۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'علامۀ حلى' به 'علامۀ حلى ') |
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
#توجه به آراء متكلمان، و عرفاء: مؤلف در بيان مسائل اين كتاب در موارد زيادى به آراء ديگر علماء توجه داشته است. او در كلام شيعى بيشتر از نهجالمسترشدين [[علامه حلی، حسن بن یوسف|علامۀ حلى]] | #توجه به آراء متكلمان، و عرفاء: مؤلف در بيان مسائل اين كتاب در موارد زيادى به آراء ديگر علماء توجه داشته است. او در كلام شيعى بيشتر از نهجالمسترشدين [[علامه حلی، حسن بن یوسف|علامۀ حلى]] استفاده نموده است، بلكه مىتوان گفت بعضى از عبارتهاى او عينا ترجمۀ كتاب نهج المسترشدين مىباشد. در كلام بيشتر از آثار امام [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] و به خصوص كتاب الاربعين ايشان استفاده نموده است. مؤلف در مسائل فلسفى بيشتر از كتاب تعليقات و شفاى [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] توجه داشته و در عرفان از فتوحات شيخ اكبر و بعضى از رسائل [[جامی، عبدالرحمن|جامى]] بهره برده است. | ||
#ابداعى بودن شيوۀ مصنف در بيان مسائل كلامى: مؤلف در مقدمۀ كتاب مدعى شده است كه اصول خمسه را به طرزى جديد و نمطى سديد بيان نموده است. ولى با بررسى محتواى كتاب به شيوهاى جديدى برنمىخوريم، مگر اين كه مقصود مؤلف لغت كتاب باشد كه به فارسى است و بيان مسائل كلامى در آن دوره به فارسى شيوهاى جديد و نو محسوب مىشود. | #ابداعى بودن شيوۀ مصنف در بيان مسائل كلامى: مؤلف در مقدمۀ كتاب مدعى شده است كه اصول خمسه را به طرزى جديد و نمطى سديد بيان نموده است. ولى با بررسى محتواى كتاب به شيوهاى جديدى برنمىخوريم، مگر اين كه مقصود مؤلف لغت كتاب باشد كه به فارسى است و بيان مسائل كلامى در آن دوره به فارسى شيوهاى جديد و نو محسوب مىشود. | ||
#معاد جسمانى: در مورد معاد جسمانى و اثبات آن و كيفيت معاد جسمانى آراء متفاوتى بين مسلمين است. مؤلف اين كتاب قائل به معاد جسمانى است؛ ولى در كيفيت معاد جسمانى، حرفى را مورد تأييد قرار داده است كه بزرگان دين و حكمت آن را نقد نمودهاند و آن نظريۀ غزالى است. اين نظر مستلزم تناسخ مىباشد، از اينرو صدر المتألهين در كتابهاى خود شديدا با آن مخالفت نموده است. | #معاد جسمانى: در مورد معاد جسمانى و اثبات آن و كيفيت معاد جسمانى آراء متفاوتى بين مسلمين است. مؤلف اين كتاب قائل به معاد جسمانى است؛ ولى در كيفيت معاد جسمانى، حرفى را مورد تأييد قرار داده است كه بزرگان دين و حكمت آن را نقد نمودهاند و آن نظريۀ غزالى است. اين نظر مستلزم تناسخ مىباشد، از اينرو صدر المتألهين در كتابهاى خود شديدا با آن مخالفت نموده است. |
ویرایش