۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '</ref> ' به '</ref>') |
جز (جایگزینی متن - 'ابن عباس' به 'ابن عباس ') |
||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
#زبان و بيان كتاب باآنكه علمى و معتبر است، ولى بسيار روان و شيواست و مىتوان آن را از آثار ممتاز و قابل ارائه به جهان اسلام دانست. اين نكته طبيعى است؛ زيرا نويسنده علاوه بر سابقه بيش از پنجاه سال تدريس و پژوهش در حوزههاى علميه، با زبان و ادبيات معاصر عربى كاملا آشناست و سالهاست كه كتابهاى متعدد به زبان عربى امروزى پديد آورده است. | #زبان و بيان كتاب باآنكه علمى و معتبر است، ولى بسيار روان و شيواست و مىتوان آن را از آثار ممتاز و قابل ارائه به جهان اسلام دانست. اين نكته طبيعى است؛ زيرا نويسنده علاوه بر سابقه بيش از پنجاه سال تدريس و پژوهش در حوزههاى علميه، با زبان و ادبيات معاصر عربى كاملا آشناست و سالهاست كه كتابهاى متعدد به زبان عربى امروزى پديد آورده است. | ||
#نويسنده توضيح داده است كه براى اولين بار اين ابوالاسود دوئلى بود كه به فرمان اميرالمؤمنين على(ع) به تدوين علم نحو اقدام كرد. حضرت [[امام على(ع)]] در نخستين گام خودش مطالبى را براى ابوالاسود بيان كرد كه از جمله اين بود كه كلام، همهاش اسم و فعل و حرف است و... و ابوالاسود اين مطالب را از [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] گرفت و مطالبى هم به آن افزود و بعد به نزد امام(ع) آورد و آن حضرت آن را كم و زياد و اصلاح كرد و به اين ترتيب سرانجام علم نحو شكل گرفت و...<ref>متن كتاب، ص 19 - 25</ref> | #نويسنده توضيح داده است كه براى اولين بار اين ابوالاسود دوئلى بود كه به فرمان اميرالمؤمنين على(ع) به تدوين علم نحو اقدام كرد. حضرت [[امام على(ع)]] در نخستين گام خودش مطالبى را براى ابوالاسود بيان كرد كه از جمله اين بود كه كلام، همهاش اسم و فعل و حرف است و... و ابوالاسود اين مطالب را از [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] گرفت و مطالبى هم به آن افزود و بعد به نزد امام(ع) آورد و آن حضرت آن را كم و زياد و اصلاح كرد و به اين ترتيب سرانجام علم نحو شكل گرفت و...<ref>متن كتاب، ص 19 - 25</ref> | ||
#نويسنده در مورد تاريخ تفسير، نكته شگفتانگيزى را نوشته و از دكتر [[ذهبی، محمدحسین|محمدحسين ذهبى]]، نويسنده كتاب مشهور «التفسير و المفسرون» نقل كرده است كه او حضرت اميرالمؤمنين على(ع) را در بحث نقل روايات تفسيرى در طبقه سوم قرار داده و شاگرد آن حضرت؛ يعنى ابن عباس را در طبقه اول و همو هيچ مطلبى را در مورد ساير امامان شيعه (ع) و نقش آنان در مورد تفسير قرآن ذكر نكرده است؛ باآنكه روشن است و در تاريخ ثبت شده و روايات متعددى نيز در اين مورد وارد شده است كه امامان اطهار(ع) بنيانگذاران تفسير قرآن و مفسران حقيقى بودند و...<ref>همان، ص 38 - 40</ref> | #نويسنده در مورد تاريخ تفسير، نكته شگفتانگيزى را نوشته و از دكتر [[ذهبی، محمدحسین|محمدحسين ذهبى]]، نويسنده كتاب مشهور «التفسير و المفسرون» نقل كرده است كه او حضرت اميرالمؤمنين على(ع) را در بحث نقل روايات تفسيرى در طبقه سوم قرار داده و شاگرد آن حضرت؛ يعنى [[ابنعباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] را در طبقه اول و همو هيچ مطلبى را در مورد ساير امامان شيعه (ع) و نقش آنان در مورد تفسير قرآن ذكر نكرده است؛ باآنكه روشن است و در تاريخ ثبت شده و روايات متعددى نيز در اين مورد وارد شده است كه امامان اطهار(ع) بنيانگذاران تفسير قرآن و مفسران حقيقى بودند و...<ref>همان، ص 38 - 40</ref> | ||
#نويسنده درباره نقش شيعيان در تفسير ترتيبى و موضوعى قرآن كريم توضيحاتى ارزشمند ارائه كرده است<ref>همان، ص 41 - 43</ref>شايان ذكر است كه نويسنده خودش نيز از كسانى است كه در زمينه تفسير ترتيبى و موضوعى قرآن كريم فعاليت كرده است. | #نويسنده درباره نقش شيعيان در تفسير ترتيبى و موضوعى قرآن كريم توضيحاتى ارزشمند ارائه كرده است<ref>همان، ص 41 - 43</ref>شايان ذكر است كه نويسنده خودش نيز از كسانى است كه در زمينه تفسير ترتيبى و موضوعى قرآن كريم فعاليت كرده است. | ||
#نويسنده با بيان اين نكته كه اسلام آمد تا عقل انسان را آزاد سازد، در مورد نقش شيعه درباره علوم عقلى يادآور شده است كه خطبههاى حضرت [[امام على(ع)]] سنگ بناى كلام شيعه و آراى اعتقادى آنان را پديد آورد و امامان اطهار(ع) هركدام يكى بعد از ديگرى بر غناى آن افزودند و به پرسشها و شبهات پاسخ دادند. سپس نويسنده با ذكر اسامى متكلمان شيعه در قرن دوم و سوم و چهارم و فيلسوفانى كه بعد از آن آمدند، به ذكر توضيحاتى در مورد آنان پرداخته است<ref>همان، ص 67 - 90</ref> | #نويسنده با بيان اين نكته كه اسلام آمد تا عقل انسان را آزاد سازد، در مورد نقش شيعه درباره علوم عقلى يادآور شده است كه خطبههاى حضرت [[امام على(ع)]] سنگ بناى كلام شيعه و آراى اعتقادى آنان را پديد آورد و امامان اطهار(ع) هركدام يكى بعد از ديگرى بر غناى آن افزودند و به پرسشها و شبهات پاسخ دادند. سپس نويسنده با ذكر اسامى متكلمان شيعه در قرن دوم و سوم و چهارم و فيلسوفانى كه بعد از آن آمدند، به ذكر توضيحاتى در مورد آنان پرداخته است<ref>همان، ص 67 - 90</ref> |
ویرایش