میدانی، احمد بن محمد

احمد بن محمد بن احمد بن ابراهیم میدانى نیشابورى (متوفای 518ق)، کنیه‌اش ابوالفضل و ابى‌البرکات بوده و دارای القاب امام، علامه، امام افضل، بزرگ فضلاء شرق و غرب، ارباب فضل و ادب، ادیب، صدر الافاضل، نحوى، اصولى و لغوى، از شاگردان واحدى و حنفی مذهب

میدانی، احمد بن محمد
نام میدانی، احمد بن محمد
نام‌های دیگر میدانی، ابوالفتح احمد

میدانی، ابوالفضل احمد

میدانی نیشابوری، احمد بن محمد

نام پدر محمد
متولد
محل تولد
رحلت چهارشنبه 25 رمضان سال 518ق
اساتید ابوالحسن على بن احمد بن محمد بن على متویه نیشابورى
برخی آثار مجمع الأمثال

منية الراضي في رسائل القاضي

کد مؤلف AUTHORCODE02189AUTHORCODE

ولادت

در هیچ‌یک از کتب تاریخى، سیره‌نگارى و رجال، اشاره‌اى به تاریخ ولادت وى نشده است و تنها آقاى غلام‌حسین صدرى افشار، مترجم کتاب «تاریخ ادبیات ایران» نوشته ادوارد براون، در یادداشت‌ها و اضافات خود بر این کتاب، تاریخ ولادت وى را سال 471ق ذکر کرده است.

البته این تاریخ مطمئنا اشتباه است، چرا که اولا همه سیره‌نگاران، تاریخ‌نویسان و رجال‌نویسان، متفق القولند که او شاگرد واحدى است و وفات واحدى نیز به سال 468ق، اتفاق افتاده است و ثانیا قفطى در کتاب خود مى‌گوید: میدانى در سال 470ق از مجاشعى نحوى هنگام بازگشتش از غزنه در نیشابور، اجازه کتابت گرفته است؛ بنابراین دلایل متقن، قول آقاى صدرى قابل قبول نیست.

پدر وى محمد بن احمد بن ابراهیم میدانى است که هیچ اطلاعى از وى در دست نیست. وى احتمالا فرزند احمد بن ابراهیم بن صالح بن داوود نیسابورى میدانى، حنفى مذهب است که عبدالقادر قرشى در کتاب «الجواهر المضیئة فی طبقات الحنفیة» و حاکم نیشابورى در کتاب «تاریخ نیشابور» از وى نام برده‌اند و با توجه به سنه وفات احمد بن ابراهیم که حاکم نیشابورى آن را سال 315ق، ذکر کرده و نیز حدسیاتى که راجع به سال تولد میدانى مى‌توان زد، این نسبت، درست به نظر مى‌رسد.

میدانى نسبتى است به میدان زیاد بن عبدالله که محله‌اى از محلات نیشابور مى‌باشد و گفته شده که علت انتساب وى به میدانى، به‌خاطر سکونتش در این محله است.

ابوالحسن بیهقى مى‌گوید: «... ابوالفضل احمد بن محمد بن احمد میدانى، در روزهایى که از فضل و کمال خبرى نبود و پایه‌هاى دانش و اندیشه نابود شده و علم، بى‌قدر و منزلت گردیده، همراه و همنشین دانش و اندیشه بود».

اساتید

از جمله اساتید وى، عبارتند از

  1. ابوالحسن على بن احمد بن محمد بن على متویه نیشابورى (468 - 398ق). وى از برجسته‌ترین افرادى است که میدانى افتخار شاگردى آنان را داشته است.
  2. یعقوب بن احمد بن محمد بن احمد القارى الادیب نیشابورى البارع الکردى (ابویوسف) (متوفى 474ق). وى استادى مشهور در زمینه ادبیات عرب و لغت بوده است.
  3. ابوالحسن على بن غالب بن جابر بن عمرو بن الحسن فضال القیروانى مجاشعى الفرزدقى (متوفى 479ق).
  4. ابوالحسن على بن احمد فنجکردى (433 - 513ق).

شاگردان

  1. سعید بن احمد بن محمد بن احمد بن ابراهیم بن احمد المیدانى (متوفى 539). از وى به‌عنوان فرزند میدانى نام مى‌برند.
  2. احمد بن على بن محمد بن احمد ابوجعفر بن ابى‌جعفر بن ابى‌صالح البیهقى (470 - 544 ق).
  3. على بن ابى‌القاسم زید بن محمد بن الحسین البیهقى النیشابورى (499 - 565ق).
  4. ابویعقوب یوسف بن طاهر بن یوسف بن الحسن خوبى (متوفى 549ق).
  5. عبدالکریم بن محمد بن منصور السمعانى (506 - 562ق).

القاب فراوان میدانى، دال بر مرجعیت او در علوم مختلف است، صاحب کتاب «معجم الأدباء» از قول محمد بن ابى‌المعالى الحوارى در کتاب «ضالة الأدیب من الصحاح و التهذیب» نقل مى‌کند که: «بارها از بزرگان اصحاب میدانى شنیده‌ام که مى‌گفتند: اگر ذکا و شهامت و فضل، قبول صورت مى‌نمودند، میدانى آن صورت بود و آن کسى که در کلام میدانى تأمل نماید و پیروى او کند، بداند که این دعوى صدق است».

ابن خلکان او را ادیب، فاضل و عارف به لغت معرفى کرده و مى‌گوید: «میدانى در فنون علوم ادبى، خصوصا لغت و امثال عرب، به درجه اتقان رسیده بود».

قفطى مى‌گوید: «میدانى امام اهل ادب در عصر خود بوده و شهرتش به‌واسطه ادیب بودنش است و در شهرهاى گوناگون، به‌واسطه تألیفات نیکویش شهرت یافته، دستش در علوم ادبى باز و کتب بزرگى تصنیف کرده است».

به‌طورى‌که نقل شده، ائمه حدیث و پیشوایان لغت که پس از میدانى پا به عرصه ظهور گذارده‌اند، از شاگردان وى بوده‌اند و خود او هم از محدثان حدیث روایت مى‌کرده و هم از آنان احادیث را به سماع شنیده است.

کتب و شاگردانى که او از خود به یادگار گذاشته، از جمله مدارکى هستند که دال بر مرجعیت علمى او در علوم مختلف، به‌ویژه در لغت، ادب عربى و فارسى‌اند که از آن جمله مى‌توان به «مجمع الأمثال» وى اشاره کرد که هنوز بعد از گذشت 9 قرن، اولین مرجع در این زمینه است و همه مطلعان اظهار داشته‌اند که مانند آن تألیف نشده است. مورخان نوشته‌اند که زمخشرى بعد از تألیف کتاب «المستقصى» که در امثال است، بعد از آنکه به کتاب «مجمع الأمثال» میدانى وقوف یافت، بعد از دقت نظر، حسن وضع، تألیف، بسط عبارت و کثرت فوائد آن، بر حیرتش افزوده، خود و کتابش را از همه جهت پایین‌تر از آن دید و از تألیف آن نادم و پشیمان شد.

میدانى از جمله یکه‌تازان عصر خود، خاصه در عرصه ادبیات عرب بوده است و در این مورد مى‌توان به مجادلات او و هم‌عصر و رقیبش زمخشرى اشاره کرد که خود دال بر قدرت فراوان او در علوم ادبى است. گویند هنگامى که زمخشرى از کتاب «مجمع الأمثال» و موقعیت علمى آن اطلاع پیدا کرد، حسادت بر او چیره گردید و به لفظ میدانى، «نون» اضافه کرد که «نمى‌دانى» شد؛ میدانى که بر این عمل او آگاه شد نیز به جاى «میم» زمخشرى، «نون» اضافه کرد که «زنخشرى» شد که به معنى زن ناصالح است. گویند که زمخشرى بعد از مطلع شدن از این دقت عمل میدانى، کتبا عذرخواهى کرد و میدانى نیز در جواب او نوشت: «اذا رجعت رجعنا و قبلت عذرک».

به میدانى پاره‌شعرهایى نیز نسبت داده شده که حکایت از طبع ظریف و شاعرانه و درعین‌حال، از چهره معنوى وى دارد.

مذهب میدانى و اوضاع سیاسى دورانش

از آنجا که وفات میدانى در سال 518ق، بوده است، اگر ابتداى تولد او را حدودا هم‌زمان با روى کار آمدن سلجوقیان در نظر بگیریم، تا سال 518 مى‌توان عمرى حدود 89 سال براى او در نظر گرفت که مدت عمرى معقول است و از آنجا که طغرل‌بیک از سال 429ق تا سال 455ق روى کار بوده، یقین داریم میدانى این عصر را درک کرده؛ یعنى اگر عمرى کمتر از 89 سال نیز براى او قائل شویم، مطمئنا او هرچند اندک، زمان حکومت طغرل‌بیک؛ یعنى ابتداى حکومت سلجوقیان را درک کرده است. حنفیان و شافعیان در این دوران از وضعیت مطلوبى برخوردار بوده‌اند و میدانى نیز آن‌گونه که از آثار و نوشته‌هایش برمى‌آید، حنفى‌مذهب بوده است. البته تلمذ وى نزد اساتید و پرورش شاگردانى که سیره‌نگاران، آنان را شیعه دانسته‌اند، یا احترام به ائمه اطهار(ع) و ذکر نام آنان در خطبه‌هاى کتب خود و ثنا و مدح آنان و استفاده فراوان از کلمات و سخنان امام على(ع)، بالاخص در کتاب «مجمع الأمثال» وى، اگر تشیع او را ثابت نکند، ارادت وى را به ائمه(ع) ثابت مى‌کند و البته اینکه او و هیچ‌کدام از اساتید و شاگردانش در زمره نزدیکان خاندان سلجوقى نبوده یا در مدارس نظامیه به تدریس یا تلمذ اشتغال نداشته‌اند نیز خود مى‌تواند دلیلى قوى بر دورى آنان از آل سلجوق و تقریبا پیش گرفتن نوعى تقیه باشد.

وفات

تاریخ وفات وى را روز چهارشنبه 25 رمضان سال 518ق / 1124م ذکر کرده‌اند و امام شاهپور بر وى نماز خوانده است. وى را در بالاى میدان زیاد که منسوب به زیاد بن عبدالرحمن و از محلات نیشابور به شمار مى‌آمد، دفن کردند.

آثار

آثارى که از وى به دست ما رسیده، کتبى گران‌سنگ و پرمایه است که برخى از آن آثار، در نوع خود بى‌نظیرند. این آثار عبارتند از:

  1. مجمع الأمثال؛ این کتاب، از جمله بهترین تصانیف در این زمینه است که مشتمل بر بیست هزار بیت بوده و به گفته بسیارى از اهل فن، مانند آن نوشته نشده است. وى این کتاب را بنا بر خواسته ابوعلى محمد بن ارسلان گرد آورده و در تألیف آن از پنجاه کتاب لغت و امثال استفاده کرده است و امثال رایج پیش از اسلام و بعد از آن را در 28 باب به عدد حروف هجاء گرد آورده است و باب بیست و نهم را اختصاص به ایام عرب داده و باب سى‌ام را مخصوص کلمات رسول خدا(ص) و خلفا و بخشى از عرفا قرار داده و شش هزار مثل در این کتاب جمع‌آورى کرده است.
  2. السامی فی الأسامی؛ میدانى این کتاب را که ترجمه واژه‌هاى عربى است، به ثقة الملک شمس الکتاب ابوالبرکات على بن مسعود بن اسماعیل پیش‌کش کرده است.
  3. نزهة الطرف فی علم الصرف.
  4. الهادی للشادی؛ کتابى است در زمینه آموزش نحو به نثر مرسل.
  5. الأنموذج فی النحو.
  6. شرح مفضلیات؛ این کتاب، شرح اسم تفضیل‌هاى زبان تازى است.
  7. منیة الراضی فی رسائل القاضی؛ این کتاب شامل برگزیده سخنان ابواحمد منصور بن محمد ازدى هروى است.
  8. تدبیر مبتدى در تصریف.
  9. المصادر.
  10. غریب اللغة.
  11. مأوى الغریب و مرعى الأریب.
  12. کتاب النحو. [۱]

پانویس

  1. ر.ک.غلامى جلیسه، مجید، ص53 تا 57


منابع مقاله

ر.ک.غلامى جلیسه، مجید، «امام میدانى»، پایگاه مجلات تخصصى نور، مجله کیهان فرهنگى، اردیبهشت 1382، شماره 199 (از صفحه 53 تا 57).


وابسته‌ها