تشريح الأبدان: تفاوت میان نسخه‌ها

۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۸ ژانویهٔ ۲۰۱۷
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'منصور بن محمد بن الياس شيرازى' به 'منصور بن محمد بن الياس شيرازى ')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۳: خط ۴۳:




«تشريح الابدان» تاليف [[ابن الیاس شیرازی، منصور بن محمد|منصور بن محمد بن الياس شيرازى]]  به زبان فارسى است.
'''تشريح الابدان''' تاليف [[ابن الیاس شیرازی، منصور بن محمد|منصور بن محمد بن الياس شيرازى]]  به زبان فارسى است.


اين كتاب در اصل بدون نام است و نسل‌هاى بعدى آن را «تشريح بالتصوير» يعنى كالبدشناسى مصور، «تشريح البدن»، «رساله در تشريح بدن انسان» آن ناميدند. (تاريخ پزشكى ايران، ص374) اين رساله در سال 798ق به اتمام رسيد و به امير زاده پير محمد بهادر خان تقديم شده است.
اين كتاب در اصل بدون نام است و نسل‌هاى بعدى آن را «تشريح بالتصوير» يعنى كالبدشناسى مصور، «تشريح البدن»، «رساله در تشريح بدن انسان» آن ناميدند. (تاريخ پزشكى ايران، ص374) اين رساله در سال 798ق به اتمام رسيد و به امير زاده پير محمد بهادر خان تقديم شده است.
خط ۶۴: خط ۶۴:


مقدمه نسبتاً مفصل كتاب، شامل يك بحث دينى درباره حكمت خلقت نوع انسان از طرف خداوند و استدلال بر اين‌كه است كه چه قسمت از اندامهاى بدن اول بار در رحم تشكيل مى‌شود.
مقدمه نسبتاً مفصل كتاب، شامل يك بحث دينى درباره حكمت خلقت نوع انسان از طرف خداوند و استدلال بر اين‌كه است كه چه قسمت از اندامهاى بدن اول بار در رحم تشكيل مى‌شود.


در فصل اول كتاب استخوان‌ها تقريباً به‌طور مفصل مورد گفتگو قرار مى‌گيرند و تعداد آنها صرف‌نظر از استخوان‌هاى كنجدى و لامى، 248 عدد معرفى مى‌شود. اين عددى بوده كه كالبدشناسان اسلامى عموماً پذيرفته بوده‌اند.  
در فصل اول كتاب استخوان‌ها تقريباً به‌طور مفصل مورد گفتگو قرار مى‌گيرند و تعداد آنها صرف‌نظر از استخوان‌هاى كنجدى و لامى، 248 عدد معرفى مى‌شود. اين عددى بوده كه كالبدشناسان اسلامى عموماً پذيرفته بوده‌اند.  


نويسنده در فصل دوم به شرح سلسله اعصاب مى‌پردازد. كالبدشناسان آن زمان اعصاب را چيزى شبيه به سرخ‌رگ‌ها و سياه‌رگ‌ها مى‌شناختند و اين سه را تنها تشكيلاتى مى‌دانستند كه به شكل پخش و پراكنده در سراسر بدن يافت مى‌شود؛ از اين‌رو نتيجه مى‌گرفتند كه وظايف آنها مى‌بايستى يكسان باشد و چون وريدها و شريان‌ها كه مجارى توخالى و عامل انتقال جوهر حياتى در بدن هستند، پس نتيجه مى‌گرفتند كه اعصاب تو خالى بوده و جوهر ذهنى را از مغز به ساير قسمت‌هاى بدن مى‌رسانند؛ مثلاً منصور مى‌نويسد: «عصب‌هايى كه پيوندگاه بينايى را در مغز به وجود مى‌آورند وظيفه آن‌ها انتقال نيروى بينايى است. بقيه اعصاب خالى به نظر نمى‌رسند ولى حتى از درون اين‌ها هم نيرو عبور مى‌كند چنان‌كه آب از درون گل، و روغن از لابلاى بادام مى‌گذرد. تشريح كلى اعصاب به خوبى بيان شده است. البته اشتباهاتى هم هست ولى اين اشتباهات را فقط كالبدشناسان نسل‌هاى بعد مى‌توانستند تصحيح كنند.»
 
نويسنده در فصل دوم به شرح سلسله اعصاب مى‌پردازد. كالبدشناسان آن زمان اعصاب را چيزى شبيه به سرخ‌رگ‌ها و سياه‌رگ‌ها مى‌شناختند و اين سه را تنها تشكيلاتى مى‌دانستند كه به شكل پخش و پراكنده در سراسر بدن يافت مى‌شود؛ از اين‌رو نتيجه مى‌گرفتند كه وظايف آنها مى‌بايستى يكسان باشد و چون وريدها و شريان‌ها كه مجارى توخالى و عامل انتقال جوهر حياتى در بدن هستند،  
 
پس نتيجه مى‌گرفتند كه اعصاب تو خالى بوده و جوهر ذهنى را از مغز به ساير قسمت‌هاى بدن مى‌رسانند؛ مثلاً منصور مى‌نويسد: «عصب‌هايى كه پيوندگاه بينايى را در مغز به وجود مى‌آورند وظيفه آن‌ها انتقال نيروى بينايى است. بقيه اعصاب خالى به نظر نمى‌رسند ولى حتى از درون اين‌ها هم نيرو عبور مى‌كند چنان‌كه آب از درون گل، و روغن از لابلاى بادام مى‌گذرد. تشريح كلى اعصاب به خوبى بيان شده است. البته اشتباهاتى هم هست ولى اين اشتباهات را فقط كالبدشناسان نسل‌هاى بعد مى‌توانستند تصحيح كنند.»


فصل سوم كتاب درباره عضلات است. در اين زمان عضلات هنوز نامگذارى نشده بود لذا منصور در اينجا به شرح كلى ساختمان يك عضله معرفى اشكال مختلف آن به صورتى كه با چشم غيرمسلح ديده مى‌شود و ذكر تعداد عضلات اكتفا مى‌كند. اين قسمت اخير، يعنى تعداد عضلات همواره مورد اشكال كالبدشناسان عرب بوده است كه در تعداد شمارش مجموع عضلات، نظريات مختلفى داده‌اند. ابن‌سينا مجموع عضلات را 570 ذكر مى‌كند و اغلب نظريات هم در حوالى همين عدد است.
فصل سوم كتاب درباره عضلات است. در اين زمان عضلات هنوز نامگذارى نشده بود لذا منصور در اينجا به شرح كلى ساختمان يك عضله معرفى اشكال مختلف آن به صورتى كه با چشم غيرمسلح ديده مى‌شود و ذكر تعداد عضلات اكتفا مى‌كند. اين قسمت اخير، يعنى تعداد عضلات همواره مورد اشكال كالبدشناسان عرب بوده است كه در تعداد شمارش مجموع عضلات، نظريات مختلفى داده‌اند. ابن‌سينا مجموع عضلات را 570 ذكر مى‌كند و اغلب نظريات هم در حوالى همين عدد است.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش