مقدسی، مطهر بن طاهر
ابونصر مُطَهَّر بن طاهر مَقْدِسی، از مؤلفان و مورخان قرن چهارم، از کتابهای مهم او میتوان به البدء و التاریخ اشاره کرد.
نام | مقدسی، مطهر بن طاهر |
---|---|
نامهای دیگر | |
نام پدر | طاهر |
متولد | قرن 4 |
محل تولد | بیت المقدس |
رحلت | 381 ق |
اساتید | ابوالعباس سامرى
احمد بن محمد بن حجّاج سجزى حسن بن هشام |
برخی آثار | البدء و التاریخ |
کد مؤلف | AUTHORCODE00409AUTHORCODE |
نام
نام او را مطهر بن مطهر نیز ثبت کردهاند و کنیه او بنابر ضبط بعضى از نسخههاى طبقات ناصرى، «ابونصر» است.
جز آنچه از خلال کتابش، «البدء و التاریخ» به دست مىآید، در هیچیک از کتب رجال و تاریخ و ادب، کوچکترین اطلاعى در باب زندگىنامه وى نمىتوان یافت. آنچه مسلّم است این است که وى در سال 355 در نواحى شرقى ایران و احتمالا بست سیستان، کتاب «البدء و التاریخ» را تألیف کرده است.
ولادت و وفات
سال تولّد و وفات او، بههیچروى، دانسته نیست و احتمالا چند سالى پس از تألیف این کتاب زنده بوده است؛ به دلیل اینکه در خلال این کتاب، بارها از قصد تألیف کتابهایى دیگر سخن مىگوید و نشان مىدهد که در وى نشاط کار و تألیف هنوز باقى بوده است. قدیمترین تاریخى که از زندگى او در دست است اشارتى است که به دیدار خود با احمد بن محمد بن حجّاج معروف به سجزى در تاریخ 325ق در سیرجان داشته است و از آنجا که در طرابلس با خیثمة بن سلیمان طرابلسى (متولد 255 و متوفى 343) دیدار داشته است و از او سماع حدیث کرده است، باید سال تولّد او در اوایل قرن چهارم یا اواخر قرن سوم باشد؛ زیرا براى سماع حدیث، آنهم در شهرى دیگر جز زادگاه مؤلف، او باید در حدود بیست سالگى بوده باشد و اگر چنین محاسبهاى را بپذیریم، نتیجه آن خواهد بود که وى در اوایل قرن چهارم، حدود سیصد هجرى، یا کمى قبل از آن متولّد شده است.
از اشارات او و نیز از تصریح ثعالبى در «غرر السیر» دانسته مىشود که وى در بست مقیم بوده و شاید هم متولد همان جا بوده است. نام پدرش طاهر است و بعضى هم مطهر نوشتهاند و نسبت مقدسى او، نشان مىدهد که او، یا از مردم ناحیه بیتالمقدس بوده که به خراسان کوچ کردهاند یا اقامتى طولانى در آن حوالى داشته است که نسبت «مقدسى» را بر او توجیه کند. آنچه مسلم است این است که وى یک چند در بیتالمقدس و آن حوالى زیسته است و از مشاهدات خویش در آن حدود سخن مىگوید و سماع حدیث وى از خیثمة بن سلیمان طرابلسى هم دلیلى است بر حضور او در آن نواحى.
چنانکه از مطاوى کتاب او دانسته مىشود، وى بر مجموعه دانشهاى عصر خویش، بهویژه منطق و کلام و فلسفه و نجوم و ادب عرب و فقه و تفسیر و حدیث و تاریخ و جغرافیا، احاطهاى کامل دارد و مردى است «دایرةالمعارفى» و در بعضى از رشتهها تسلّطى چشمگیر دارد.
وى چنانکه خود تصریح مىکند و از خلال اشارات غیر مستقیم او نیز دانسته مىشود، چندین زبان مىدانسته است. گذشته از زبان عربى که در آن مردى ادیب و فرهیخته است، به زبان فارسى درى نیز آشنایى داشته و شعرها و عباراتى فارسى در خلال کتاب خویش، گاه به تناسب، نقل مىکند.
زبان عبرى را بهخوبى مىدانسته و عباراتى از انجیل و تورات را به خط عبرى در خلال کتاب خویش نقل مىکند. از مقایسهاى که میان زبان سریانى و عبرانى مىکند، اطلاع او را از این زبان نیز مىتوانیم دریابیم.
اساتید و شیوخ
- ابوالعباس سامرى؛
- احمد بن محمد بن حجّاج سجزى؛
- خیثمة بن سلیمان طرابلسى؛
- عبدالرحمن بن احمد مروزى؛
- حسن بن هشام؛
- حاتم بن سندى؛
- محمد بن سهل؛
- ابوجعفر رازى؛
- محمد بن خالویه؛
- هارون بن کامل؛
- ابونصر حرشى؛
- احمد بن مالک؛
- ابوعبدالله اندلسى؛
- ابوطالب اخمیمى.
آثار
بهجز «البدء و التاریخ» که امروز در دست ماست، اثر دیگرى از مؤلف، ظاهرا برجاى نمانده است یا مانده و ما از آن بىخبریم؛ اما در خلال مباحث همین کتاب گاه به کتابهاى دیگر خویش اشاراتى دارد، از جمله:
- کتاب المعانی: در موارد متعددى از کتاب «البدء و التاریخ»، مطهر بن طاهر، به «کتاب المعانی» یا «کتاب معانی القرآن» خویش ارجاع مىدهد. از نوع مسائلى که نقل مىکند و یا آن مسائل را بدان کتاب ارجاع مىدهد، مىتوان دانست که موضوع آن کتاب بیشتر قصص و حکایاتى بوده است پیرامون اشارات قرآنى و قصص قرآن و گاه در اعراب و وجوه آن آیات نیز وارد بحث شده است و ظاهرا کتابى بوده است بسیار مفصل، چون پس از نقل مطالب بهگونه نسبتا مفصل باز ارجاع مىدهد به آن کتاب براى تفصیل بیشتر. بیش از بیست مورد به این کتاب ارجاع داده شده است.
- کتاب العلم و التعلیم: این کتاب در حوزه علم کلام و فلسفه بوده است و مباحث آن در دایره معارف عقلى و نقد ادله اهل تعطیل و الحاد.
- کتاب الدیانة و الأمانة: موضوع این کتاب نیز نقد اندیشهها و آراى اهل تعطیل بوده است. بهدرستى دانسته نیست که این کتاب را نوشته بوده است یا قصد تألیف آن را داشته است؛ زیرا در دنباله نقد آراى منکران توحید مىگوید: «زیرا قصد ما این است که در اینباره با استقصا و ایضاح تمام و کمال به این مسئله بپردازیم، در کتابى که آن را «الدیانة و الأمانه» نامیدهایم، تا سپاسى باشد در برابر آنکه بر ما نعمت توحید را ارزانى داشته است».
- کتاب المعدّلة: گویا این کتاب را به هنگام تألیف «البدء و التاریخ» تألیف نکرده بوده است؛ زیرا در دنباله نقد آراى ثنویه مىگوید: «و به همین اندازه که تناقضهاى ایشان را روشن کند، در اینجا بسنده مىکنیم، چندان که در تناسب این کتاب ما باشد، پس از آنکه آن را در کتاب المعدلة استقصا خواهیم کرد و به مشیت خداوندى، سخن را در آن بهاشباع خواهیم آورد».
- کتاب النفس و الروح: این کتاب که موضوع آن مباحث پیرامون ماهیت روح و روابط جسم و روح و مسئله فنا و بقاى ارواح بوده است گویا تألیف نشده یا تألیف آن به کمال نرسیده بوده است؛ زیرا در دنباله بحث از ماهیّت روح مىگوید: «هرچه مىنگرم چارهاى نمىبینم مگر آنکه کتابى مفرد در اینباره بپردازم و نام آن را کتاب النفس و الروح نهم؛ زیرا اگر در اینجا بهدرازى سخن گویم، با آنچه در آغاز شرط کردهام سازگار نیست».
- کتابى در نجوم: در بحثى که پیرامون ستارگان و احکام و منسوبات آنها دارد و از کمال اطلاع مؤلف در اینباره خبر مىدهد، مىگوید: «و سنفرد بمشیّة اللّه و عونه کتابا لطیفا فی ذکر النجوم و ما یصحّ فیها و یوافق قول الحقّ»؛ یعنى «بهزودى، به یارى و خواست ایزد تعالى، کتابى لطیف در یادکرد نجوم و آنچه در آن باب درست است و با سخن اهل حق هماهنگ، خواهیم پرداخت». متأسفانه از مجموعهاین آثار، هیچگونه نشانى امروز باقى نیست و در تألیفات قدما نیز اشارتى بدانها دیده نمىشود[۱]
پانویس
- ↑ ر.ک: شفيعى كدكنى، محمدرضا، ج1، ص39-49
منابع مقاله
شفیعى کدکنى، محمدرضا، «آفرینش و تاریخ»، ترجمه «البدء و التاریخ»، مطهر بن طاهر مقدسى، تهران، آگه، 1374ش.