فرهنگنامه سخن و سکوت
فرهنگنامه سخن و سکوت تألیف محمد محمدیریشهری، مرتضی خوشنصیب؛ در پی بر نمودن ظرافتهای «سخن گفتن» و «سخن ناگفتن» بر اساس آیات و روایات است. این مجموعه، یکی از مدخلهای دانشنامۀ قرآن و حدیث است که با توجّه به نیاز جامعۀ مخاطب، به صورت جداگانه نیز منتشر میشود.
فرهنگنامه سخن و سکوت | |
---|---|
پدیدآوران | محمدی ریشهری، محمد (نویسنده) خوشنصیب، مرتضی (محقق) |
ناشر | مؤسسه انتشاراتی دارالحدیث |
مکان نشر | قم |
سال نشر | ۱۴۰۲ |
چاپ | اول |
شابک | ۹۷۸-۶۲۲-۲۰۷-۱۹۲-۹ |
زبان | فارسی عربی |
کد کنگره | |
ساختار
این کتاب از دو بخش سخن و سکوت تشکیل شده است.
گزارش کتاب
این اثر در صدد است تا با ارائۀ مستقیم آیات و احادیث اسلامی و چینش نظاممند آنها به گونهای که در حدّ توان، نیازی به توضیح و تبیین مطالب نشود، رسالت تبلیغی خود را در بارۀ موضوع کتاب به انجام رساند. سخن گفتن، فعل ویژهٔ انسان و متمایز کنندهٔ او از موجودات دیگر است و رفتار مقابل آن، سکوت و خاموشی است. این دو رفتار متقابل، تأثیری فراوان در چگونگی زندگی انسان و فرجام او دارند، تا جایی که برتری هر یک بر دیگری، مباحثهای دیرین است که در جای خود باید بدان پرداخت. کتاب پیش رو در دو بخش جداگانه به گردآوری و تدوین متون دینی ناظر به این دو موضوع مهم و اثرگذار در سرنوشت انسانها پرداخته و زمینهٔ داوری در میزان ارزشمندی هر یک از سخن و سکوت را فراهم ساخته است.
واژههای «کلام»، «قول»،«نطق»، «لسان» و برخی دیگر، از جملۀ کلیدواژههایی هستند که در متون دینی ما با به کارگیری آنها، از موضوع «سخن گفتن» یاد شده است و هست و نیستها، باید و نبایدها و جایگاه و احکام و آداب متعدّدی برای آن، بیان گردیده، با این تفاوت که تعبیر«لسان (زبان)» غالباً به معنای توان سخن گفتن و دیگر کلیدواژههای یاد شده، به معنای سخنان گفته شده به کار رفتهاند.
نگاهی به فصلهای کتاب:
واژههای «کلام»، «قول»،«نطق»، «لسان» و برخی دیگر، از جملۀ کلیدواژههایی هستند که در متون دینی ما با به کارگیری آنها، از موضوع «سخن گفتن» یاد شده است و هست و نیستها، باید و نبایدها و جایگاه و احکام و آداب متعدّدی برای آن، بیان گردیده، با این تفاوت که تعبیر«لسان (زبان)» غالباً به معنای توان سخن گفتن و دیگر کلیدواژههای یاد شده، به معنای سخنان گفته شده به کار رفتهاند.
در بخش نخست این کتاب و فصل اوّل آن، به پدیدۀ شگفت تکلّم و زبانآوری پرداخته شده است، با توصیفهایی از این دست که: زبان، حکایتگر نهفتههای درون آدمی است یا زبان، ترازوی شخصیّت آدمی است؛ زیرا سخنان افراد، به سان آیینهای، عقلانیّت، استعداد و میزان دانش و مهارت آنان را به نمایش میگذارد.
فصل دوم به بیان جایگاه سخن و نقش آن در سعادت انسان اختصاص دارد؛ این که هر گاه فرد به مرحلهٔ پرهیزگاری و انسجام و استحکام درونی برسد و سخنش برآمده از خِرد و حکمت و معرفت و قصدش از سخن گفتن، تبیین و ارشاد و پراکندن خیر و نیکی باشد، بی گمان در سخن گفتن و نه خاموش ماندن، مأجور و سزامند تشویق است. آن که سخنش از درونش میجوشد و از آبشخور وحی و عقل فطری مینوشد و حاصل اندیشه و مطالعه و تجربههایش را بر زبان جاری میکند، بسی شایستهتر است سخن بگوید، نه آن که خاموش بماند.
مجموع آیات و احادیث این فصل نشان میدهد که خواست خدای متعال، خاموش ماندن انسان نبوده است، و گرنه این دستگاه پیچیدهٔ سخن گفتن – یعنی از مغز تا حنجره و از لب و دندان تا دهان و زبان – را نمیآفرید. دعوت دین به سکوت کردن، در فرض زاید و نامفید بودن گفتار و برای مهار کردن زبان است.
فصل سوم، ناظر به حفظ زبان و فضیلت مراقبت و نگهداشت آن از لغزش در گفتار است.
احادیث این فصل، افزون بر تشویق به حفظ زبان، به خاستگاه آن نیز اشاره کردهاند، مانند: خردورزی، معرفت، ایمان، پرهیزگاری، خداترسی و نیز توجّه به مؤاخذه شدن انسان به سبب گفتارش، ضمن این که برای موفّقیت در این مورد نیز همچون دیگر ارزشهای اخلاقی، دعا و درخواست از خداوند، بس مهم و اثرگذار است.
مقطع پایانی این فصل نیز به آثار حفظ زبان اشاره دارد و این که مراقبت از زبان، در گسترۀ شخصی، آسودگی و سلامت، و تکامل ایمان و دریافت حکمت و در عرصهٔ اجتماعی، شخصیّت و عزّت انسانی و پوشیدگی عیب و دست یافتن به جایگاه امن و نیز قدرت ادارۀ دیگران را به ارمغان میآورد و سرانجام، در مسیر عاقبت به خیری، به آدمی قدرت غلبه بر شیطان و راهیابی به بهشت را هدیه میدهد.
فصل چهارم، حکایتگر آسیبهایی است که از راه سخن گفتن، گریبانگیر افراد میشود. با مطالعۀ متون این فصل، میتوان دلیل نکوهش زبان در برخی از آنها را دریافت. از نگاه این متون دینی اگر زبان رها و بی مهار گذارده شود، پیامدهای ناگوار و لغزشهای پیاپی آن اجتناب ناپذیر خواهد بود.
فصل پنجم، به گونهبندی سخن پرداخته است. برخی گفتارها شایسته و برخی سخنان ناشایست اند. سخنی که برای یاد خدا و جبران خطای گذشته و تشویق دیگران به کار نیک یا آشتی دادن دو انسان و یا برای یاری حق باشد، بی تردید زمینهٔ پاداش الهی را فراهم میآورد. در دیگر سو، سخن ناروا و باطل و نامفهوم و ناسنجیده و ناهمساز و دروغ و بیهوده و زشت و نیز گفتار بدون پشتوانهٔ اعتقادی یا عملی، سخنی نکوهیده است.
بر این سیاهه میتوان افزود: سخنی که بیم تکذیبش از سوی مخاطب میرود، یا بر زبان آوردنِ آنچه را نمیدانیم و بِدان اطمینان نداریم، یا گفتنِ همهٔ آنچه را که میدانیم یا میشنویم. این مورد آخر، درد جامعهٔ امروز است که به فضای مجازی مبتلاست. در این فضا و به دلیل راحتی نشر و نقل اطّلاعات، برخی افراد، هر چه را دریافت میکنند، به سرعت و بدون تأمّل و نقد، به اشتراک میگذارند. متأسّفانه گاه سخن به تهمت و غیبت و دشنام و ناسزا و شوخی آزاردهنده نیز آلوده میشود که گناهانی بزرگ به شمار میآیند.
در این فصل، به پارهای موارد مفید برای گویندگان و مبلّغان هم اشاره شده است، مانند: سخن نگفتن برای کسی که نشاط گوش دادن یا قدرت درک سخن را ندارد.
فصل ششم، به آداب نیکوی سخن پرداخته است. کمگویی و پرهیز از زیادهگویی، سخن را نیکو میکند و رعایت سطح فهم مخاطب، آن را پذیرفتنی و تفکّر و تدبّر در سخن و راستی و درستی گفتار، به سخن جان میبخشد. چگونگی ادای کلمات نیز مهم است. روان سخن گفتن، پرهیز از عجله، ناقص ادا نکردن کلمات و بریده بریده حرف نزدن، همه مهم و اثر گذارند، همچنان که نظم سخن و تدوین درست آن، توضیح کافی و نرمی و رعایت ادب هم از آداب دلپذیر کنندۀ کلام اند.
دو فصل کوتاه هفتم و هشتم با پرداختن به نکتههای یاد شده، نیمۀ نخست کتاب یعنی بخش سخن را به پایان میبرند. سکوت، خاموش ماندن و سخن نگفتن، موضوع بخش دوم و پایانی کتاب است که در هفت فصل تنظیم شده است.[۱]
پانويس
منابع مقاله
پایگاه اطلاعرسانی حدیث شیعه (حدیث نت)