۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ابن نديم' به 'ابن نديم ') |
جز (جایگزینی متن - ' (ع)' به '(ع)') |
||
خط ۷۵: | خط ۷۵: | ||
کتاب، بدان گونه كه اينك در دست داريم، بدون مقدمهاى از نويسنده، چنين آغاز مىشود: «قال احمد بن يحيى بن جابر: اَخبرنى جماعة من اهل العلم بالكتب قالوا...» (7/1). مؤلف پس از بيان نسب نوح و فرزندان او، بلافاصله به ذكر انساب عرب پرداخته و از آنجا كه نسب پيامبر (ص) از عدنان آغاز مىشود، يكيك نياكان آن حضرت را نام برده و همراه آن، به اختصار از ديگر فرزندان عدنان سخن رانده است. بدين گونه، پس از ذكر انساب و اخبار مربوط به اجداد حضرت رسول(ص)، به سيره آن حضرت پرداخته و در پايان همين فصل، بخشى را نيز به «سقيفه» اختصاص داده است (259/2)، سپس دوباره از نياى پيامبر (ص)، عبدالمطلب، ياد مىكند و فرزندان او را يكيك نام مىبرد و اخبار هريك را مىآورد. | کتاب، بدان گونه كه اينك در دست داريم، بدون مقدمهاى از نويسنده، چنين آغاز مىشود: «قال احمد بن يحيى بن جابر: اَخبرنى جماعة من اهل العلم بالكتب قالوا...» (7/1). مؤلف پس از بيان نسب نوح و فرزندان او، بلافاصله به ذكر انساب عرب پرداخته و از آنجا كه نسب پيامبر (ص) از عدنان آغاز مىشود، يكيك نياكان آن حضرت را نام برده و همراه آن، به اختصار از ديگر فرزندان عدنان سخن رانده است. بدين گونه، پس از ذكر انساب و اخبار مربوط به اجداد حضرت رسول(ص)، به سيره آن حضرت پرداخته و در پايان همين فصل، بخشى را نيز به «سقيفه» اختصاص داده است (259/2)، سپس دوباره از نياى پيامبر (ص)، عبدالمطلب، ياد مىكند و فرزندان او را يكيك نام مىبرد و اخبار هريك را مىآورد. | ||
اخبار مربوط به دوره خلافت على (ع)، پس از سيره نبوى، از بزرگترين بخشهاى انساب الاشراف است. پس از ذكر انساب و اخبار بنى هاشم بن عبدمناف (429/4)، به اخبار و انساب بنى عبدشمس بن عبدمناف مىپردازد و بدين گونه، نسب قريش پايان مىپذيرد. | اخبار مربوط به دوره خلافت على(ع)، پس از سيره نبوى، از بزرگترين بخشهاى انساب الاشراف است. پس از ذكر انساب و اخبار بنى هاشم بن عبدمناف (429/4)، به اخبار و انساب بنى عبدشمس بن عبدمناف مىپردازد و بدين گونه، نسب قريش پايان مىپذيرد. | ||
در ذكر فرزندان الياس بن مُضَر، به روش پيشين خود، به يادكردِ اخبار و انساب ادامه مىدهد تا به نسب قبيله ثقيف و اخبار و انساب برخى رجال اين قبيله مىرسد و از جمله، فصل بزرگى را به حجاج بن يوسف اختصاص مىدهد (352/13)، اما کتاب در همين جا ظاهراً به سبب وفات مؤلف، پايان مىپذيرد و حتى انساب قبايل قيسى نيز كامل ياد نشده است. | در ذكر فرزندان الياس بن مُضَر، به روش پيشين خود، به يادكردِ اخبار و انساب ادامه مىدهد تا به نسب قبيله ثقيف و اخبار و انساب برخى رجال اين قبيله مىرسد و از جمله، فصل بزرگى را به حجاج بن يوسف اختصاص مىدهد (352/13)، اما کتاب در همين جا ظاهراً به سبب وفات مؤلف، پايان مىپذيرد و حتى انساب قبايل قيسى نيز كامل ياد نشده است. | ||
خط ۸۷: | خط ۸۷: | ||
براى جستوجوى روايات و حوادث تاريخى در اين کتاب، اطلاع اجمالى از انساب افراد حاضر در آن واقعه، ضرورى به نظر مىرسد، زيرا کتاب بهطور كلى بر اساس انساب، فصلبندى شده، اما در طى کتاب، با توجه به اشخاص مهم يا وقايع بااهميت، سرفصلهاى ديگرى نيز به چشم مىخورد؛ مثلاً در بخش سيره نبوى، عناوين «المستضعفون» (177/1) يا «قصة المعراج» (299/1) يا «حديث الافك» (424/1) را مىتوان ذكر كرد. | براى جستوجوى روايات و حوادث تاريخى در اين کتاب، اطلاع اجمالى از انساب افراد حاضر در آن واقعه، ضرورى به نظر مىرسد، زيرا کتاب بهطور كلى بر اساس انساب، فصلبندى شده، اما در طى کتاب، با توجه به اشخاص مهم يا وقايع بااهميت، سرفصلهاى ديگرى نيز به چشم مىخورد؛ مثلاً در بخش سيره نبوى، عناوين «المستضعفون» (177/1) يا «قصة المعراج» (299/1) يا «حديث الافك» (424/1) را مىتوان ذكر كرد. | ||
نويسنده در بعضى از فصلبندىهاى کتاب، ظاهراً تحت تأثير تكنگارىهاى اوايل تاريخنگارى مسلمانان بوده است، مانند «خبر الجمل» يا «امر الخريت بن راشد السامى فى خلافة على (ع)» يا «خبر مصعب بن زبير بن العوام و مقتله» كه چنين عنوانهايى را در آثار طبقه اخباريان و تاريخنگاران پيش از بلاذرى، بهويژه ابومخنف، بهصورت تكنگارى مىيابيم. | نويسنده در بعضى از فصلبندىهاى کتاب، ظاهراً تحت تأثير تكنگارىهاى اوايل تاريخنگارى مسلمانان بوده است، مانند «خبر الجمل» يا «امر الخريت بن راشد السامى فى خلافة على(ع)» يا «خبر مصعب بن زبير بن العوام و مقتله» كه چنين عنوانهايى را در آثار طبقه اخباريان و تاريخنگاران پيش از بلاذرى، بهويژه ابومخنف، بهصورت تكنگارى مىيابيم. | ||
يكى از بخشهاى بسيار مهم کتاب، اخبار مربوط به خوارج است. نويسنده معمولاً در احوال و انساب خلفا، از خوارج معاصر آنان و فعاليتهايشان ياد مىكند. پارهاى از اين اخبار، در هيچ مأخذ ديگرى بدين تفصيل نيامده است و بعضى از مورخان بعدى نيز بدون ذكر مأخذ از اين بخشها، برداشت و گاه رونويس كردهاند. | يكى از بخشهاى بسيار مهم کتاب، اخبار مربوط به خوارج است. نويسنده معمولاً در احوال و انساب خلفا، از خوارج معاصر آنان و فعاليتهايشان ياد مىكند. پارهاى از اين اخبار، در هيچ مأخذ ديگرى بدين تفصيل نيامده است و بعضى از مورخان بعدى نيز بدون ذكر مأخذ از اين بخشها، برداشت و گاه رونويس كردهاند. | ||
خط ۱۰۱: | خط ۱۰۱: | ||
به نظر مىرسد، بلاذرى در روايت از طبقه نخست اخباريان، بهگونهاى به مسئله جرح و تعديل راويان و خود اخبار توجه داشته است؛ مثلاً روايت از سيف بن عمر تميمى - كه به اسطورهپردازى در روايتهاى خود شهره بوده است - در سراسر کتاب بلاذرى ديده نمىشود؛ درحالىكه [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] در تاريخ خود، در نقل پارهاى حوادث تاريخى، يكسره بر روايات سيف تكيه داشته است. | به نظر مىرسد، بلاذرى در روايت از طبقه نخست اخباريان، بهگونهاى به مسئله جرح و تعديل راويان و خود اخبار توجه داشته است؛ مثلاً روايت از سيف بن عمر تميمى - كه به اسطورهپردازى در روايتهاى خود شهره بوده است - در سراسر کتاب بلاذرى ديده نمىشود؛ درحالىكه [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] در تاريخ خود، در نقل پارهاى حوادث تاريخى، يكسره بر روايات سيف تكيه داشته است. | ||
با آنكه برخى مؤلفان كهن، در آثار رجالى و جز آن به «انساب الاشراف» استناد كرده و از ستايش بلاذرى بازنايستادهاند و به قول [[علمالهدی، علی بن حسین|سيد مرتضى]]، وى مورد اعتماد اهل سنت بوده، بااينهمه، پنهان نمىتوان كرد كه «انساب الاشراف» با همه بزرگى و شهرت، در مقايسه با اثر ديگر وى، «[[فتوح البلدان]]» - كه به قول مسعودى در تاريخ فتوحات، از آن بهتر سراغ نداريم (14/1) - رواج گستردهاى نداشته است. اين موضوع به متن اخبار کتاب بىارتباط نيست؛ چه، بههرحال اين کتاب بسيار بيش از آثار مشابه، مانند [[تاريخ الطبري، تاريخ الأمم و الملوك|تاريخ [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]]، شامل نزاعها و جنگهاى گسترده داخلى صدر اسلام است و اصحاب حديث، روايت اين گونه اخبار را چندان خوش نمىداشتهاند؛ بهويژه كه «انساب الاشراف» با توجه به قدمت آن، حاوى برخى اخبار خاص تاريخى موردِ نظر شيعه، مانند يورش به بيت فاطمه زهرا (ع) در جريان بيعت ستاندن براى ابوبكر (268/2) يا واقعه غدير خم (356/2 - 357) و روايات بسيار در فضائل اميرالمؤمنين على (ع) (347/2) يا ذكر مفصل مطاعن عثمان (133/6) است كه در بحثهاى كلامى بعد، مورد استناد عالمانى چون [[علمالهدی، علی بن حسین|سيد مرتضى]] از شيعه اماميه قرار گرفته است. | با آنكه برخى مؤلفان كهن، در آثار رجالى و جز آن به «انساب الاشراف» استناد كرده و از ستايش بلاذرى بازنايستادهاند و به قول [[علمالهدی، علی بن حسین|سيد مرتضى]]، وى مورد اعتماد اهل سنت بوده، بااينهمه، پنهان نمىتوان كرد كه «انساب الاشراف» با همه بزرگى و شهرت، در مقايسه با اثر ديگر وى، «[[فتوح البلدان]]» - كه به قول مسعودى در تاريخ فتوحات، از آن بهتر سراغ نداريم (14/1) - رواج گستردهاى نداشته است. اين موضوع به متن اخبار کتاب بىارتباط نيست؛ چه، بههرحال اين کتاب بسيار بيش از آثار مشابه، مانند [[تاريخ الطبري، تاريخ الأمم و الملوك|تاريخ [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]]، شامل نزاعها و جنگهاى گسترده داخلى صدر اسلام است و اصحاب حديث، روايت اين گونه اخبار را چندان خوش نمىداشتهاند؛ بهويژه كه «انساب الاشراف» با توجه به قدمت آن، حاوى برخى اخبار خاص تاريخى موردِ نظر شيعه، مانند يورش به بيت فاطمه زهرا(ع) در جريان بيعت ستاندن براى ابوبكر (268/2) يا واقعه غدير خم (356/2 - 357) و روايات بسيار در فضائل اميرالمؤمنين على(ع) (347/2) يا ذكر مفصل مطاعن عثمان (133/6) است كه در بحثهاى كلامى بعد، مورد استناد عالمانى چون [[علمالهدی، علی بن حسین|سيد مرتضى]] از شيعه اماميه قرار گرفته است. | ||
== وضعيت کتاب == | == وضعيت کتاب == |
ویرایش