الوسيط في علوم و مصطلح الحديث

الوسيط في علوم و مصطلح الحديث، نوشته محمد بن محمد ابوشهبه (1403-1332ق)، دانشمند اهل سنت، عالم حدیث و مفسر مصری است. این اثر مباحث مبسوطی را در حدیث‌شناسی در بر دارد.

الوسيط في علوم و مصطلح الحديث
الوسيط في علوم و مصطلح الحديث
پدیدآورانابوشهبه، محمد (نويسنده)
ناشرعالم المعرفه
مکان نشرعربستان - جده
سال نشر1403ق - 1983م
چاپ1
شابک-
زبانعربی
تعداد جلد1
کد کنگره
الف۲و۵ 106/7 BP
نورلایبمطالعه و دانلود pdf

ابوشهبه در کتابت این اثر، روش ویژه خود را دارد؛ او در این‌باره در مقدمه کتاب، به‌گونه‌ای مبسوط توضیح داده است و در ابتدا می‌گوید: من از روش ابن الصلاح (در کتاب علوم حدیثش) و پیروان او، پیروی نکرده‌ام و کتابم را با بحث از حدیث صحیح، حسن و ضعیف آغاز ننموده‌ام. همچنین، راهی را که ابن حجر در کتاب «النخبة» رفته است، نپیموده‌ام.

وی آنگاه، روش خود را توضیح داده و می‌گوید: بلکه من، نخست از شرح الفاظی که نقش پررنگی در این دانش دارد - و شرح القاب محدثین – و ذکر حدیث قدسی و فرقی که با متن قرآن و حدیث نبوی(ص) دارد، آغاز کرده‌ام. پس از آن، عبارت مرکّب «علم الحدیث» را شناسانده‌ام؛ بدین‌گونه که آن را به روایت علم الحدیث و درایت آن تقسیم نموده‌ام و حالاتی را که این علم گذرانده است، با نگاه به شهره‌ترین کتاب‌هایی که در زمانه‌های تازه و دیرین در علم الحدیث نوشته شده‌اند، بررسی کرده‌ام. بعد از آن، به تعریف «روایت»، اقسام، شروط و تاریخ آن پرداخته و توجهی را که جهان عرب و اسلام به حدیث دارند، به‌ویژه، توجهی را که پژوهشگران اسلامی به اسناد روایت دارند و اسناد متصل صحیح را از ویژگی‌های فرهنگ پژوهشی اسلامی می‌دانند، بررسی کرده‌ام.

من در ادامه، دوره‌هایی را که حدیث در آن‌ها فرایند خود را گذرانده است، بیان کرده‌ام؛ این فرایند، دوره‌های پیامبر(ص) و صحابه را (که در همین دوره، خلفای راشدین سنت تثبیت در روایت را پایه‌گذاری کردند)، در بر می‌گیرد. این فرایند همچنان ادامه یافته و به زمانه تابعین رسیده و از آنان گذر کرده و در پایان قرن اول هجری به عمر بن عبدالعزیز می‌رسد.

من میان حدیث‌هایی که مردم را از نوشتن روایت نهی می‌کنند با روایت‌های بسیاری که آنان را به کتابت روایت فرامی‌خوانند، سازش داده‌ام تا این نکته را بنمایانم که کار تدوین حدیث از همان عهد نخستین آغاز شده بوده است. سپس در کار تاریخ حدیث، شهره‌ترین کتاب‌هایی را که در قرن دوم هجری نوشته شده‌اند، شناسانده‌ام. از میان این تألیفات، کتاب «موطأ» مالک بن انس باقی مانده است. سپس به تألیفات قرن سوم هجری - که عصر طلایی در کار تدوین احادیث و سنن خوانده می‌شود - رسیده‌ام. سپس، شهره‌ترین کتاب‌های قرن چهارم را شناسانده‌ و بدین‌گونه، منابعی را که احادیث و سنن را گرد آورده‌اند، آورده‌ام.

من در ادامه، سده‌های پنجم به بعد را که کار تهذیب و گردآوری کتاب‌های متفرقه‌ در این سده‌ها آغاز می‌شود، بررسی کرده‌ام و در این کار، چهره آشکاری از نحوه تدوین احادیث و سنن را نشان داده‌ام؛ به‌گونه‌ای که خواننده بر‌انگیخته می‌شود تا با نوشته‌جات این دوره‌ها آشنا گردد.

من در این کتاب، روش‌های نویسندگان و شیوه تألیفی آنان را در احادیث بررسی کرده‌ام و در این‌باره، به شروط راوی در اسلام و فرق میان «عدل الرواية» و «عدل الشهادة» و بسندگی شروط راوی در اطمینان‌بخشی به مرویات وی و برتری ‌بخشیدن و گزینش نمودن جانب صدق و وانهادن جانب کذب وگزینش کردن جانب «ضبط» به‌جای جانب «غفلت»، توجه کرده‌ام. برای من مهم بوده است که خلاصه‌ای از طریقه‌های هشت‌گانه تحمل حدیث و ادای آن را بیاورم تا خواننده به این نکته آگاه شود که احادیث بر مبنایی متین در به‌کارگیری روش‌های رسیدن به روایات درست (صحیح) استوار است. آنگاه، اسناد عالی و اقسامش را در کنار اسناد دست پایین و اقسامش توضیح داده‌ام تا خواننده بداند که جستجوی اسناد عالی، یک سنت دیرین در این دانش است. سپس شماری از مسئله‌ها و قاعده‌هایی مانند «روایت بالمعنی» و بیان شرط‌های آن را که به چگونگی کتابت حدیث و به توصیف روایت‌ها ربط دارد، بیان کرده‌ام و شایسته دیدم که آداب محدّث و آداب شاگردی را با آدابی که در هنگام نوشتن حدیث رعایت می‌شود و اغراضی که از آن در سر می‌رود، بنویسم.

من در ادامه، آنچه را که در اصطلاح علما، اقسام حدیث و شمار راویان (مانند حدیث متواتر، مشهور، مستفیض، عزیز و غریب) خوانده می‌شود، تبیین نموده و در میان اینها، بیشتر به حدیث متواتر و مشهور پرداخته‌ام. همچنین، به تقسیم‌بندی ثانویه‌ای مانند حدیث مرفوع، موقوف و مقطوع و نسبت آنها با یکدیگر دست‌ زده‌ام و در این کار، به تقسیم‌بندی سومی در حدیث از حیث صحت، حُسن و ضعف پرداخته‌ام و از مسئله‌هایی که به حدیث صحیح و حَسَن و به سُنن مربوط بوده و در کتاب‌های دیگر کمیاب است، سخن گفته‌ام. کار دیگر من شناساندن انواع حدیث‌های ضعیف (از مرسل تا حدیث‌های موضوعه‌ای که جایگاه پَستی دارند) بوده است. من دامنه بحث را به شرایط زمانی وضع آن‌ها و اینکه چرا جعل شده‌اند و نشانه‌های جعل در آن‌ها و آثار سوئی که در کتاب‌های علوم حدیثی به‌جای گذاشته‌اند و توصیفاتی که از آن‌ها در این نوشته‌جات آمده است، کشانده‌ام. آنگاه، مقابله عالمان را با این دست احادیث و واضعانشان توضیح داده‌ام و به تعدیل و تجریح راویان و کتاب‌هایی که در تخریج آنان نوشته شده است، پرداخته‌ام و از سوی دیگر، کتاب‌های حدیثی مشهور را شناسانده‌ام تا خوانندگان در برابر یاوه‌گویی‌های برخی از مستشرقان، چاره کار در دستانشان باشد. در این کتاب به بحث «جرح و تعدیل» نیز پرداخته شده و در پایان، به دانش‌های مستقل و مرتبط با علم الحدیث اشاراتی داشته‌ام[۱]‏.

ابوشهبه این کتاب را با سبکی روان و امروزی نوشته است. او در پایان، منبع‌هایی را که از آن‌ها در تألیف نوشتارش بهره گرفته، نام برده است و مباحث‌ کتاب را نیز به‌گونه‌ای مبسوط فهرست کرده است[۲]‏.

پانویس

  1. ر.ک: مقدمه نویسنده، ص11-8
  2. ر.ک: متن کتاب، ص798-709

منابع مقاله

مقدمه و متن کتاب.

وابسته‌ها