المبدأ و المعاد
المبدأ و المعاد در موضوع فلسفه مىباشد كه براى تبيين مسائل واجبالوجود و حالات نفس و روح قبل و بعد از مرگ در اوائل قرن پنجم ميلادى توسط ابن على بن الحسين بن عبداللّه بن سينا براى شاگرد خود محمد بن ابراهیم شيرازى نوشته شده است. تحقیق این اثر توسط عبدالله نورانی با اشراف مهدی محقق صورت گرفته است.
المبدأ و المعاد | |
---|---|
پدیدآوران | ابن سینا، حسین بن عبدالله (نویسنده)
محقق، مهدی (زير نظر) نورانی، عبدالله (مصحح) |
ناشر | مؤسسه مطالعات اسلامی دانشگاه تهران - دانشگاه مک گیل |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1363 ش |
چاپ | 1 |
موضوع | فلسفه اسلامی - متون قدیمی تا قرن 14
معاد هستی شناسی |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BBR ۵۴۶ 1363 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
اين كتاب كه بر محور فلسفۀ مشاء كه مكتب ابوعلى سينا بوده است در سه قسم اصلى مىباشد كه قسمت اول آن در اثبات واجبالوجود و وحدانيت او و همچنين بررسى صفات او مىباشد.
در ابتداء اين بخش ابن سينا اقدام به تعريف واجبالوجود و ممكن الوجود نموده است وى واجبالوجود را به هو الموجود الذى متى فرض غير موجود عرض منه محال تعريف كرده و ممكن الوجود را به هو الذى متى فرض غير موجود او موجودا لم يعرض منه محال معرفى نموده است.
ايشان در ادامه ثابت مىكند كه واجبالوجود بغيره ممكن الوجود بذاته خواهد بود پس مطالب ديگرى همچون عدم كثرة در واجبالوجود و تام بودن واجبالوجود را به واجبالوجود اثبات مىكند ايشان به مناسبت، اتحاد عقل و عاقل و معقول را نيز در همان اوائل مقالۀ اولى ثابت مىكند.
شيخ الرئيس براى اثبات واجبالوجود ابتدائا وجود را به ممكن واجب تقسيم مىكند.
او مىگويد اگر وجود واجب باشد كه تصريح دارد و بحثى در آن نيست اما اگر ممكن باشد ما اينجا ثابت خواهيم كرد كه وجود ممكن به واجبالوجود منتهى خواهد شد.
ابن سينا در صفات واجبالوجود به نكتهاى كلى اشاره مىكند و مىگويد هر واجبالوجودى اول است بذاته و همينطور واحد است از چند جهت؛ اوّل اينكه ذاتش منقسم به كميّت نمىشود و همينطور منقسم به مواد و اجزاء واحد نيز نمىگردد زيرا ممكن نيست وجودش بغيره باشد هكذا او تام الذات است و نقصانى در او نيست تا باعث تكثر وحدانيتش گردد.
بعد مىگويد او حق است و عقل محض زيرا ماهيت مجرد از ماده است و صورت نظام كل او همچنين مبداء حكيم است.
از جمله صفاتى كه شيخ الرئيس براى واجبالوجود اثبات مىكند مبداء حركت است وى مىگويد حركت هر جسم متحركى علتى دارد نه اينكه حركتش ذاتى باشد و علل محرّكه متناهى به علتى مىگردند كه حركت ندارد وگرنه هرمتحركى به خاطر علت متحرك ديگر در حركت است و اين قضيه تا بىنهایت ادامه پيدا مىكند وجود جسم غير متناهى بالفعل نيز كه محال بودنش در علوم طبيعى اثبات شده است پس در نتيجه در تمام انواع محرّكات محرّكى غير متحرك وجود خواهد داشت كه او واجبالوجود است.
بوعلى در ادامۀ بحث از صفات الهى به ايرادات معطله پرداخته و شبهات آنان را در محدود دانستن ازل و غير آن ابطال نموده و به پاسخ آنها مىپردازد.
حيوان مطيع خدا بودن آسمان، نفسانى بودن حركت آن و مسائلى ديگرى در حول آسمان از ديگر مواردى است كه به مناسبت در اين كتاب بدانها پرداخت شده است.ايشان حركت افلاك را وضعى وو حركت كواكب را با وجود متحرك بالذات بود نشان مكانى مىداند. ترتيب فيض واجب و بمعنى كلىتر سخن از افعال واجبالوجود مباحث مطرح شده در مقالۀ دوم را به خود اختصاص دادهاند.بوعلى نخست معنى ابداع را در نزد حكماء تبيين نموده و بحثى راجع به معلول اول و عقل بودن معلول اول مطرح مىنمايد هكذا خلقت بقيه موجودات اعمّ از نفس و عقل و فلك و هكذا حدوث عناصر و مزاجات اربعۀ انسانى را از همين معلول اول مىداند.
ايشان در بخش پایانى مقالۀ دوم عنايت و عدل و آثار حكمت خداوند متعال بر آسمانها و زمين را با بيان نمونههایى از آنها يادآور مىگردد.
مقالۀ سوم كتاب در بقاء نفس انسانى و سعادت و شقاوت حقيقى است.شيخ الرئيس ابتداء به تكوين حيوانات قواى نفس حيوانى مىپردازد و سپس به تكوين انسان و قواى نفس انسانى. او مىگويد وقتى عناصر بصورت متعادل ممزوج گرديدند انسان محدث مىگردد و قواى نباتى و حيوانى در وى جمع گرديده نهایتا نفس ناطقهاى نيز بدانها اضافه مىشود تا انسان موجودى داراى دو قوۀ مدرک ۀ عالمه و قوۀ محركّة عامله شود كه قوۀ مدرکه عالمه اختصاص به كليات حرفه داشته و قوۀ محركۀ عامله به اعمالى كه انسان شأنيت آنرا دارد.
مدرک ات عقل هيولائى از قبيل معقولات محضه و محسوساتى كه معقول بالقوه مىباشند و فعليت آنها به وسيلۀ عقل فعّال كه به ترتيب اول عقل بالملكه بوده سپس عقل فعّال گرديده و نهایتا به عقل مستفاد بدل مىگردند.از ديگر مسائلى هستند كه در مقالۀ سوم مورد بحث قرار گرفتهاند.
بوعلى از آنجهت كه محسوسات از جهت محسوس بودنشان بدون آلت جرمانى تعقل و تخيل نمىگردند قوۀ عقليّه را وسيلهاى براى نقل و انتقال محسوسات به معقولات معرفى مىنمايد.
نفس ناطقه و كمال غير مفارق بودن آن و مباحث ديگر پيرامون نفس ناطقه از مسائل و موضوعات مهمى كه است كه شايد براى اولین بار در آثار بوعلى مطرح گرديده است البته اين مسائل را بعدها در كتب ديگر خود مانند الهيات شفا و ديگر آثار فلسفى خود آورده است او در مورد نفس ناطقه مىگويد اين نفس سبب نفس حساسّه و ناميّه و محرّكه در انسان است.وى اضافه مىنمايد سبب اين نفوس در غير انسان نيز عقل فعال است.
او حدوث نفس ناطقه را همراه با حدوث بدن مىداند و بر ادعاى خود دليل نيز اقامه مىنمايد بعد به همين مناسبت بطلان تناسخ را نيز نتيجه مىگيرد.
پایانبخش مقولۀ سوم كتاب مبداء و معاد ابن سينا در مورد وحى مىباشد.چگونگى وحى به پيغمبران با معقولات و بدون تعلّم بشرى را ايشان مورد بحث قرار داده و وحى را نيز مانند رؤياى صادقه خبردار شدن از غيب مىداند و در همينجا به تفاوت وحى و روياى صادقه نيز اشاره مىكند.ايشان علت رؤيت و استماع انبيا امور عظيمهاى را كه از احساس افراد عادى مستور مىباشند را قوّت نفس و خيال آنان مىداند كه باعث مىشود محسوسات آنها مشغول و سرگرم نسازد تا فرصت اتصال به عالم غيب بر ايشان فراهم گردد.
دراينصورت است كه خيال توان رؤيت حق و حفظ آنرا پيدا مىكند.خيال جانشين محبوس گرديده و به تنهائى عمل ديدن و شنيدن را بر عهده مىگيرد.تخيّل انبياء معقولات را و تصورشان در حس مشترك كمال نفس و كمال خيال را با هم در مورد انبيا اثبات مىكند كه همينها پايۀ وحى را در انبياء شكل مىدهند.
تغييرات عين و وهم كه از جانب انبياء در مورد مردم صورت مىگيرد براى ارائه معجزاتشان خاصیت ديگرى از آنان است كه ابن سينا به عنوان سومين خاصیت مهم بر انبياء ذكر كرده است.
معرفى نسخه
اين كتاب در يك جلد و در قطع وزيرى در سال 1363 و در تهران براى اولین بار توسط مؤسسۀ مطالعات اسلامى دانشگاه مكلين شعبۀ تهران و با همكارى دانشگاه تهران چاپ گرديده است.
جناب آقاى عبدالله نورانى زير نظر آقاى مهدى محقق به اين امر اهتمام ورزيدهاند كه يك فهرست موضوعات و يك فهرست عام را در ابتداء كتاب آوردهاند.اسامى كتبى كه اين مؤسسه تحت اشراف آقاى مهدى محقق به چاپ رسانده به زبان انگليسى در آخر كتاب آمده است.