اکبرنامه؛ تاریخ گورکانیان هند

اكبرنامه تاريخ گوركانيان هند اثر شيخ ابوالفضل مبارک، يكى از مهم‌ترين منابع تاريخى دوره سلاطين گوركانى هند است كه اطلاعات جالبى در مورد جغرافياى هند و آسياى جنوب غربى را نيز در بر دارد.

اکبر نامه: تاریخ گورکانیان هند
اکبرنامه؛ تاریخ گورکانیان هند
پدیدآورانطباطبایی مجد، غلامرضا (به کوشش) علامی، ابوالفضل بن مبارک (نویسنده)
عنوان‌های دیگرتاریخ گورکانیان هند
ناشرانجمن آثار و مفاخر فرهنگی
مکان نشرتهران - ایران
سال نشر1385 ش
چاپ1
موضوعاکبر، امپراتور هند، 950 - 1014ق. مغولان هند - تاریخ
زبانفارسی
تعداد جلد1
کد کنگره
‏DS‎‏ ‎‏461‎‏/‎‏3‎‏ ‎‏/‎‏ع‎‏8‎‏الف‎‏7
نورلایبمطالعه و دانلود pdf

انگيزه تألیف، اجراى فرمان اكبر شاه به ثبت وقايع زمان اوست كه به زبان فارسی و با نثرى متكلف، به رشته تحرير در آمده است.

ساختار

پيش‌گفتار مصحح و دو مقدمه از مؤلف در ضرورت چاپ و تشريح مفصل كتاب، شيوه و انگيزه تأليف آن، آغازگر مباحث مى‌باشد.

قسمتى از مطالب به صورت تاريخ عمومى، از ابتداى خلقت آدم(ع) تا امراى گوركانى و بخشى نيز به صورت موردى (وقايع مهم زندگانى اكبر شاه گوركانى، از ولادت تا وفات وى) ارائه گرديده است.

مؤلف قصد داشته وقايع دوران اكبرى، از بدو تولد تا زمان مرگ وى را در سده‌هاى مجزا (سى ساله) به رشته تحرير در آورد ولى پس از نوشتن دو سده اول(950-980ق و980-1010ق) به دليل كشته شدنش، شروع تأليف سده سوم با شكست مواجه شده و بقيه وقايع عمر اكبر شاه را محب‌على‌خان به شيوه‌اى نزدیک به سبک او، تكميل كرده و خاتم شيخ را در آخر كتاب آورده است.

اصل كتاب در سه جلد مجزا تأليف شده است:

شرح احوال خاندان و اجداد اكبر شاه از آدم(ع) تا فوت همايون پادشاه، يعنى تا سوم ربيع الثانى 963ق(كتاب حاضر، كه تا 1385ش فقط اين جلد چاپ شده).

متضمن وقايع از سوم ربيع الثانى 963ق، جلوس اكبر شاه و شروع اولین سال الهى تا نهم جمادى الاول 980ق مطابق با سال هفدهم الهى، تولد سومين پسر اكبر شاه.

وقايع از سال 980ق، ورود اكبر شاه به پتن تا مرگ وى در 1014ق.

مؤلف در تأليف اين اثر، علاوه بر مشهودات و مسموعات خود، از واقعات بابرى، تاريخ رشيدى، ظفرنامه يزدى، تاريخ الحكماى شهروزى، قانون همايونى خواندمير و همايون‌نامه گل‌بدن نيز بهره‌مند شده است.

اين كتاب با آنكه از تكلفات منشيانه و تصنفات مترسلانه عارى است، متانت سخن و استخوان‌بندى كلمات و نشست مفردات و تراكيب مستحسنه و فقرات بيگانه در آن به قسمى است كه تبعيت از آن براى ديگران، به دشوارى ميسر است.

خيلى از منشيان و مورخان بعد از وى سعى بر اين داشته‌اند كه تقليدى از سبک نوشتارى وى بكنند، ولى سعيشان به جايى نرسيده است. از جمله اين نوشته‌ها پادشاه‌نامه عبدالحميد لاهورى است كه به تقليد از اكبرنامه نگاشته شده و گاهى آن را تكميل اكبرنامه مى‌نامند، ولى به اعتقاد محققان و سبک ‌شناسان، تقليدى است ناموفق از اين كتاب گران‌قدر.

تحليل و تبيين وقايع تاريخى مندرج در اين كتاب، براى روشن‌گرى وقايع دوران سلطنت شاه اسماعيل اول، شاه طهماسب اول و هجده سال آخر پادشاهى شاه عباس اول، نه تنها مفيد بلكه ضرورى است؛ زيرا ارتباط معنوى و دوستى بين شاه اسماعيل اول و بابر شاه، پناهنده شدن همايون پادشاه به دربار شاه طهماسب اول جهت استمداد براى دست‌يابى به تاج و تخت از دست داده‌اش و مكاتبات دوستان شاه عباس اول و اكبر شاه، بيان‌گر اين است كه در اكبرنامه، مطالب جالبى در خصوص روابط تاريخى و سياسى بين ایران دور صفوى و هندوستان اسلامى بايد باشد.

اين اثر، يكى از مهم‌ترين منابع تاريخى دوره سلاطين گوركانى هند، و به موازات آن يكى از مآخذ مهمى است كه در نگرش مجدد به تأليف تاريخ دوره صفوى حايز اهميت است.

علاوه بر پرداختن به شرح وقايع و رخدادهاى تاريخى دوران سه نفر از پادشاهان اولى اين دودمان، مؤلف عنايت خاصى به مسائل جنبى مانند شرح حال برخى افراد، ذكر بعضى آداب و رسوم و... دارد كه تا آن زمان پرداختن به آن رسم نبوده است.

در مورد شرح حال رجالى كه در اين دوران از ایران روگردان شده و به هندوستان آمده‌اند، مانند محمد امين از قريه اقداى يزد، مطالب جالبى ارائه شده است.

از ويژگى‌هاى ديگر اين كتاب، اطلاعات ذى قيمتى است در مورد ولايات هندوستان، افغانستان، ما وراء النهر و... كه اين اثر را به صورت يكى از منابع مهم جغرافيايى تاريخى در مى‌آورد، از جمله ضمن شرح ترجمه حال عمر شيخ ميرزا، پسر ابوسعيد ميرزا، اطلاعات دقيق و مفيدى درمورد حدود و مشخصات فرغانه ارائه مى‌شود كه حايز اهميت است. و نيز ضمن شرح تشريح وقايع 1005ق(سال 42 جلوس) مطلب مفصل و كاملى در مورد قوس و قزح در اختيار خواننده قرار مى‌گيرد.

گزارش محتوا

پيش‌گفتار ضمن بيان ضرورت چاپ كتاب، آثار هم‌رديف آن را از جمله آثار الصناديد، طبقات اكبرى، بدايع الوقايع و... ذكر كرده و مختصراً توضيح داده و در ادامه، به بيان شرح حال مفصلى از مؤلف، پدر و برادر او، تقسيمات و ارزش كتاب پرداخته است.

در مقدمه مؤلف، بعد از حمد و ثناى خداوند متعال، رسول اكرم(ص)، آل(ص) و اصحاب كرام ايشان، ضمن تفصيل نسخ دانه كتاب، به بيان انگيزه و شيوه تأليف آن پرداخته است.

مطالب در سه بخش عمده تنظيم يافته است:

شامل سه قسمت:1- در خصوص بشارت غيبى در مورد تولد اكبر شاه: در اين زمينه اتفاقاتى كه بيشتر به افسانه شبيه است، به عنوان بشارت‌هاى غيبى تولد پادشاهى برگزيده در آينده، آورده شده است؛ از جمله اينكه روزى مادر اكبر شاه، در نزدیکى ايام ولادت او، بر هودجى مى‌رفته كه در اثناى راه، نظرش به باغ انبه‌اى مى‌افتد و از برادر خود طلب انبه مى‌كند. خواجه نيز اطاعت كرده و انبه‌اى چند آورده و به دست ايشان مى‌دهد كه در نظرش پرتوى ناصيه بانو با آينه اشتباه مى‌شود و از او مى‌پرسد كه چرا به پيشانى خود آينه بسته است؟ وقتى با انكار بانو مواجه شده و بهتر نگاه مى‌كند،«پيشانى نورانى آن حضرت را به نور ايزدى تابان مى‌يابد، تعجب نموده و حيران آن نور ازلى مى‌گردد» و از ديگران نيز مى‌پرسد كه آيا اين نور را مى‌بينند يا نه؟ و مؤلف نيز اين نور را شعشعه‌اى از انوار الهى و نشان ظهور او مى‌نامد. 2- ذكر زايچه‌هاى تولد وى: در اين قسمت تاريخ، ساعت و نحوه تولد اكبر شاه كه به وسيله اصطرلاب و علوم غريبه، توسط منجمان يونانى، هندى، عضد‌الدوله امير فتح‌الله شيرازى و مولانا الياس اردبيلى پيش‌بينى شده بود، به همراه اختلافى كه ميان حكما در طالع او رخ داد، بيان شده است.3- شرح وقايع تيموريان از آدم تا تيمور: كه شجره‌نامه گوركانيان از آدم(ع) تا سلطان ابوسعيد ميرزا را نام برده و به ذكر مختصرى از خصوصيات و حوادث زمان آنها پرداخته است.

ذكر فتوحات و وقايع دوران امير تيمور گوركان تا مرگ عمر شيخ ميرزا، پدر بابر شاه.

در وقايع سال 950ق كه عسكرى ميرزا، برادر همايون پادشاه، اكبر شاه را به عنوان گروگان به قندهار مى‌برد، مؤلف آداب و رسوم و سنت پاگيرى كودك و اقدام اطرافيان را در توفيق يافتن او شرح داده و مى‌نويسد«... رسم بزرگان آن است كه چون فرزند را زمان روان شدن به پاى رسد، پدر يا پدر كلان يا كسى كه در عرف به جاى آنها تواند شد، دستار خويش برداشته در هنگام رفتن آن فرزند گرامى مى‌زند، چنانچه آن نخل اميد به زمين مى‌آيد».

پرداختن به مسائل كشت و تولید محصولات كشاورزى و رشد و افزونى بعضى از اين محصولات از جمله مواردى است كه مؤلف هم‌زمان با تشريح وقايع تاريخى به آن مى‌پردازد. از جمله ضمن بيان وقايع سال 1002ق، اشاره‌اى دارد به افزونى كشت و برداشت زعفران در كشمير و مقايسه آن با سال‌هاى قبل.

ماجراى خودسوزى زنان هند بعد از مرگ شوهران خويش نيز از جمله موضوعات حاد اجتماعى آن روز هندوستان است كه به بيان آن پرداخته مى‌شود.

وقايع سلطنت بابر شاه تا مرگ همايون پادشاه در 963ق كه هم‌زمان است با عزيمت اكبر شاه يازده ساله با بيرام‌خان به سوى پنجاب، كه به دنبال مرگ همايون پادشاه در 28 ربيع الثانى 963ق خطبه سلطنت در كلانور به نام وى خوانده مى‌شود.

مؤلف در كتاب خود بيان‌گر باورهاى عاميانه مردم هندوستان است. از جمله اينكه همراه شدن زاغ و غليواز همراه لشكر باعث پيروزى است؛ و يا اينكه حمله و شكار شيرى كه از طرف چپ شكارچى نمايان شود، شگون ندارد و...

شيخ ابوالفضل مورخى است كه به گزارش فتوحات و شرح توفيقات ولى نعمت خود بسنده نكرده، بلكه هم‌زمان با گام نهادن در اين ساحل پر سنگ‌لاخ و حادثه خيز، ساحل ديگر اين رود عظيم تمدن بشرى را در مى‌نوردد تا با ظرافت ويژه‌اى نشان دهد كه چگونه «مردمان گمنام خانه مى‌سازند، عشق مى‌ورزند، كودك مى‌پرورند و...» و اين تا حدودى از حوصله و حيطه جولان مورخان به دور بوده است. وى با قلم ساده و روان خويش، اطلاعات باارزشى از ترجمه حال بزرگان آن روزگار و مسائل مربوط به آنها ارائه مى‌دهد، مثلاً در ضمن شرح حادثه مرگ بابر شاه، نظرى به شرح حال رجال علمى و فرهنگى اين دوره دارد و اطلاعات مختصر و مفيدى در ترجمه حال چند تن از اين رجال از جمله: مير ابوالبقا، شيخ زين صدر، سلطان محمد كوسه، مولانا شهاب‌الدين معمايى، مولانا يوسفى طبيب، ملا بقايى شاعر، خواجه نظام‌الدين على خليفه و مير خواند مورخ، در اختيار خواننده قرار مى‌دهد.

از مهم‌ترين ويژگى‌هاى تاريخى كتاب حاضر، داشتن متن كامل نامه شاه طهماسب به محمدخان تكلو، حاكم خراسان و لَله سام ميرزا، جهت استقبال و مهمان‌نوازى از همان پادشاه است كه بر اثر شكست از شير شاه افغانى روى به دربار شاه صفوى آورده بود. در اين نامه تمام جزئيات مهمان‌نوازى از مبدأ حركت شاه تا رسيدن به قزوين جزء به جزء به رشته تحرير در آمده و مطالعه آن، بيش از ساير منابع مشابه، خواننده را با آداب و رسوم مهمان‌نوازى آن دوران آشنا مى‌كند.

در سراسر كتاب هر جا نام شاهان ایران و يا توران ذكر مى‌شود، ضمن تشريح تاريخ مختصر ايشان، اقدام به ذكر شجره‌نامه آنها نيز مى‌شود.

مؤلف در كتاب خود اشاره‌اى نيز به آداب و رسوم دوران شاه طهماسب صفوى در تبريز دارد. وى ضمن شرح آذين‌بندى شهر تبريز توسط مردم به خاطر ورود همايون شاه به اين شهر، صحبت از صدور مجوز جهت برگزارى گرگ‌دوانى و چوگان‌بازى مى‌نمايد.

گزارش تراشيدن سر گنه‌كار و سوار كردن وى بر خر بدون پالان و دور ميدان شهر گرداندن، يكى ديگر از نمونه‌هاى وضع اجتماعى و آداب و رسوم آن عهد بوده كه مؤلف با دقت و وسواس تمام بازگو كننده اين چنين صحنه‌هاست. وى در جاى ديگر، ستردن موى سر و صورت را به عنوان علامت سوگ‌وارى بيان مى‌كند. هم‌چنين به ميل كشيدن در چشم ياغيان و سرداران شكست خورده اشارت دارد كه نمونه‌اى ديگر از سنت‌هاى جارى در عرف كشوردارى است، از آن جمله ميل كشيدن به چشمان محمد سلطان ميرزا به دستور همايون پادشاه.

درشرح مراسم و آيينى كه جهت جشن ختنه‌سوران اكبر شاه ترتيب يافته بود، اين مراسم، به مراسم و آيين «كى‌قبادى و كى‌كاوسى» تشبيه شده و عظمت آن صد چندان جلوه داده شده است. و نيز در شرح وقايع 981ق، مراسم ختنه‌سوران پسران اكبر شاه به طور جالب و شنيدنى شرح داده شده است.

اگر چه مقام وزارت و مورخى مؤلف، تمامى مقامات دربارى وى را تحت الشعاع قرار داده بود و او آن‌چنان در اكبر شاه نفوذ داشت كه به قول اكثر مورخان حتى محسود شاه‌زادگان قرار مى‌گرفت، در تمامى متن حاضر، اشاره‌اى به مقام وزارت وى نشده است كه علت اين امر را مى‌توان در روحيه درويش مآبى و فرهنگ‌دوستى او جست‌وجو كرد.

وضعيت كتاب

فهرست مطالب در ابتدا و تعليقات(كه به توضيح و شرح برخى كتاب‌ها، اشخاص و اسامى كه در متن آمده اختصاص دارد) و فهرست سال‌شمار كتاب، در انتها آمده است.

منابع مقاله

مقدمه و متن كتاب.

وابسته‌ها