۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ن(' به 'ن (') |
جز (جایگزینی متن - 'مولف' به 'مؤلف ') |
||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
كتاب مشتمل بر پيشگفتار | كتاب مشتمل بر پيشگفتار مؤلف ، ديباچه تاريخى و بخشهاى متعدد است. | ||
== گزارش محتوا == | == گزارش محتوا == | ||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
در بخش نخست به معرفى شش فرمانروا پرداخته شده است: | در بخش نخست به معرفى شش فرمانروا پرداخته شده است: | ||
اولين فرمانروايى كه به معرفى وى و ارائه تصويرى از او پرداخته شده، ظهيرالدين بابر، بنيانگذار قلمرو خانان مغول است كه بين سالهاى 1483تا1530م. ميزيسته است. | اولين فرمانروايى كه به معرفى وى و ارائه تصويرى از او پرداخته شده، ظهيرالدين بابر، بنيانگذار قلمرو خانان مغول است كه بين سالهاى 1483تا1530م. ميزيسته است. مؤلف در اين بخش به زندگانى وى و فتوحاتش و نيز استعداد ادبى وى و سرانجام مرگ او اشاره مىكند. | ||
در بخش بعدى، ناصرالدين همايون (1508-1550م.)، يكى ديگر از فرمانروايان مغول هند، معرفى مىگردد. ناصرالدين كسى بود كه به لطف علاقهاش، نخستين هنرمندان از ايران به قندهار، كابل و از آن جا به دهلى و آگرا رفتند. وى فرمانروايى علاقمند به مسائل معنوى، نجوم، سحر و جادو بود و به لذائذ نفسانى، زن و ترياك تمايل زيادى نداشت. بررسى زندگانى وى نشان مىدهد كه وى فرمانروايى مخالف جنگ بوده است. در نبردى كه بين وى و شرخان روى داد، شكست خورد و سرزمين پدرى خود را از كف داد. همايون به ايران و به دربار شاه طهماسب صفوى پناهنده شد. در اواسط آوارگى همايون، وى به بايرام خان، يكى از سربازان پدرش از طايفه تركمانان قره قيونلو برخورد و همايون به حمايت توانست قندهار را بازپس گيرد. | در بخش بعدى، ناصرالدين همايون (1508-1550م.)، يكى ديگر از فرمانروايان مغول هند، معرفى مىگردد. ناصرالدين كسى بود كه به لطف علاقهاش، نخستين هنرمندان از ايران به قندهار، كابل و از آن جا به دهلى و آگرا رفتند. وى فرمانروايى علاقمند به مسائل معنوى، نجوم، سحر و جادو بود و به لذائذ نفسانى، زن و ترياك تمايل زيادى نداشت. بررسى زندگانى وى نشان مىدهد كه وى فرمانروايى مخالف جنگ بوده است. در نبردى كه بين وى و شرخان روى داد، شكست خورد و سرزمين پدرى خود را از كف داد. همايون به ايران و به دربار شاه طهماسب صفوى پناهنده شد. در اواسط آوارگى همايون، وى به بايرام خان، يكى از سربازان پدرش از طايفه تركمانان قره قيونلو برخورد و همايون به حمايت توانست قندهار را بازپس گيرد. | ||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
سومين فرمانروا، جلالالدين اكبر، فرزند همايون است. وى بزرگترين فرمانرواى شبه قاره هند است و گاه با آسوكا، امپراتور بودايى، مقايسه مىشود. وى سواركارى مجذوب، جسور و خستگىناپذير بود. براى او با وجود اينكه در پيش بهترين آموزگاران درس مىخواند و عاشقى شيفته كتاب و تصاوير بود، وقت زيادى براى درس خواندن نماند؛ از اينرو برخى وى را بىسواد قلمداد كردهاند و اين كه وى آدمى عامى و بىسواد بود، به عنوان يك واقعيت پذيرفته شده بود. برخى براى توضيح بىسوادى وى، عدم توانايى خاص در قرائت، را پيشنهاد كردهاند. | سومين فرمانروا، جلالالدين اكبر، فرزند همايون است. وى بزرگترين فرمانرواى شبه قاره هند است و گاه با آسوكا، امپراتور بودايى، مقايسه مىشود. وى سواركارى مجذوب، جسور و خستگىناپذير بود. براى او با وجود اينكه در پيش بهترين آموزگاران درس مىخواند و عاشقى شيفته كتاب و تصاوير بود، وقت زيادى براى درس خواندن نماند؛ از اينرو برخى وى را بىسواد قلمداد كردهاند و اين كه وى آدمى عامى و بىسواد بود، به عنوان يك واقعيت پذيرفته شده بود. برخى براى توضيح بىسوادى وى، عدم توانايى خاص در قرائت، را پيشنهاد كردهاند. | ||
اما | اما مؤلف مىگويد: به نظر مىرسد، باز هم توضيح ديگرى براى عامى بودن اكبر وجود داشته باشد. اين واژه كه در قرآن براى حضرت محمد(ص) به وسيله مسلمين به كار مىرود، به عنوان بىسواد تعبير شده است. بدين ترتيب در سنت عرفان اسلامى، «عامى» اسم رمزى است، براى عارفان الهام گرفته، و خيلى از عارفان هستند كه پيروانشان آنها را با وجود اينكه آثار متعددى مبتنى بر مبانى علمى را به زبان عربى، فارسى و ساير زبانها تألیف كردهاند، «عامى» ناميدهاند. بنابراين بايد اين واژه را با اين مفهوم تعبير و برداشت كرد. بدين ترتيب «عامى» به عظمت اكبر، و نه به يك نقص در وجود وى اشاره دارد. | ||
فرمانرواى بعدى، نورالدين جهانگير(1569-1617م.)است. سليم كه پس از به تخت نشستن خود را جهانگير ناميد، نخستين فرمانرواى مغول بود كه مادرش از خاندانى ترك يا ايرانى ريشه نگرفته بود. جهانگير به همه چيز علاقمند بود. او با معلوماتترين دوستدار هنر بود كه مىشد، تصور كرد. وى شخصيت كاملا پيچيدهاى داشت. آگاه و زيبا، ولى نيز مايل به بىرحمى ناگهانى كه به واسطه بهرهمندى از ترياك و الكل زياد تشديد مىشد. | فرمانرواى بعدى، نورالدين جهانگير(1569-1617م.)است. سليم كه پس از به تخت نشستن خود را جهانگير ناميد، نخستين فرمانرواى مغول بود كه مادرش از خاندانى ترك يا ايرانى ريشه نگرفته بود. جهانگير به همه چيز علاقمند بود. او با معلوماتترين دوستدار هنر بود كه مىشد، تصور كرد. وى شخصيت كاملا پيچيدهاى داشت. آگاه و زيبا، ولى نيز مايل به بىرحمى ناگهانى كه به واسطه بهرهمندى از ترياك و الكل زياد تشديد مىشد. | ||
خط ۷۹: | خط ۷۹: | ||
اورنگ زيب كوشيد نه فقط به ظاهر سرزمين استحكام بخشد، بلكه كمى هم به تعليم و تربيت مسلمانان بپردازد. | اورنگ زيب كوشيد نه فقط به ظاهر سرزمين استحكام بخشد، بلكه كمى هم به تعليم و تربيت مسلمانان بپردازد. | ||
در بخش دوم با عنوان «در مسير غروب مغول» به معرفى فرمانروايان بعدى مغول پرداخته مىشود. بهادرشاه، جهاندار، فرخ سير، محمد شاه، احمدشاه ابدالى و شاه جهان دوم و شاه عالم دوم فرمانروايان بعدى مغول هستند كه با شكست شاه عالم دوم به دست انگليسىها آخرين فصل حكومت مغول آغاز مىشود. پس از اين | در بخش دوم با عنوان «در مسير غروب مغول» به معرفى فرمانروايان بعدى مغول پرداخته مىشود. بهادرشاه، جهاندار، فرخ سير، محمد شاه، احمدشاه ابدالى و شاه جهان دوم و شاه عالم دوم فرمانروايان بعدى مغول هستند كه با شكست شاه عالم دوم به دست انگليسىها آخرين فصل حكومت مغول آغاز مىشود. پس از اين مؤلف به معرفى برخى ديگر از فرمانروايان مغول در هند مىپردازد. | ||
بخش بعدى كتاب«دربار خان مغول» نام دارد كه به معرفى آداب و رسوم شرفيابى به حضور خان مغول، مشاغل فرمانروا، روابط ديپلماتيك فرمانروا با كشورهاى همجوار، ملتزمين ركاب فرمانروا پرداخته شده است. | بخش بعدى كتاب«دربار خان مغول» نام دارد كه به معرفى آداب و رسوم شرفيابى به حضور خان مغول، مشاغل فرمانروا، روابط ديپلماتيك فرمانروا با كشورهاى همجوار، ملتزمين ركاب فرمانروا پرداخته شده است. | ||
خط ۹۷: | خط ۹۷: | ||
#پيشگفتار | #پيشگفتار مؤلف | ||
#متن كتاب | #متن كتاب | ||
#سايت فرزانگان، آنه مارى شيمل، 1387/6/3. | #سايت فرزانگان، آنه مارى شيمل، 1387/6/3. |
ویرایش