) مقيديشو (صومال امروز) رفته از آنجا به (ظفار) منتهىاليه بلاد يمن در ساحل درياى هند رفته و از آنجا در حالى كه از چند جزيره گذشته به شهر عُمان وارد شده، و از آنجا به ناحيه هرمز در ساحل خليج فارس رسيده، مىگويد: آنجا بندر هند و سند است و از اين بندر متاع و مالالتجاره به هند و عراقين و فارس و خراسان حمل مىگردد. | او پس از اداى مناسك حج نوبت دوم، از راه دريا و بحراحمر به سودان رفته، سپس از راه دريا به بلاد يمن آمده آنگاه باز هم از راه دريا به بلاد (بربر) مقيديشو (صومال امروز) رفته از آنجا به (ظفار) منتهىاليه بلاد يمن در ساحل درياى هند رفته و از آنجا در حالى كه از چند جزيره گذشته به شهر عُمان وارد شده، و از آنجا به ناحيه هرمز در ساحل خليج فارس رسيده، مىگويد: آنجا بندر هند و سند است و از اين بندر متاع و مالالتجاره به هند و عراقين و فارس و خراسان حمل مىگردد. | ||
خط ۹۳: | خط ۹۳: | ||
آنگاه راهى جزيره (جرون) گرديده از آنجا به بلاد تركمان و شهر خنجبال رفته رفته است. | آنگاه راهى جزيره (جرون) گرديده از آنجا به بلاد تركمان و شهر خنجبال رفته رفته است. | ||
اين نوبت سوم بود كه ابنبطوطه از سواحل جنوبى وارد ايران گرديده به سيراف مىرسد. آنگاه از سيراف از راه دريا به بحرين و از آنجا به جده رفته براى سومين بار حج به جاى آورده است و آنگاه بلاد مصر و شام را سير كرده به بندر لاذقيه رسيده و از آنجا سوار كشتى شده به سوى بلاد روم شتافته آن بلاد را به بهترين نحو توصيف نموده است. | اين نوبت سوم بود كه [[ابن بطوطه، محمد بن عبدالله|ابنبطوطه]] از سواحل جنوبى وارد ايران گرديده به سيراف مىرسد. آنگاه از سيراف از راه دريا به بحرين و از آنجا به جده رفته براى سومين بار حج به جاى آورده است و آنگاه بلاد مصر و شام را سير كرده به بندر لاذقيه رسيده و از آنجا سوار كشتى شده به سوى بلاد روم شتافته آن بلاد را به بهترين نحو توصيف نموده است. | ||
ابنبطوطه بر شهر الكلاية عبور كرده مىگويد: «اين شهر اول بلاد روم است و از آنجا به انطاكيه و از آنجا شهر به شهر سير كرده تا به قونيه رسيده و از قونيه بر چند شهر مرور كرده تا به ارزروم رسيده، از شهرهاى ديگرى از آسياى وسطى عبور مىكند، تا اين كه وارد قسطنطنيه مىگردد. پس آن را نيكو وصف كرده، همچنين كليساى اياصوفيه را و از آنجا به سوى خوارزم، سپس سمرقند و از آنجا به هرات كه در آن هنگام از بلاد عجم بودهاند رفته است. اين نوبت چهارم است كه ابنبطوطه وارد ايران مىشود، اما اين بار از سمت شرق وارد ايران شده شهر هرات را بسيار خوب ستوده، از آنجا به جام، طوس و سرخس، نيشابور و بسطام، كه همه از شهرهاى خراسان است رفته همه را وصف نموده تا اينكه از اين ناحيه به افغانستان امروز رفته تا به كابل رسيده و از آنجا راهى بلاد هندوچين گرديد، و در پايان، از راه دريا به مغرب برگشته است. | [[ابن بطوطه، محمد بن عبدالله|ابنبطوطه]] بر شهر الكلاية عبور كرده مىگويد: «اين شهر اول بلاد روم است و از آنجا به انطاكيه و از آنجا شهر به شهر سير كرده تا به قونيه رسيده و از قونيه بر چند شهر مرور كرده تا به ارزروم رسيده، از شهرهاى ديگرى از آسياى وسطى عبور مىكند، تا اين كه وارد قسطنطنيه مىگردد. پس آن را نيكو وصف كرده، همچنين كليساى اياصوفيه را و از آنجا به سوى خوارزم، سپس سمرقند و از آنجا به هرات كه در آن هنگام از بلاد عجم بودهاند رفته است. اين نوبت چهارم است كه [[ابن بطوطه، محمد بن عبدالله|ابنبطوطه]] وارد ايران مىشود، اما اين بار از سمت شرق وارد ايران شده شهر هرات را بسيار خوب ستوده، از آنجا به جام، طوس و سرخس، نيشابور و بسطام، كه همه از شهرهاى خراسان است رفته همه را وصف نموده تا اينكه از اين ناحيه به افغانستان امروز رفته تا به كابل رسيده و از آنجا راهى بلاد هندوچين گرديد، و در پايان، از راه دريا به مغرب برگشته است. | ||
== وضعيت كتاب== | == وضعيت كتاب== |
ویرایش