۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'آیت الله جعفر سبحانی' به 'آیت الله جعفر سبحانی ') |
جز (جایگزینی متن - '</ref>.' به '</ref>') |
||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
در مقدمه مفصل ناظر علمی، با بیان وجه تسمیه، تعریف و موضوع علم کلام، این مطلب توضیح داده شده است که: «التفکیر، فریضة إسلامیة»؛ یعنی «اندیشیدن، واجب و فریضه ای اسلامی است». | در مقدمه مفصل ناظر علمی، با بیان وجه تسمیه، تعریف و موضوع علم کلام، این مطلب توضیح داده شده است که: «التفکیر، فریضة إسلامیة»؛ یعنی «اندیشیدن، واجب و فریضه ای اسلامی است». | ||
نویسنده در ادامه به برخی از شبهات منکران علم کلام پاسخ داده و سپس با ذکر گفتگوی مفضل با ابن ابیالعوجاء و پاسخ حکیمانه حضرت امام صادق(ع) و نگارش توحید مفضل و... سرانجام نقش سرنوشت ساز امامان اطهار(ع) در تبیین عقاید اسلامی را شرح داده است<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، ج1، ص7-237</ref> | نویسنده در ادامه به برخی از شبهات منکران علم کلام پاسخ داده و سپس با ذکر گفتگوی مفضل با ابن ابیالعوجاء و پاسخ حکیمانه حضرت امام صادق(ع) و نگارش توحید مفضل و... سرانجام نقش سرنوشت ساز امامان اطهار(ع) در تبیین عقاید اسلامی را شرح داده است<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، ج1، ص7-237</ref> | ||
== گزارش محتوا == | == گزارش محتوا == | ||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
#ابوذر غفاری، جندب بن جناده غفاری، یکی از صحابه جلیل و پیشتازان اسلام آوران که در جاهلیت هم متأله و موحد بود و بت نمیپرستید... اوّلین کسی است که درباره «علم البقاء» سخن گفت. او بر مشقات و دشواریها در راه اسلام صبر کرد و عهود و وصایا را حفظ کرد و در محنتها صبوری پیشه کرد... در زمان عثمان بن عفان مردم را مخاطب قرار میداد و آنان را بر منکراتی که رایج شده آگاه میکرد و بر آنان نهیب میزد که چرا از عترت پاک پیامبر(ص) جدا شدهاند و امیرالمؤمنین علی(ع) را از ولایت و رهبری مردم دور ساختهاند و اعتقاد داشت که حضرت علی(ع) سزاوارترین مردم برای امامت بعد از رسول خدا (ص) است و... عثمان از دست او به تنگ آمد و او را به شام به سوی معاویه تبعید کرد. | #ابوذر غفاری، جندب بن جناده غفاری، یکی از صحابه جلیل و پیشتازان اسلام آوران که در جاهلیت هم متأله و موحد بود و بت نمیپرستید... اوّلین کسی است که درباره «علم البقاء» سخن گفت. او بر مشقات و دشواریها در راه اسلام صبر کرد و عهود و وصایا را حفظ کرد و در محنتها صبوری پیشه کرد... در زمان عثمان بن عفان مردم را مخاطب قرار میداد و آنان را بر منکراتی که رایج شده آگاه میکرد و بر آنان نهیب میزد که چرا از عترت پاک پیامبر(ص) جدا شدهاند و امیرالمؤمنین علی(ع) را از ولایت و رهبری مردم دور ساختهاند و اعتقاد داشت که حضرت علی(ع) سزاوارترین مردم برای امامت بعد از رسول خدا (ص) است و... عثمان از دست او به تنگ آمد و او را به شام به سوی معاویه تبعید کرد. | ||
#:ابوذر در شام هم جهاد و امر به معروف و نهی از منکرش را ادامه داد و... معاویه میپنداشت که هرچه انجام میدهد از قضای الهی است؛ چنان که نقل شده که معاویه در برخی از خطبههایش گفت: «أنا خازن من خزّان اللّه، أعطی من أعطاه اللّه و أمنع من منعه اللّه»؛ یعنی «من خزانه دار خزینههای خدا هستم، به هر کسی که خدا عطا کرده میبخشم و از هر کسی که منع کرده، دریغ میکنم». پس ابوذر غفاری بلند شد و گفت: «کذبت یا معاویة إنّک لتعطی من منعه اللّه و تمنع من أعطاه اللّه»؛ «دروغ گفتی ای معاویه! تو میبخشی به هر کسی که خدا از او منع کرده و مانع میشوی از کسی که خدا به او بخشیده». معاویه چون احساس خطر کرد و مشاهده کرد که ابوذر دارد قلب مردم را تسخیر میکند، از او به عثمان، شکایت کرد. پس عثمان او را به مدینه فراخواند و سپس او را به ربذه تبعید کرد. پس در آنجا در سال 32ق، وفات کرد و عبداللّه بن مسعود و جمعی از کوفیان شاهد دفنش شدند و ابن مسعود گریست و گفت: «صدق رسول اللّه(ص): تمشی وحدک و تموت وحدک و تبعث وحدک»؛ «راست گفت رسول خدا (ص) که تو تنها راه میروی، تنهایی میمیری و به تنهایی مبعوث میشوی». روایت شده از ابورافع که گفت: «أتیت أباذر بالربذة أودّعه، فلما أردت الانصراف، قال لی و لأناس معی: ستکون فتنة، فاتقوا اللّه و علیکم بالشیخ علی بن أبی طالب(ع)، فاتّبعوه»؛ یعنی «رفتم نزد ابوذر در ربذه تا با او خداحافظی کنم، پس وقتی خواستم بازگردم او به من و کسانی که با من بودند خطاب کرد و گفت: به زودی فتنه ای رخ خواهد داد، پس تقوای الهی پیشه کنید و بر شما باد که ملازم این شیخ، علی بن ابیطالب(ع) باشید و از او پیروی کنید»<ref>ر.ک: متن کتاب، ج1، ص241-243</ref> | #:ابوذر در شام هم جهاد و امر به معروف و نهی از منکرش را ادامه داد و... معاویه میپنداشت که هرچه انجام میدهد از قضای الهی است؛ چنان که نقل شده که معاویه در برخی از خطبههایش گفت: «أنا خازن من خزّان اللّه، أعطی من أعطاه اللّه و أمنع من منعه اللّه»؛ یعنی «من خزانه دار خزینههای خدا هستم، به هر کسی که خدا عطا کرده میبخشم و از هر کسی که منع کرده، دریغ میکنم». پس ابوذر غفاری بلند شد و گفت: «کذبت یا معاویة إنّک لتعطی من منعه اللّه و تمنع من أعطاه اللّه»؛ «دروغ گفتی ای معاویه! تو میبخشی به هر کسی که خدا از او منع کرده و مانع میشوی از کسی که خدا به او بخشیده». معاویه چون احساس خطر کرد و مشاهده کرد که ابوذر دارد قلب مردم را تسخیر میکند، از او به عثمان، شکایت کرد. پس عثمان او را به مدینه فراخواند و سپس او را به ربذه تبعید کرد. پس در آنجا در سال 32ق، وفات کرد و عبداللّه بن مسعود و جمعی از کوفیان شاهد دفنش شدند و ابن مسعود گریست و گفت: «صدق رسول اللّه(ص): تمشی وحدک و تموت وحدک و تبعث وحدک»؛ «راست گفت رسول خدا (ص) که تو تنها راه میروی، تنهایی میمیری و به تنهایی مبعوث میشوی». روایت شده از ابورافع که گفت: «أتیت أباذر بالربذة أودّعه، فلما أردت الانصراف، قال لی و لأناس معی: ستکون فتنة، فاتقوا اللّه و علیکم بالشیخ علی بن أبی طالب(ع)، فاتّبعوه»؛ یعنی «رفتم نزد ابوذر در ربذه تا با او خداحافظی کنم، پس وقتی خواستم بازگردم او به من و کسانی که با من بودند خطاب کرد و گفت: به زودی فتنه ای رخ خواهد داد، پس تقوای الهی پیشه کنید و بر شما باد که ملازم این شیخ، علی بن ابیطالب(ع) باشید و از او پیروی کنید»<ref>ر.ک: متن کتاب، ج1، ص241-243</ref> | ||
#:گفتنی است که به نظر میرسد «علم البقاء» در عبارت مذکور، هرچند اصطلاحی شناخته شده نیست، ولیکن به معنای علم کلام است که در آن درباره توحید و بقای آدمی بعد از مرگ و رحلت از این دنیای فانی بحث میشود و ابوذر در آن واقعه تاریخی مشهور چند بار کلمه طیبه «لا إله إلا الله» را در برابر مشرکان بر زبان جاری کرد و مشرکان نادان او را تا سرحد مرگ کتک زدند. | #:گفتنی است که به نظر میرسد «علم البقاء» در عبارت مذکور، هرچند اصطلاحی شناخته شده نیست، ولیکن به معنای علم کلام است که در آن درباره توحید و بقای آدمی بعد از مرگ و رحلت از این دنیای فانی بحث میشود و ابوذر در آن واقعه تاریخی مشهور چند بار کلمه طیبه «لا إله إلا الله» را در برابر مشرکان بر زبان جاری کرد و مشرکان نادان او را تا سرحد مرگ کتک زدند. | ||
#حسینی، شجاع بن علی حسینی:اندیشمند امامی متکلّم ماهر. منابعی که در دست داریم تاریخ ولادت یا زمان رشد و تربیت او یا محل سکونتش را بیان نکرده است و شاید وطنش نجف بوده؛ همان طورکه در منابع به استادانش که از آنان علوم و فنون آموخته اشاره ای نشده است. | #حسینی، شجاع بن علی حسینی:اندیشمند امامی متکلّم ماهر. منابعی که در دست داریم تاریخ ولادت یا زمان رشد و تربیت او یا محل سکونتش را بیان نکرده است و شاید وطنش نجف بوده؛ همان طورکه در منابع به استادانش که از آنان علوم و فنون آموخته اشاره ای نشده است. | ||
#:از برخی از فعالیتهای او آشکار میشود که در نیمه دوم قرن دهم و اوایل قرن یازدهم میزیسته و تألیفات متعددی پدید آورده که از آنها اهتمام وسیعش به مباحث عقائدی و کلامی آشکار میشود. اسامی برخی از تألیفات او عبارت است از: «إیضاح مشکلات التوحید فی حلّ معضلات التجرید»، «الهدی إلی طریق الصواب»، «البشری فی شرح الهدی»، و «شرح رسالة الزوراء». | #:از برخی از فعالیتهای او آشکار میشود که در نیمه دوم قرن دهم و اوایل قرن یازدهم میزیسته و تألیفات متعددی پدید آورده که از آنها اهتمام وسیعش به مباحث عقائدی و کلامی آشکار میشود. اسامی برخی از تألیفات او عبارت است از: «إیضاح مشکلات التوحید فی حلّ معضلات التجرید»، «الهدی إلی طریق الصواب»، «البشری فی شرح الهدی»، و «شرح رسالة الزوراء». | ||
#:تاریخ وفات وی مشخص نشده است. وی کتابش «البشری» را در ماه رمضان سال (1003ق) به انجام رسانده و در آخرش وعده داده که رساله ای در خصوص براهین عقلی عقائد دینی بنگارد<ref>ر.ک: همان، ج3، ص437-438</ref> | #:تاریخ وفات وی مشخص نشده است. وی کتابش «البشری» را در ماه رمضان سال (1003ق) به انجام رسانده و در آخرش وعده داده که رساله ای در خصوص براهین عقلی عقائد دینی بنگارد<ref>ر.ک: همان، ج3، ص437-438</ref> | ||
#بیدآبادی، یحیی بن محمدشفیع مستوفی بیدآبادی اصفهانی، دانشمند شیعی بزرگ و مجتهد، در سال 1250ق، متولد شد و برخی از مراحل درسی را در شهر خودش گذراند و در محضر درس مجتهد بزرگ شیخ مرتضی انصاری در نجف اشرف حاضر شد و به اصفهان بازگشت و به مطالعه و پژوهش عمیق در علوم گوناگون پرداخت و ملاحظات و تعلیقاتش را بر بسیاری از کتابها نوشت و در کلام، فلسفه، تفسیر، فقه و اصول و... بسیار دانا و متبحر بود. | #بیدآبادی، یحیی بن محمدشفیع مستوفی بیدآبادی اصفهانی، دانشمند شیعی بزرگ و مجتهد، در سال 1250ق، متولد شد و برخی از مراحل درسی را در شهر خودش گذراند و در محضر درس مجتهد بزرگ شیخ مرتضی انصاری در نجف اشرف حاضر شد و به اصفهان بازگشت و به مطالعه و پژوهش عمیق در علوم گوناگون پرداخت و ملاحظات و تعلیقاتش را بر بسیاری از کتابها نوشت و در کلام، فلسفه، تفسیر، فقه و اصول و... بسیار دانا و متبحر بود. | ||
#:تألیفات فراوانی نگاشت، از جمله: «أصول الدین»، «جامع الأصول و الفروع»، «رسالة فی علم الإمام»، «تفضیل الأئمّة علی الملائکة»، «تعیین الثقل الأکبر»، «هدایة المؤمنین إلی الصراط المستقیم»، «کتاب فی فضائل فاطمة الزهراء(س)»، «تفسیر }/وَ لَقَدْ کرَّمْنا بَنِی آدَمَ/{»، «تفسیر سورة الفاتحة»، «رسالة فی الاستصحاب»، «شرح شرائع الإسلام» و «الدرة البیضاء» و... او در سال 1325ق، در اصفهان درگذشت<ref>ر.ک: همان ج5، ص514-515</ref> | #:تألیفات فراوانی نگاشت، از جمله: «أصول الدین»، «جامع الأصول و الفروع»، «رسالة فی علم الإمام»، «تفضیل الأئمّة علی الملائکة»، «تعیین الثقل الأکبر»، «هدایة المؤمنین إلی الصراط المستقیم»، «کتاب فی فضائل فاطمة الزهراء(س)»، «تفسیر }/وَ لَقَدْ کرَّمْنا بَنِی آدَمَ/{»، «تفسیر سورة الفاتحة»، «رسالة فی الاستصحاب»، «شرح شرائع الإسلام» و «الدرة البیضاء» و... او در سال 1325ق، در اصفهان درگذشت<ref>ر.ک: همان ج5، ص514-515</ref> | ||
== وضعیت کتاب == | == وضعیت کتاب == |
ویرایش