۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ':ت' به ': ت') |
جز (جایگزینی متن - ' (ص)' به '(ص)') |
||
خط ۷۶: | خط ۷۶: | ||
روش كلى مفسر در ورود و خروج مطالب به اين شكل بوده كه ابتدا مشخصات كلى سوره شامل مكى يا مدنى بودن و تعداد آيات را ارائه مىدهد، سپس فراز به فراز آيات را با كمك آيات ديگر معنا مىنمايد. بعد از معنا، به شأن نزولها مىپردازد و به تعبير دكتر شحاته، مفصلترين تفسير در نقل شأن نزولها مىباشد و اكثر رواياتش غير ضعيف است؛ منتهى به دليل حذف سند روايات اسباب نزول، صحيح و ضعيف آن مخلوط شده است؛ خصوصا اسرائيليات در آن وارد گشته است. | روش كلى مفسر در ورود و خروج مطالب به اين شكل بوده كه ابتدا مشخصات كلى سوره شامل مكى يا مدنى بودن و تعداد آيات را ارائه مىدهد، سپس فراز به فراز آيات را با كمك آيات ديگر معنا مىنمايد. بعد از معنا، به شأن نزولها مىپردازد و به تعبير دكتر شحاته، مفصلترين تفسير در نقل شأن نزولها مىباشد و اكثر رواياتش غير ضعيف است؛ منتهى به دليل حذف سند روايات اسباب نزول، صحيح و ضعيف آن مخلوط شده است؛ خصوصا اسرائيليات در آن وارد گشته است. | ||
شحاته مىنويسد: دخول اسرائيليات در عصر صحابه آغاز گرديد، ولى در عصر تابعين زياد شده است. آيه 30 سوره بقره، آيه 255 بقره و... نمونههايى از اينگونهاند. اثرپذيرى مقاتل از اسرائيليات بيشتر در داستان انبياى گذشته متبلور است و نيز در داستان ازدواج پيامبر (ص) با زينب. مستشرقين نيز اين مطالب را از تفسير مقاتل و امثال او نقل كردهاند. | شحاته مىنويسد: دخول اسرائيليات در عصر صحابه آغاز گرديد، ولى در عصر تابعين زياد شده است. آيه 30 سوره بقره، آيه 255 بقره و... نمونههايى از اينگونهاند. اثرپذيرى مقاتل از اسرائيليات بيشتر در داستان انبياى گذشته متبلور است و نيز در داستان ازدواج پيامبر(ص) با زينب. مستشرقين نيز اين مطالب را از تفسير مقاتل و امثال او نقل كردهاند. | ||
در آخر سوره نيز رواياتى در فضل سور بيان مىدارد. البته اطلاعاتى را نيز دكتر شحاته در ابتداى سورهها اضافه نموده و در مقدمه هر سوره بحثى راجع به مقصود و مضمون اجمالى آن بيان داشته است. | در آخر سوره نيز رواياتى در فضل سور بيان مىدارد. البته اطلاعاتى را نيز دكتر شحاته در ابتداى سورهها اضافه نموده و در مقدمه هر سوره بحثى راجع به مقصود و مضمون اجمالى آن بيان داشته است. | ||
خط ۹۳: | خط ۹۳: | ||
ايشان در بخش «تفسير و تاريخ» مىنويسد: «بايد افزود كه مقاتل در تفسير خود مانند يك عالم فقه اللغة يا زبانشناس هم عمل نمىكند. بهندرت ديده مىشود كه او براى يافتن معنى كلمهاى، نخست به ريشه آن و معنى اوليه ريشه مراجعه كند؛ زيرا، براى او، معنى يك كلمه، از درون خود آن كلمه برنمىآيد، بلكه از بيرون آن؛ يعنى از بستر كلامى كه كلمه در آن جاى گرفته است، دريافته مىشود. نمونه اينگونه تحليل كلمات، تحليل كلمه «تأويل» است. كلمه «تأويل» بهخودىخود و در ريشه ثلاثى آن، به معناى بازگرداندن چيزى به اول يا مبدأ آن است، ولى چنانكه ديديم، مقاتل معنايى عكس اين معنى را از آن استنباط مىكند، كه عبارت است از عمل پى گرفتن چيزى تا آخرين پيامدهاى آن و اين معنى را سياق كلام به او تحميل مىكند. | ايشان در بخش «تفسير و تاريخ» مىنويسد: «بايد افزود كه مقاتل در تفسير خود مانند يك عالم فقه اللغة يا زبانشناس هم عمل نمىكند. بهندرت ديده مىشود كه او براى يافتن معنى كلمهاى، نخست به ريشه آن و معنى اوليه ريشه مراجعه كند؛ زيرا، براى او، معنى يك كلمه، از درون خود آن كلمه برنمىآيد، بلكه از بيرون آن؛ يعنى از بستر كلامى كه كلمه در آن جاى گرفته است، دريافته مىشود. نمونه اينگونه تحليل كلمات، تحليل كلمه «تأويل» است. كلمه «تأويل» بهخودىخود و در ريشه ثلاثى آن، به معناى بازگرداندن چيزى به اول يا مبدأ آن است، ولى چنانكه ديديم، مقاتل معنايى عكس اين معنى را از آن استنباط مىكند، كه عبارت است از عمل پى گرفتن چيزى تا آخرين پيامدهاى آن و اين معنى را سياق كلام به او تحميل مىكند. | ||
اين اشتغال خاطر به توسل جستن به سياق كلام براى تعيين معنى كلمات به عقيده ما، ناشى از مواظبت خاص مقاتل - و تفسير اوليه بهطور كلى - است به اينكه وحىها را درست در بستر تاريخى آنها قرار دهد. در كنار ترجمه كلمات، «اسباب النزول» يا موجبات تاريخى وحى جاى مهمى در تفسير مقاتل دارد. در حقيقت همچنانكه هر كلمهاى با مرادفى ترجمه مىشود، همچنان نيز هر بار كه فهم متن، اقتضا كند، مقاتل شرايط تاريخى را كه آيهاى يا گروهى از آيات در آن شرايط نازل شده است، نشان مىدهد؛ به اين معنى كه تاريخ، مكان، شخصيتهاى مورد نظر و علل مادى و خلاصه، روزنامه وحى را ذكر مىكند. هيچ واقعه عينى از زندگى پيغمبر (ص) نيست كه او نداند و هيچ آيهاى نيست كه ابهام تاريخى داشته باشد و او كليد آن را نداشته باشد. در مجموع، تفسير او مشتمل بر انبوهى از اطلاعات تاريخى مهم و ظاهرا عينى است. | اين اشتغال خاطر به توسل جستن به سياق كلام براى تعيين معنى كلمات به عقيده ما، ناشى از مواظبت خاص مقاتل - و تفسير اوليه بهطور كلى - است به اينكه وحىها را درست در بستر تاريخى آنها قرار دهد. در كنار ترجمه كلمات، «اسباب النزول» يا موجبات تاريخى وحى جاى مهمى در تفسير مقاتل دارد. در حقيقت همچنانكه هر كلمهاى با مرادفى ترجمه مىشود، همچنان نيز هر بار كه فهم متن، اقتضا كند، مقاتل شرايط تاريخى را كه آيهاى يا گروهى از آيات در آن شرايط نازل شده است، نشان مىدهد؛ به اين معنى كه تاريخ، مكان، شخصيتهاى مورد نظر و علل مادى و خلاصه، روزنامه وحى را ذكر مىكند. هيچ واقعه عينى از زندگى پيغمبر(ص) نيست كه او نداند و هيچ آيهاى نيست كه ابهام تاريخى داشته باشد و او كليد آن را نداشته باشد. در مجموع، تفسير او مشتمل بر انبوهى از اطلاعات تاريخى مهم و ظاهرا عينى است. | ||
مقاتل در گزارشها، جزئيات بسيارى را وارد كرده است؛ مانند نام بدويانى كه يوسف را خريدند، نام عصاى موسى(ع) و تاريخچه آن، ورود آدم(ع) به هند و حوّا به جده بعد از خروج از بهشت و... | مقاتل در گزارشها، جزئيات بسيارى را وارد كرده است؛ مانند نام بدويانى كه يوسف را خريدند، نام عصاى موسى(ع) و تاريخچه آن، ورود آدم(ع) به هند و حوّا به جده بعد از خروج از بهشت و... | ||
خط ۱۰۳: | خط ۱۰۳: | ||
پل نويا در بخش سوم، معتقد است تفسير مقاتل، تفسير استعارى پديد مىآورد. استعاره را در كنار لفظ مىگذارد و اين و آن، هردو را به موازات هم پيش مىبرد، بىآنكه روابطى حقيقى ميان آنها برقرار كند. استعاره در اينجا، نه انتزاع لفظ يا نفى آن است و نه حقيقت آن؛ تنها، راهى است كه بهوسيله آن دايره تنگ لفظ را مىشكند. | پل نويا در بخش سوم، معتقد است تفسير مقاتل، تفسير استعارى پديد مىآورد. استعاره را در كنار لفظ مىگذارد و اين و آن، هردو را به موازات هم پيش مىبرد، بىآنكه روابطى حقيقى ميان آنها برقرار كند. استعاره در اينجا، نه انتزاع لفظ يا نفى آن است و نه حقيقت آن؛ تنها، راهى است كه بهوسيله آن دايره تنگ لفظ را مىشكند. | ||
مقاتل مىنويسد: «قرآن بر اساس سه مقوله بر پيغمبر (ص) نازل شده است: امر و نهى، وعد و وعيد و اخبار پيشينيان». امر و نهى كه بخش اساس شرع را تشكيل مىدهد، درست قلمرو تفسير لفظى است... در مقابل، دو مقوله ديگر وحى زمينه ديگرى بر خيال عرضه مىكند، كه در آن خيال از ضبط شريعت بيرون مىرود و در آنجاست كه تفسير استعارى به وجود مىآيد. | مقاتل مىنويسد: «قرآن بر اساس سه مقوله بر پيغمبر(ص) نازل شده است: امر و نهى، وعد و وعيد و اخبار پيشينيان». امر و نهى كه بخش اساس شرع را تشكيل مىدهد، درست قلمرو تفسير لفظى است... در مقابل، دو مقوله ديگر وحى زمينه ديگرى بر خيال عرضه مىكند، كه در آن خيال از ضبط شريعت بيرون مىرود و در آنجاست كه تفسير استعارى به وجود مىآيد. | ||
مقاتل مىنويسد: «خداوند در قرآن مثلهايى مىآورد كه بعضى درباره خود اوست، بعضى درباره مشركان و بتپرستان و بعضى نيز مربوط به جهان و قيامت و آخرت است. در آن، اخبارى هست از پيشينيان و آنچه در بهشت و دوزخ... و در دل مؤمنان و كافران مىگذرد». در ميان اين امثال كه ميدان حركت خيال مفسر است، آنهايى كه بيش از همه توجه مقاتل را جلب مىكند، امثال مربوط به پيشينيان (عمدتا پيامبران) و نيز امثال مربوط به آخرت؛ يعنى بعث و حساب است | مقاتل مىنويسد: «خداوند در قرآن مثلهايى مىآورد كه بعضى درباره خود اوست، بعضى درباره مشركان و بتپرستان و بعضى نيز مربوط به جهان و قيامت و آخرت است. در آن، اخبارى هست از پيشينيان و آنچه در بهشت و دوزخ... و در دل مؤمنان و كافران مىگذرد». در ميان اين امثال كه ميدان حركت خيال مفسر است، آنهايى كه بيش از همه توجه مقاتل را جلب مىكند، امثال مربوط به پيشينيان (عمدتا پيامبران) و نيز امثال مربوط به آخرت؛ يعنى بعث و حساب است |
ویرایش