۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ه(' به 'ه (') |
جز (جایگزینی متن - ' (ع)' به '(ع)') |
||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
2- با گفتاري در رابطه با بررسي تاريخي حوادث و اتفاقات اين شهر در زمان پهلوي آغاز شده است. گفتارهاي بعد به زبان و مذهب و آداب و رسوم و نيز ابنيه و آثار تاريخي آن اختصاص يافته است. در گفتار آخر نيز نقدهاي بزرگان پيرامون کتاب آورده شده است. | 2- با گفتاري در رابطه با بررسي تاريخي حوادث و اتفاقات اين شهر در زمان پهلوي آغاز شده است. گفتارهاي بعد به زبان و مذهب و آداب و رسوم و نيز ابنيه و آثار تاريخي آن اختصاص يافته است. در گفتار آخر نيز نقدهاي بزرگان پيرامون کتاب آورده شده است. | ||
بابا صفرى به نقل از کتاب بحرالانساب ابنعتبه احمد بن على بن الحسين الحسنى نوشته است: «از فرزندان صالح امام موسى كاظم عليهالسلام پنج نفر به اسامى حمزه، قدرالدين، قوامالدين، بدرالدين و صدرالدين از بغداد روى به ولايت رى نهادند و چون به اين شهر رسيدند، متفرق شدند. هدف آنان تفسير احكام اسلام و ارشاد مردم بود و به همين خاطر به رى و اردبيل عزيمت كردند كه آن دو شهر مركز ايران و آذربايجان بودند. حمزه و صدرالدين به سوى اردبيل رهسپار شدند و آن جا را موطن خويش قرار داده، اقامت كردند و در اين شهر درگذشتند. مقبره حضرت حمزه (ع) در روستاى كلخوران در جوار بقعه شيخ امينالدين جبرييل، پدر شيخ صفىالدين اردبيلى و در شمال آستانه كوچك او ساخته شده و قبر حضرت صدرالدين (ع) هم در يك كيلومترى غرب آن قرار دارد». | بابا صفرى به نقل از کتاب بحرالانساب ابنعتبه احمد بن على بن الحسين الحسنى نوشته است: «از فرزندان صالح امام موسى كاظم عليهالسلام پنج نفر به اسامى حمزه، قدرالدين، قوامالدين، بدرالدين و صدرالدين از بغداد روى به ولايت رى نهادند و چون به اين شهر رسيدند، متفرق شدند. هدف آنان تفسير احكام اسلام و ارشاد مردم بود و به همين خاطر به رى و اردبيل عزيمت كردند كه آن دو شهر مركز ايران و آذربايجان بودند. حمزه و صدرالدين به سوى اردبيل رهسپار شدند و آن جا را موطن خويش قرار داده، اقامت كردند و در اين شهر درگذشتند. مقبره حضرت حمزه(ع) در روستاى كلخوران در جوار بقعه شيخ امينالدين جبرييل، پدر شيخ صفىالدين اردبيلى و در شمال آستانه كوچك او ساخته شده و قبر حضرت صدرالدين(ع) هم در يك كيلومترى غرب آن قرار دارد». | ||
گزارشهايي نيز از ساخت و ساز ابنيه و اماكن مذهبي در زمان خود مىدهد: «در تابستان سال 1350 خورشيدي مسجد سابق پير مادر را خراب كردند و مسجد جديدي با ديوارهاي آجري و تيرآهن بر جاي آن بنا كردند و در قسمتي از كف مسجد براي قرار دادن پايه ستون جايي را كنده بودند كه در آن استخوانهاي زيادي از انسانهاي فوت كرده به چشم ميخورد». | گزارشهايي نيز از ساخت و ساز ابنيه و اماكن مذهبي در زمان خود مىدهد: «در تابستان سال 1350 خورشيدي مسجد سابق پير مادر را خراب كردند و مسجد جديدي با ديوارهاي آجري و تيرآهن بر جاي آن بنا كردند و در قسمتي از كف مسجد براي قرار دادن پايه ستون جايي را كنده بودند كه در آن استخوانهاي زيادي از انسانهاي فوت كرده به چشم ميخورد». | ||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
مراسمات مذهبي و عزادارىها از بخشهاي خواندني اين جلد مىباشد. در بخشي از فصل دوم چنين ميخوانيم: «اصولاً عزاداري در اردبيل در تمام طول سال برگزار ميشود. معمولاً صبحهاي جمعه يا عصر جمعه به هياتهايي كه هر هفته در منزل يكىشان جمع ميشوند و نوحهخواني ميكنند و سينهزني. هر هياتي پرچمها و علائم خاصي دارد. اين عزاداريها با مناسبتهاي روز هم تناسب دارد و بسته به حال و هواي آن زمان ادعيهها و نوحهها خوانده ميشوند. | مراسمات مذهبي و عزادارىها از بخشهاي خواندني اين جلد مىباشد. در بخشي از فصل دوم چنين ميخوانيم: «اصولاً عزاداري در اردبيل در تمام طول سال برگزار ميشود. معمولاً صبحهاي جمعه يا عصر جمعه به هياتهايي كه هر هفته در منزل يكىشان جمع ميشوند و نوحهخواني ميكنند و سينهزني. هر هياتي پرچمها و علائم خاصي دارد. اين عزاداريها با مناسبتهاي روز هم تناسب دارد و بسته به حال و هواي آن زمان ادعيهها و نوحهها خوانده ميشوند. | ||
طشتگذاري، سنتي كهن است، شايد تمثيلي از رفع تشنگي عزاداران حسين (ع) در مقابل تشنگي او. سه روز مانده به محرم طشتگذاري شروع ميشود. روز اول دو محلهي بزرگتر؛ يعني تابار و اونچي ميدان طشتگذاري ميكنند. و روز دوم و سوم به ترتيب كوچكترها.طشتهاي استفاده شده معمولاً بسيار قديمي و از جنس مس يا برنج و بعضيهايشان بسيار بزرگ هستند. طشتها را از چند روز قبل در محلي آماده ميكنند و ريشسفيدان محل طشتها را به دوش ميگيرند و علما و سالخوردگان و بزرگان در جلو و مردم در پشت سر سينهزنان يا زنجيرزنان به سمت مسجد حركت ميكنند... | طشتگذاري، سنتي كهن است، شايد تمثيلي از رفع تشنگي عزاداران حسين(ع) در مقابل تشنگي او. سه روز مانده به محرم طشتگذاري شروع ميشود. روز اول دو محلهي بزرگتر؛ يعني تابار و اونچي ميدان طشتگذاري ميكنند. و روز دوم و سوم به ترتيب كوچكترها.طشتهاي استفاده شده معمولاً بسيار قديمي و از جنس مس يا برنج و بعضيهايشان بسيار بزرگ هستند. طشتها را از چند روز قبل در محلي آماده ميكنند و ريشسفيدان محل طشتها را به دوش ميگيرند و علما و سالخوردگان و بزرگان در جلو و مردم در پشت سر سينهزنان يا زنجيرزنان به سمت مسجد حركت ميكنند... | ||
اين طشتهاي آب در نظر مردم، جلوهي مظلوميت و معصوميت حضرت امام حسين (ع) بوده و برخي بر اين عقيدهاند كه اين طشتها شفا دهندهاند و گاهي دخل ميبندند و دعا ميكنند و شمعي روشن ميكنند. از گذشته نيز حكايات زيادي از شفا يافتگان اين زمانها در بين مردم رواج دارد». | اين طشتهاي آب در نظر مردم، جلوهي مظلوميت و معصوميت حضرت امام حسين(ع) بوده و برخي بر اين عقيدهاند كه اين طشتها شفا دهندهاند و گاهي دخل ميبندند و دعا ميكنند و شمعي روشن ميكنند. از گذشته نيز حكايات زيادي از شفا يافتگان اين زمانها در بين مردم رواج دارد». | ||
از ديگر آداب و رسومي كه به آن پرداخته شده، مراسمات ويژه نوروز است. مؤلف در اين رابطه چنين آورده است: «با نزديك شدن نوروز اغلب خانوادههاي اردبيلي ظروف مسين خود را براي سفيد كردن به مسگران مىدادند و به ميمنت عيد چند كوزه آب خريداري مىكردند كه اين دو از رسوم قبل از عيد در منطقه محسوب مىشدند». | از ديگر آداب و رسومي كه به آن پرداخته شده، مراسمات ويژه نوروز است. مؤلف در اين رابطه چنين آورده است: «با نزديك شدن نوروز اغلب خانوادههاي اردبيلي ظروف مسين خود را براي سفيد كردن به مسگران مىدادند و به ميمنت عيد چند كوزه آب خريداري مىكردند كه اين دو از رسوم قبل از عيد در منطقه محسوب مىشدند». |
ویرایش