القلائد الجوهرية في تاريخ الصالحية: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '</ref>.' به '</ref>'
جز (جایگزینی متن - 'در باره' به 'درباره')
جز (جایگزینی متن - '</ref>.' به '</ref>')
خط ۵۵: خط ۵۵:




در مقدمه، ضمن توضيحاتى پيرامون مطالب كتاب، از جمله نحوه استيلاى نورالدين بر دمشق، وصول اولين قافله از فلسطين به دمشق، محاسبه شهر «صالحيه» به‌عنوان شهرى مستقل مانند دمشق، وصف اين شهر در عصر مملوكى، آثار اجتماعى بنى قدامه در دمشق، تاريخ شهر صالحيه و... به زندگى‌نامه نويسنده و تأليفات وى، اشاره شده است <ref>مقدمه محقق، ص 5 - 61</ref>.
در مقدمه، ضمن توضيحاتى پيرامون مطالب كتاب، از جمله نحوه استيلاى نورالدين بر دمشق، وصول اولين قافله از فلسطين به دمشق، محاسبه شهر «صالحيه» به‌عنوان شهرى مستقل مانند دمشق، وصف اين شهر در عصر مملوكى، آثار اجتماعى بنى قدامه در دمشق، تاريخ شهر صالحيه و... به زندگى‌نامه نويسنده و تأليفات وى، اشاره شده است <ref>مقدمه محقق، ص 5 - 61</ref>


در باب اول، سبب تسميه شهر «صالحيه» به اين نام و اختلاف موجود در اين زمينه ذكر گرديده است <ref>متن كتاب، ص 64</ref>.
در باب اول، سبب تسميه شهر «صالحيه» به اين نام و اختلاف موجود در اين زمينه ذكر گرديده است <ref>متن كتاب، ص 64</ref>


از جمله اقوال مطرح‌شده در اين باره، عبارتند از: بودن اين شهر در دامنه كوه قاسيون كه به «جبل الصالحين» معروف بود؛ صالح بودن اولين كسانى كه اين شهر را بنا نهادند؛ وجود مسجد «ابوصالح» و منسوب شدن به آن. نويسنده در تأييد آخرين قول، رواياتى را ذكر كرده است <ref>همان</ref>.
از جمله اقوال مطرح‌شده در اين باره، عبارتند از: بودن اين شهر در دامنه كوه قاسيون كه به «جبل الصالحين» معروف بود؛ صالح بودن اولين كسانى كه اين شهر را بنا نهادند؛ وجود مسجد «ابوصالح» و منسوب شدن به آن. نويسنده در تأييد آخرين قول، رواياتى را ذكر كرده است <ref>همان</ref>


در باب دوم تا چهارم، ضمن اشاره به چگونه وضع و تأسيس شهر «صالحيه»، موقعيت كوه «قاسيون» و فضيلت آن، ذكر گرديده است. نويسنده، معتقد است كه اين شهر، در اواخر قرن پنجم هجرى، به‌واسطه مهاجرت بنى قدامه به دمشق و حوالى آن، تأسيس گرديد <ref>همان، ص 66</ref>.
در باب دوم تا چهارم، ضمن اشاره به چگونه وضع و تأسيس شهر «صالحيه»، موقعيت كوه «قاسيون» و فضيلت آن، ذكر گرديده است. نويسنده، معتقد است كه اين شهر، در اواخر قرن پنجم هجرى، به‌واسطه مهاجرت بنى قدامه به دمشق و حوالى آن، تأسيس گرديد <ref>همان، ص 66</ref>


قاسيون نام كوهى است مشرف بر شهر دمشق كه در آن، غارهايى است كه آثار پيامبران در آن يافت مى‌شود و در دامنه آن، قبورى از صلحا وجود دارد. اين كوه، كوهى است مقدس كه درباره آن، روايات و اخبارى نقل مى‌شود، از جمله آنكه در اين كوه، غارى است به نام «غار الدم» كه گفته شده: قابيل، برادر خود هابيل را در آنجا كشت. در آنجا، رنگى قرمز شبيه به خون است كه گفته مى‌شود آن خون هابيل است و سنگى افتاده است كه گفته مى‌شود آن سنگى است كه قابيل سر هابيل را با آن شكافت و نيز در آن كوه، غارى است به نام غار الجوع كه گمان مى‌برند چهل پيامبر در آن مرده است. دامنه كوه قاسيون، اكنون به «صالحيه» مشهور است. كوه صالحيه، مدفن عده بسيارى از بزرگان و دانشمندان و از جمله «محى‌الدين عربى» است. فعلا محل بزرگى است كه تا دامنه‌هاى كوه امتداد پيدا كرده است و داراى رباطها، دو جامع و مدارس زيادى است. سكنه اوليه اين شهر از اهالى بيت‌المقدس بودند كه از شهر مزبور كوچيده و به اينجا آمدند. اين واقعه قبل از فتح صلاح‌الدين در زمان حكومت فرنگيان بوده است. بعد از سكونت اينان، مردمان زيادى تبركا به اين محله آمده، اقامت اختيار كردند <ref>دهخدا، مدخل قاسيون</ref>.
قاسيون نام كوهى است مشرف بر شهر دمشق كه در آن، غارهايى است كه آثار پيامبران در آن يافت مى‌شود و در دامنه آن، قبورى از صلحا وجود دارد. اين كوه، كوهى است مقدس كه درباره آن، روايات و اخبارى نقل مى‌شود، از جمله آنكه در اين كوه، غارى است به نام «غار الدم» كه گفته شده: قابيل، برادر خود هابيل را در آنجا كشت. در آنجا، رنگى قرمز شبيه به خون است كه گفته مى‌شود آن خون هابيل است و سنگى افتاده است كه گفته مى‌شود آن سنگى است كه قابيل سر هابيل را با آن شكافت و نيز در آن كوه، غارى است به نام غار الجوع كه گمان مى‌برند چهل پيامبر در آن مرده است. دامنه كوه قاسيون، اكنون به «صالحيه» مشهور است. كوه صالحيه، مدفن عده بسيارى از بزرگان و دانشمندان و از جمله «محى‌الدين عربى» است. فعلا محل بزرگى است كه تا دامنه‌هاى كوه امتداد پيدا كرده است و داراى رباطها، دو جامع و مدارس زيادى است. سكنه اوليه اين شهر از اهالى بيت‌المقدس بودند كه از شهر مزبور كوچيده و به اينجا آمدند. اين واقعه قبل از فتح صلاح‌الدين در زمان حكومت فرنگيان بوده است. بعد از سكونت اينان، مردمان زيادى تبركا به اين محله آمده، اقامت اختيار كردند <ref>دهخدا، مدخل قاسيون</ref>


از جمله مطالب مطرح‌شده در اين باب، عبارتند از: سبب هجرت بنى قدامه به دمشق، هجرت احمد بن قدامه، اسامى مردان و زنان مهاجر به دمشق، مدفونين از بنى قدامه در مسجد ابوصالح، مخاصمه بنى الحنبلى با بنى قدامه، رفتن بنى قدامه به كوه قاسيون و... <ref>متن كتاب، ص 66 - 87</ref>.
از جمله مطالب مطرح‌شده در اين باب، عبارتند از: سبب هجرت بنى قدامه به دمشق، هجرت احمد بن قدامه، اسامى مردان و زنان مهاجر به دمشق، مدفونين از بنى قدامه در مسجد ابوصالح، مخاصمه بنى الحنبلى با بنى قدامه، رفتن بنى قدامه به كوه قاسيون و... <ref>متن كتاب، ص 66 - 87</ref>


باب پنجم تا هشتم، ناقص بوده و جا افتاده است.
باب پنجم تا هشتم، ناقص بوده و جا افتاده است.


در باب نهم، نام دانشگاه‌هاى صالحيه، مؤسس، واقف و مدرسان آنها، ذكر گرديده است. نام اين مدارس، عبارتند از: الركنيه، الحاجبيه، الجديد، الماردانيه، الخنكار <ref>همان، ص 95</ref>.
در باب نهم، نام دانشگاه‌هاى صالحيه، مؤسس، واقف و مدرسان آنها، ذكر گرديده است. نام اين مدارس، عبارتند از: الركنيه، الحاجبيه، الجديد، الماردانيه، الخنكار <ref>همان، ص 95</ref>


در باب دهم، به دو دارالقرآن صالحيه كه عبارتند از «دارالقرآن دلاميه» و «دارالقرآن اسعرتيه» <ref>همان، ص 124</ref> و در باب يازدهم، به دارالحديث‌هاى اين شهر، اشاره شده است كه عبارتند از: ضيائيه، عالمه، قلانسيه، نظاميه، ناصريه و اشرفيه <ref>همان، ص 130</ref>.
در باب دهم، به دو دارالقرآن صالحيه كه عبارتند از «دارالقرآن دلاميه» و «دارالقرآن اسعرتيه» <ref>همان، ص 124</ref> و در باب يازدهم، به دارالحديث‌هاى اين شهر، اشاره شده است كه عبارتند از: ضيائيه، عالمه، قلانسيه، نظاميه، ناصريه و اشرفيه <ref>همان، ص 130</ref>


در باب دوازدهم تا پانزدهم، نام و وضعيت مدارس مذاهب مختلف، به شرح زير ذكر شده است:
در باب دوازدهم تا پانزدهم، نام و وضعيت مدارس مذاهب مختلف، به شرح زير ذكر شده است:
خط ۸۱: خط ۸۱:
مدارس حنابله: صاحبه، ضيائيه و...<ref>همان، ص 236</ref>؛
مدارس حنابله: صاحبه، ضيائيه و...<ref>همان، ص 236</ref>؛


در باب شانزدهم، خانقاه‌هاى صالحيه كه عبارتند از: باسطيه، حساميه، عزيه، حاجبيه و قلانسيه <ref>همان، ص274</ref> و در باب هفدهم، زاويه‌هاى آن، معرفى شده است كه نام برخى از آنها، عبارت است از: ارمويه، دينوريه، سيوفيه، عماديه، غسوليه، فقاعيه، فرنثيه، قواميه، صوابيه، شياحيه، شهيديه، احمديه، داووديه، رجيحيه، نحلاويه، ملكيه، قطنانيه، سبيليه، كريميه، منصوريه، مباركيه و... <ref>همان، ص 284</ref>.
در باب شانزدهم، خانقاه‌هاى صالحيه كه عبارتند از: باسطيه، حساميه، عزيه، حاجبيه و قلانسيه <ref>همان، ص274</ref> و در باب هفدهم، زاويه‌هاى آن، معرفى شده است كه نام برخى از آنها، عبارت است از: ارمويه، دينوريه، سيوفيه، عماديه، غسوليه، فقاعيه، فرنثيه، قواميه، صوابيه، شياحيه، شهيديه، احمديه، داووديه، رجيحيه، نحلاويه، ملكيه، قطنانيه، سبيليه، كريميه، منصوريه، مباركيه و... <ref>همان، ص 284</ref>


در باب هجدهم، تربت‌هاى صالحيه نام برده شده‌اند كه برخى از آنها، عبارتند از: اسديه، ايدمريه، استدياريه، بزوريه، بلبانيه، بهنسيه، بهائيه، تكريتيه، جماليه اسنائيه، حافظيه، خطابيه، دوباجيه، زاهريه، سنقريه، سلاميه، شهابيه و... <ref>همان، ص 308</ref>.
در باب هجدهم، تربت‌هاى صالحيه نام برده شده‌اند كه برخى از آنها، عبارتند از: اسديه، ايدمريه، استدياريه، بزوريه، بلبانيه، بهنسيه، بهائيه، تكريتيه، جماليه اسنائيه، حافظيه، خطابيه، دوباجيه، زاهريه، سنقريه، سلاميه، شهابيه و... <ref>همان، ص 308</ref>


در باب نوزدهم، از دو بيمارستان صالحيه به نام‌هاى قيمرى و شرفى نام برده شده <ref>همان، ص 346</ref>؛ در باب بيستم، مساجد و رباطات آن، معرفى گرديده <ref>همان، ص 348</ref>؛ در باب بيست و يكم، از مآذن و بارگاه‌هاى آن نام برده شده <ref>همان، ص 360</ref> و در باب بيست و دوم، به انهار و چاه‌ها <ref>همان، ص 366</ref> و در باب بيست و سوم، به حمام‌هاى مشهور آن اشاره گرديده است <ref>همان، ص 372</ref>.
در باب نوزدهم، از دو بيمارستان صالحيه به نام‌هاى قيمرى و شرفى نام برده شده <ref>همان، ص 346</ref>؛ در باب بيستم، مساجد و رباطات آن، معرفى گرديده <ref>همان، ص 348</ref>؛ در باب بيست و يكم، از مآذن و بارگاه‌هاى آن نام برده شده <ref>همان، ص 360</ref> و در باب بيست و دوم، به انهار و چاه‌ها <ref>همان، ص 366</ref> و در باب بيست و سوم، به حمام‌هاى مشهور آن اشاره گرديده است <ref>همان، ص 372</ref>


باب بيست و چهارم تا سى و دوم، ناقص بوده و در باب سى و سوم، حكام، امرا و اعيان <ref>همان، ص 373</ref> و در باب سى و چهارم، واليان حسبه صالحيه معرفى شده‌اند <ref>همان، ص 376</ref>.
باب بيست و چهارم تا سى و دوم، ناقص بوده و در باب سى و سوم، حكام، امرا و اعيان <ref>همان، ص 373</ref> و در باب سى و چهارم، واليان حسبه صالحيه معرفى شده‌اند <ref>همان، ص 376</ref>


در باب سى و پنجم، با محدثين و حافظين <ref>همان، ص 387</ref>، در باب سى و ششم با علما و زهاد <ref>همان، ص 457</ref> و در باب سى و هفتم با قضات و تجار صالحيه آشنا خواهيم شد <ref>همان، ص 482</ref>.
در باب سى و پنجم، با محدثين و حافظين <ref>همان، ص 387</ref>، در باب سى و ششم با علما و زهاد <ref>همان، ص 457</ref> و در باب سى و هفتم با قضات و تجار صالحيه آشنا خواهيم شد <ref>همان، ص 482</ref>


در سه باب پايانى نيز، ميوه‌ها <ref>همان، ص 507</ref>، مدايح نثر و نظمى كه در مورد صالحيه نوشته شده <ref>همان، ص 509</ref> و مزارات صالحيه <ref>همان، ص 529</ref> معرفى گرديده است.
در سه باب پايانى نيز، ميوه‌ها <ref>همان، ص 507</ref>، مدايح نثر و نظمى كه در مورد صالحيه نوشته شده <ref>همان، ص 509</ref> و مزارات صالحيه <ref>همان، ص 529</ref> معرفى گرديده است.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش