نهاية الإقدام في علم الكلام

نهاية الإقدام في علم الكلام، تألیف ابوالفتح محمد بن عبدالكريم شهرستانى، كتابى كلامى در مورد بعضى از مسائل اصول دين؛ همچون توحيد نبوت و عصمت، در قرن ششم، به زبان عربى نگاشته شده است. این کتاب، از جمله آثاری است كه بسيارى از اهل علم، حواشى آثارشان را از اين كتاب أخذ كرده‌اند.

نهایه الاقدام فی علم الکلام
نهاية الإقدام في علم الكلام
پدیدآورانشهرستانی، محمد بن عبدالکریم (نویسنده) مزیدی، احمد فرید (محقق)
ناشردار الکتب العلمیة، منشورات محمد علي بيضون
مکان نشربیروت - لبنان
سال نشر1425 ق
چاپ1
زبانعربی
تعداد جلد1
نورلایبمطالعه و دانلود pdf


تعليق، تخريج و توثيق اين كتاب به همراه ضبط نص و اصلاح آن توسط آقاى احمد فريد مزيدى انجام گرفته است. اين كتاب قبل از اين در اروپا و سپس در مصر چاپ شده است.

در ذیل این اثر دو کتاب به نام‌های «لباب المحصل في أصول‌الدين» و «الإشارة إلی مذهب أهل الحق» آمده که به صورت جداگانه معرفی شده است.

ساختار

كتاب حاضر با مقدمه‌اى از آقاى احمد فريدى در جامعه الازهر قاهره آغاز گرديده[۱]، سپس ترجمه‌اى از مؤلف[۲] و بعد از آن اصل كتاب شروع شده است.[۳]

سبک نگارش اين كتاب چنين است كه با آوردن اقوال مختلف و سپس رد يا تاييد آن قول، با استفاده از برهان به شرح و توضيح مطالب خويش پرداخته است. اين كتاب داراى 20 عنوان كه از آن به قاعده تعبير كرده است، تشكيل يافته است.

گزارش محتوا

قاعده اول درباره حدوث عالم و بيان استحاله حوادثى كه اولى براى آنها نيست و همچنين استحاله وجود اجسامى كه تناهى مكانى ندارند، مى‌باشد.[۴]

در ابواب بعدى اين كتاب مباحثى در توحيد[۵] و ابطال مذهب تعطيل[۶] و بحثى پيرامون احوال[۷] مطرح شده است. منظور از حال، طبق گفته مؤلف چيزى نيست كه برایش بتوان تعريف حقيقى ذكر كرد، بلكه ضابطه‌اى براى تقسيم دارد كه آن را به ما يعلل و ما لايعلل تقسيم مى‌كند، و منظور از ما يعلل احكامى است كه براى معانى كه قائم به ذات هستند و ما لايعلل، صفاتى هستند كه احكام براى آن معانى واقع نمى‌شوند.

از مباحث فلسفى چون معدوم و اين كه آيا معدوم شئ است يا نه[۸] و در هيولا و رد بر كسانى كه هيولا را بدون صورت وجود اثبات كرده‌اند[۹] و همچنين در علم و اراده ازلى الهى بحث شده است.[۱۰] از حقيقت كلام انسانى و نطق نفسانى سخن به ميان آمده است.[۱۱] چون نویسنده اين كتاب از اهل تسنن مى‌باشد، طبق قاعده آنان از ادله عقلى و نقلى در مورد رؤيت خدا، بابى را آورده كه بيشتر اشاره به اثبات رؤيت روى داستان حضرت موسى(ع) است كه مى‌فرمود: "رب أرنى أنظر إليك".[۱۲]

از حسن و قبح عقلى[۱۳] و ابطال غرض و علت براى افعال الهى[۱۴] و معناى توفيق و شكر و أجل و رزق مطالبى را بيان داشته است. در مورد نفى غرض و علت براى خدا، مى‌گويد: اگر خدا بخواهد در افعال خود غرضى داشته باشد، بايستى عاملى روى خدا تأثير بگذارد كه آن فعل را انجام دهد، حال چه آن عامل براى خداوند نفعى داشته باشد و چه نداشته باشد، در هر صورت خدا نفع و ضررى قبول نمى‌كند و هيچ عاملى نمى‌تواند روى او تأثير بگذارد.[۱۵]

قاعده نوزدهم كتاب در اثبات نبوت و تحقيق معجزات و وجوب عصمت انبياء مى‌باشد و قاعده آخر خاص اثبات نبوت پيامبر اسلام مى‌باشد.[۱۶]

پانویس

منابع مقاله

مقدمه و متن کتاب.


وابسته‌ها