امام امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام از دیدگاه خلفا: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' ابن عساکر' به ' ابن عساکر '
جز (جایگزینی متن - 'امام علی(ع)' به 'امام على(ع)')
جز (جایگزینی متن - ' ابن عساکر' به ' ابن عساکر ')
خط ۵۹: خط ۵۹:
در بخش دیگری تعبیرات اعتراف آمیز عمر پیرامون مشکل‌گشایی‌های علمی و قضائی امیر مؤمنان(ع) ذکر شده است. نویسنده به خاطر رعایت اختصار و محدودیت حجم کتاب از ذکر مشروح قضایا پرهیز کرده و تنها به ایراد فهرستی از تعبیرات عمر درباره امام بسنده کرده است. در این فهرست چهل مورد از این اعترافات با ترجمه و آدرس منابع ذکر شده است. خلیفه دوم ده‌ها مرتبه در پیشامدهای اسلامى و مشکلات قضائى که از ناحیه امام امیر مؤمنان(ع) به سرانجام می‌رسید، کلمه «لو لا على لهلک عمر» اگر علی نبود عمر هلاک شده بود؛ را تکرار نموده است.<ref>ر.ک: همان، ص134-120</ref>. نویسنده به 51 منبع که در آن، اعتراف «لو لا علی لهلک عمر» آمده اشاره کرده است.<ref>ر.ک: همان، ص129</ref>  
در بخش دیگری تعبیرات اعتراف آمیز عمر پیرامون مشکل‌گشایی‌های علمی و قضائی امیر مؤمنان(ع) ذکر شده است. نویسنده به خاطر رعایت اختصار و محدودیت حجم کتاب از ذکر مشروح قضایا پرهیز کرده و تنها به ایراد فهرستی از تعبیرات عمر درباره امام بسنده کرده است. در این فهرست چهل مورد از این اعترافات با ترجمه و آدرس منابع ذکر شده است. خلیفه دوم ده‌ها مرتبه در پیشامدهای اسلامى و مشکلات قضائى که از ناحیه امام امیر مؤمنان(ع) به سرانجام می‌رسید، کلمه «لو لا على لهلک عمر» اگر علی نبود عمر هلاک شده بود؛ را تکرار نموده است.<ref>ر.ک: همان، ص134-120</ref>. نویسنده به 51 منبع که در آن، اعتراف «لو لا علی لهلک عمر» آمده اشاره کرده است.<ref>ر.ک: همان، ص129</ref>  


در بخش نقلیات حدیثی عثمان درباره علی(ع)، ابن عساکر دمشقى با ذکر سند، از یونس مولى و غلام رشید نقل نموده که گفت: من بالاى سر مأمون ایستاده بودم و یحیى بن اکثم هم حضور داشت که سخن از فضل على به میان آمد. پس مأمون گفت شنیدم پدرم رشید مى‌گوید... شنیدم [[ابن‌عباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] می‌گوید: عثمان رجوع به على کرد و على متوجه شد عثمان به او خیره شده و نگاه عمیق می‌کند. پس على با روى سخن به عثمان گفت: ازچه‌رو این‌گونه به من نگاه مى‌کنى اى عثمان؟ عثمان پاسخ داد شنیدم رسول خدا(ص) می‌فرمود: النظر الى (وجه) على عبادة؛ نگاه به –صورت- على عبادت است.<ref>ر.ک: همان، ص178</ref>
در بخش نقلیات حدیثی عثمان درباره علی(ع)،[[ابن عساکر، علی بن حسن| ابن عساکر]]  دمشقى با ذکر سند، از یونس مولى و غلام رشید نقل نموده که گفت: من بالاى سر مأمون ایستاده بودم و یحیى بن اکثم هم حضور داشت که سخن از فضل على به میان آمد. پس مأمون گفت شنیدم پدرم رشید مى‌گوید... شنیدم [[ابن‌عباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] می‌گوید: عثمان رجوع به على کرد و على متوجه شد عثمان به او خیره شده و نگاه عمیق می‌کند. پس على با روى سخن به عثمان گفت: ازچه‌رو این‌گونه به من نگاه مى‌کنى اى عثمان؟ عثمان پاسخ داد شنیدم رسول خدا(ص) می‌فرمود: النظر الى (وجه) على عبادة؛ نگاه به –صورت- على عبادت است.<ref>ر.ک: همان، ص178</ref>


از دیگر بخش‌های خواندنی کتاب سؤال‌ها و ارجاعات معاویه به امیر مؤمنان و اعتراف او به فضائل آن حضرت است. در ابتدای این بخش به نقل از زین‌الدین عبدالرئوف مناوی شافعی چنین می‌خوانیم: معاویه افرادى را به نزد على(ع) می‌فرستاد تا درباره مشکلات (خود یا دیگران) استعلام نمایند؛ و چون آن حضرت بدان‌ها پاسخ می‌داد، یکى از فرزندانش گفت: به سؤال‌هاى دشمن خود جواب می‌دهى؟! على گفت: آیا این براى ما کافى نیست که او محتاج و نیازمند به ما باشد و از ما سؤال کند؟.<ref>ر.ک: همان، ص191</ref>
از دیگر بخش‌های خواندنی کتاب سؤال‌ها و ارجاعات معاویه به امیر مؤمنان و اعتراف او به فضائل آن حضرت است. در ابتدای این بخش به نقل از زین‌الدین عبدالرئوف مناوی شافعی چنین می‌خوانیم: معاویه افرادى را به نزد على(ع) می‌فرستاد تا درباره مشکلات (خود یا دیگران) استعلام نمایند؛ و چون آن حضرت بدان‌ها پاسخ می‌داد، یکى از فرزندانش گفت: به سؤال‌هاى دشمن خود جواب می‌دهى؟! على گفت: آیا این براى ما کافى نیست که او محتاج و نیازمند به ما باشد و از ما سؤال کند؟.<ref>ر.ک: همان، ص191</ref>


در قسمت دیگری از این بخش ابن عساکر به نقل از جابر آورده است که گفت: درحالی‌که نزد معاویه بودم سخن از على به میان آمد. پس معاویه از على و پدر و مادر على تمجید کرد، آنگاه گفت: چگونه این‌چنین دم از خوبى آن‌ها نزنم درحالی‌که آن‌ها خوبان خلق خدا باشند و عترت پیامبرش، خوبان، فرزندان خوبان.<ref>ر.ک: همان، ص207</ref>  
در قسمت دیگری از این بخش[[ابن عساکر، علی بن حسن| ابن عساکر]]  به نقل از جابر آورده است که گفت: درحالی‌که نزد معاویه بودم سخن از على به میان آمد. پس معاویه از على و پدر و مادر على تمجید کرد، آنگاه گفت: چگونه این‌چنین دم از خوبى آن‌ها نزنم درحالی‌که آن‌ها خوبان خلق خدا باشند و عترت پیامبرش، خوبان، فرزندان خوبان.<ref>ر.ک: همان، ص207</ref>  


در آخرین بخش کتاب نقلیات و اعترافات عمر بن عبدالعزیز ذکر شده است. ازجمله این نقلیات ماجرای سب و دشنام پدرش به امام امیر مؤمنان علی(ع) است. ابن ابى‌الحدید با ذکر سند از عمر بن عبدالعزیز نقل نموده که پدرم به هنگام خطبه خواندن حالش عادى و به‌طور مستمر و مسلسل ایراد سخن مى‌کرد، اما همین‌که به بردن نام على و سب و ناسزاگوئى به او می‌رسید زبانش به لکنت و نارسائى می‌افتاد، رنگ چهره‌اش زرد و حالش متغیر و دگرگون می‌شد.  
در آخرین بخش کتاب نقلیات و اعترافات عمر بن عبدالعزیز ذکر شده است. ازجمله این نقلیات ماجرای سب و دشنام پدرش به امام امیر مؤمنان علی(ع) است. ابن ابى‌الحدید با ذکر سند از عمر بن عبدالعزیز نقل نموده که پدرم به هنگام خطبه خواندن حالش عادى و به‌طور مستمر و مسلسل ایراد سخن مى‌کرد، اما همین‌که به بردن نام على و سب و ناسزاگوئى به او می‌رسید زبانش به لکنت و نارسائى می‌افتاد، رنگ چهره‌اش زرد و حالش متغیر و دگرگون می‌شد.  
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش