اللغات في القرآن

اللغات في القرآن، اثر منسوب به ابن عباس، مجموعه‌ای است مشتمل بر بیش از سیصد واژه قرآن به‌ترتیب سور که در آن واژه‌ها با انتساب به لهجه یکی از قبایل عرب یا زبانی بیگانه مانند فارسی، سریانی، نبطی و... معنا شده است.

اللغات في القرآن
اللغات في القرآن
پدیدآورانابن حسنون، عبدالله بن حسین (نویسنده)

مقریء، اسماعیل بن عمرو (ساير)

منجد، صلاح‌الدین (محقق)
ناشرمطبعة الرسالة
مکان نشرمصر - قاهره
سال نشر1365ق. = 1946م.
چاپچاپ يکم
زبانعربی
تعداد جلد1
کد کنگره
‏الف2 / 82/2 BP
نورلایبمطالعه و دانلود pdf

صلاح‌‌الدین المنجد، این مجموعه را بر اساس روایت‌ عبدالله‌ بن الحسین السامر بن حسنون (متوفی 386ق) تحقیق‌ کرده است.

نام‌های دیگر کتاب

از این مجموعه در منابع کتاب‌شناسی و شرح‌حال‌نگاری، با عناوین «لغة‌ القرآن»، «لغات القبائل الواردة في القرآن الكريم» یاد شده است[۱].

انتساب کتاب

آرتور جفری و لوثار کپف در بحث از وجود واژگان بیگانه در قرآن، تلویحا انتساب «اللغات في القرآن» به ابن عباس را پذیرفته‌اند، اما ونزبرو و در پی او شاگردش ریپین، در انتساب این کتاب به ابن عباس، تشکیک کرده‌اند[۲].

اهمیت کتاب

کتاب حاضر، اولین تألیف در زمینه تبیین معانی واژگان قرآنی است که هرچند آن را‌ به‌ جهت عدم مرتب بودن واژگان نمی‌توان واژه‌نامه و یا معجم به معنای امروزی فرض کرد، ولی درهرحال‌ این کتاب را باید هسته اصلی و اولیه شکل‌گیری واژه‌نامه‌‌های‌ عربی‌ و قرآنی نامید[۳].

ساختار

کتاب با مقدمه مصحح آغاز شده و مطالب دربردارنده مجموعه‌ای از واژه‌های قرآنی مربوط به لهجه‌های قبایل قریش، هزیل، کنانه، خثعم، خزرج، اشعر، حبش، نبطیه، جرهم، قیس عیلان و زبان‌های فارسی، حبشی، بربری، یمنی و... است که به‌ترتیب سوره‌های قرآن، تنظیم شده است.

گزارش محتوا

مطالب مهم و بحث‌برانگیزی که در مقدمه کتاب آمده است، عبارتند از:

  1. تأکید بر اینکه قرآن به زبان عربی و به لهجه قریش نازل شده است؛
  2. کتاب‌هایی که خدا نازل کرده، همه عربی بوده‌اند و جبرئیل(ع) آن‌ها را به زبان قوم هر پیامبر ترجمه کرده است؛
  3. نزول قرآن به زبان عربی، به این دلیل است که عربی، گسترده‌ترین زبان‌هاست؛
  4. تأکید بر عدم وجود واژگان غیر عربی در قرآن و یادآوری این نکته که اگر واژه‌ای به‌ظاهر بیگانه در قرآن یافت می‌شود، به سبب یکسانی تصادفی برخی واژه‌ها در زبان‌های گوناگون یا به اصطلاح، توافق زبان‌هاست[۴].

یکی از خاورشناسان، به نام ونزبرو، ویژگی بارز این کتاب را تبیین واژگان قرآن بیان نموده و آن را در رده تفاسیر متنی گنجانده و به دلیل عدم تناسب زمانی، انتساب آن به ابن عباس را ساختگی دانسته است. او این اثر را با عنوان «غريب القرآن» بررسی کرده است و به یکسانی متن و مقدمه آن با نسخه‌ای از کتاب با عنوان «اللغات في القرآن» اشاره و بدون پرداختن به ویژگی‌های متن این اثر، مقدمه را به‌طور کامل نقل کرده و سپس به مناقشه و اختلاف عالمان مسلمان درباره مسائلی که در این مقدمه آمده است، مانند زبانی که وحی بدان نازل می‌شود و وجود واژگان بیگانه در قرآن، صرفا اشاره کوتاهی کرده است[۵].

خاورشناس دیگری به نام ریپین نیز نسخ مختلف کتاب را مقایسه نموده و مقایسه او نشان می‌دهد که نسخه «اللغات في القرآن» و «غريب القرآن»، همان‌ طور که ونزبرو اشاره کرده، یکی است و در واقع دو عنوان بر یک متن نهاده شده است. او همچنین پی برده است که این کتاب به‌اشتباه، به ابوعبیده قاسم بن سلام، مفسر و لغوی مشهور، نسبت داده شده است. فهرست واژگان قبایل در «الإتقان» که بسیار شبیه «اللغات» است، به شخصی به نام ابوالقاسم منسوب است. این شخص احتمالا همان ابوالقاسم محمد بن عبدالله است که سیوطی در کتاب‌شناسی «الإتقان»، از او به‌عنوان مؤلف اثری با نام «اللغات التي نزل بها القرآن» یاد می‌کند[۶].

درباره مقدمه کتاب، باید به این نکته اشاره نمود که ریپین با استناد به فهرستی از نام قبایل و زبان‌های بیگانه و تعداد واژگان منتسب به هریک، مقدمه کتاب را مناسب با متن نمی‌داند؛ زیرا در مقدمه به نزول قرآن به لهجه قریش اشاره و بر عربی بودن قرآن و عدم وجود واژگان بیگانه در آن تأکید شده است، درحالی‌که متن، حاکی از وجود واژگانی از لهجه‌های مختلف عربی و زبان‌های دیگر در قرآن است. به عقیده ریپین، به‌رغم دیدگاه‌های بنیادگرایانه‌ای که در مقدمه عرضه می‌شود، متن «اللغات» نشانگر دیدگاه‌هایی متأخرتر و پیشرفته‌تر است[۷].

ونزبرو تأکید بر عربی بودن قرآن را دیدگاهی متعلق به قرن سوم و در نتیجه «اللغات» را متأخر از زمان ابن عباس می‌داند، اما ریپین آن را دیدگاهی قدیمی‌تر و پیش از قرن سوم عقیده به وجود واژگان بیگانه در قرآن را دیدگاهی روشنفکرانه‌تر، متأخر و متعلق به قرن سوم می‌داند و این احتمال را مطرح می‌سازد که مقدمه، متنی مستقل بوده که بعدها به «اللغات» افزوده شده است[۸].

برخی از ویژگی‌های متن کتاب، عبارتند از:

  1. معنای برخی واژگان مستلزم پیش‌فرض مباحث فقهی است؛ مانند معنا کردن ضعیف به احمق و سفیه به جاهل و بیسواد در آیه 282 سوره بقره بر طبق لهجه کنانه، که دقیقا با تعاریف آثار «احکام» مانند «أحکام القرآن» ابن عربی مطابقت دارد.
  2. اصلاح متن قرآن در پرتو تفاوت گویش‌ها در موارد متعدد؛
  3. توضیح اختلاف قرائات بر اساس تفاوت لهجه‌ها در سیزده مورد؛
  4. ذکر نکات دستوری که در چهار مورد به مفرد واژه‌ای که به‌صورت جمع در قرآن به‌کار رفته، اشاره شده است؛
  5. انگیزه‌های کلامی نیز در معنی کردن برخی لغات مؤثر است؛ مثلا «حرج» در آیه 125 انعام، به شرک معنا می‌شود، تا بدین سبب انسان مسئول کفر خود دانسته شود، نه آنکه خدا به سبب اعطای قلبی ناگشوده، مسئول بی‌ایمانی انسان تلقی گردد؛
  6. ذکر معنای حروف مقطعه. این دیدگاه که حروف مقطعه معنا دارند، باوری رایج در تفاسیر است که به‌عنوان نمونه می‌توان به «معاني القرآن» فراء اشاره کرد؛
  7. واژگان تخصصی و مسائل روش‌شناختی به‌کاررفته در این اثر نیز شایان توجه است؛ مثلا در بیست‌ودو مورد به آیه‌ای دیگر که واژه مورد بحث در آن به‌کار رفته با عباراتی مانند «و كذلك» و «كقوله» اشاره می‌شود، اما هیچ‌گاه از واژه «نظیر» که از اصطلاحات آثار وجوه و نظائر است، استفاده نمی‌شود. در چهار مورد پس از بیان معنای واژه، این عبارت آمده است: «هرجا این واژه در قرآن به‌کار رفته باشد، بدین معنی است». در برخی موارد هم برای تأیید معنایی که برای واژه ارائه شده، به اقوال بشری با عباراتی چون «كقولك» یا «يقال» اشاره شده است[۹].

توجه به این نکته حائز اهمیت است که در این کتاب، غیر از اینکه در مقدمه، نظریه توافق زبان‌ها مطرح شده است، در همه موارد بیان معنای واژه با انتساب به زبانی بیگانه، از عباراتی چون «وافقت لغة العرب في هذا الحرف لغة...»، «وافقت لغة...»، «بلغة توافق...» استفاده شده است. بنابراین معلوم می‌شود در زمان تألیف این اثر، این اصطلاح کاملا متداول بوده است، اما در تفاسیر اولیه، مانند تفسیر مجاهد یا مقاتل از این اصطلاح اثری نیست و برای استناد واژه به زبانی بیگانه، صرفا از عباراتی چون «بالفارسیة» یا «بالنبطية» و... استفاده می‌شود، ولذا به‌خلاف سخن برخی، استفاده از این اصطلاح در «اللغات»، باعث نفی انتساب آن به ابن عباس نمی‌شود و تنها می‌تواند حاکی از این باشد که گردآورنده این اثر، به شکلی که اکنون در دسترس ماست، در زمانی می‌زیسته که این نظریه و اصطلاح مرتبط با آن کاملا جا افتاده بود و دیدگاه مؤلف نیز در رابطه با واژگان بیگانه در قرآن، همین بوده است[۱۰].

پیرامون نظریه عدم هماهنگی مقدمه و متن کتاب نیز باید گفت که مقدمه این اثر را می‌توان بیانگر دیدگاه‌های مؤلف آن دانست. گردآورنده این اقوال در مقدمه بر دیدگاه خود مبنی بر نزول قرآن به لهجه قریش تأکید می‌کند. همچنین با مطرح ساختن نظریه توافق زبان‌ها، نظر خود را درباره واژگانی که طبق اقوال گردآوری‌کرده خود او از ابن عباس منشأ بیگانه دارد، روشن کرده است[۱۱].

وضعیت کتاب

عبدالحمید سید طلب‌ بر این باور‌ است‌ که چاپ‌ صلاح‌الدین منجد‌ دارای کاستی‌هایی است که کتاب را‌ یکسر‌ از کارآمدی انداخته است و از سوی دیگر روایت ابوعبید قاسم بن‌ سلام‌ را از آن کامل‌تر و شامل‌تر دانسته‌ است؛ ازاین‌روی به تحقیق، تصحیح‌ و تعلیق این مجموعه بر اساس روایت‌ ابن‌ سلام پرداخته و جای‌جای متن را با روایت ابن حسنون سنجیده و موارد اختلاف‌ را‌ بازگفته است[۱۲].

معجم الفاظ مذکور در کتاب، به‌همراه معجم اسامی قبایل واردشده در کتاب، جدول خطا و صواب و فهرست مطالب، در انتهای کتاب آمده و در پاورقی‌ها، علاوه بر ذکر منابع[۱۳] و اشاره به اختلاف نسخ[۱۴]، به توضیح مختصر برخی از مطالب متن، پرداخته شده است[۱۵].

پانویس

  1. ر.ک: مهدوی‌راد، محمدعلی، ص93
  2. ر.ک: همان، ص160
  3. ر.ک: غلامی جلیسه، مجید، ص135
  4. ر.ک: نیل‌ساز، نصرت، ص161
  5. ر.ک: همان
  6. ر.ک: همان، ص162
  7. ر.ک: همان، ص163
  8. ر.ک: همان، ص163-‌164
  9. ر.ک: همان، ص164
  10. ر.ک: همان، ص176-‌177
  11. ر.ک: همان، ص177
  12. ر.ک: مهدوی‌راد، محمدعلی، ص93
  13. ر.ک: همان، ص56
  14. ر.ک: همان، ص41
  15. ر.ک: همان، ص46

منابع مقاله

  1. مقدمه و متن کتاب.
  2. نیل‌ساز، نصرت، «تحلیل انتقادی آرای برخی از خاورشناسان درباره اللغات في القرآن»، پایگاه مجلات تخصصی نور، نشریه علوم قرآن و حدیث، بهار و تابستان 1388، ‌شماره 82.
  3. غلامی جلیسه، مجید، «کتاب‌شناسی واژه‌نامه‌های قرآنی (عربی به فارسی)»، پایگاه مجلات تخصصی نور، بینات (مؤسسه معارف اسلامی امام رضا(ع))»، بهار 1384، ‌شماره 45.
  4. مهدوی‌راد، محمدعلی، «سیر نگارش‌های علوم قرآنی»، پایگاه مجلات تخصصی نور، بینات (مؤسسه معارف اسلامی امام رضا(ع))»، پاییز 1373، ‌شماره 3.


وابسته‌ها