الفارابي (غالب)
الفارابي، تألیف مصطفی غالب (معاصر)، کتابی است که به معرفی فارابی (حدود 260-339ق)، آثار و افکار ایشان اختصاص یافته است.
الفارابي | |
---|---|
پدیدآوران | غالب، مصطفی (نویسنده) |
ناشر | دار و مکتبة الهلال |
مکان نشر | لبنان - بيروت |
چاپ | 1 |
موضوع | سرگذشتنامه
فارابی، محمد بن محمد، 260؟ - 339ق. فيلسوفان فيلسوفان - سرگذشتنامه |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | B 753 /2ف2غ* |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
ساختار
این اثر خالی از نظم، با مقدمه و زندگینامه فارابی آغاز شده، سپس افکار او در موضوعات مختلف مورد بحث قرار گرفته است.
گزارش محتوا
در ابتدا به زندگی معلم ثانی اشاره شده است.
نویسنده میگوید: آثار فارابی در منطق بسیار مشهور است؛ بهگونهای که ابن سینا، منطق و قیاس را از ایشان گرفته است. روش فارابی چنانکه معروف است همان روش ارسطو است با این تفاوت که ایشان برای برخی از مسائل منطق قواعدی وضع و مغالطات منطق را کشف کرد و برخی از مباحث موجز را بسط داد[۱].
افکار منطقی فارابی همان شرح کتاب ارغنون (شش مقاله از تألیفات ارسطو در موضوع منطق) ارسطو است؛ لکن وی اهمیت این دانش را در امور عقلی و کشفی برای پی بردن به اعماق جواهر حقه در تمام موجودات درک کرد؛ لذا به تطبیق، تشریح و ترتیب مسائل مزبور در همه دیدگاههای فلسفیاش که در آنها مخالفان خود را نقد کرد – همان مخالفانی که وی را متهم به زندقه و باطنیگری میکردند - پرداخت[۲].
ابویوسف یعقوب بن اسحاق کندی، معروف به ابوالحکما (801-873م)، الهیات ارسطو را به زبان عربی ترجمه نمود. پس از وی فارابی آن را شرح داد و بر آن تعلیقه زد. ایشان نظریات ارسطو را در الهیات و ماوراءالطبیعه منسجم نمود و بین ماهیت و وجود تمییز قائل شد و...
فارابی در تعریف موجود اول میگوید: «موجود اول موجودی است که بذاته وجود دارد و برای وجود او سببی نیست، بلکه او سبب است برای وجود سایر موجودات. او از هر نوع نقصی مبراست؛ لذا وجود او پیشترین و برترین وجود است»[۳].
فارابی نظریه عقول دهگانه را در آثار خویش پذیرفته است این نظریه در حقیقت تحت تأثیر هیئت بطلمیوسی بوده که به نه فلک قائل بوده است؛ که از پایین به بالا عبارت است از: فلک قمر، فلک زهره، فلک عطارد، فلک شمس، فلک مریخ، فلک مشتری، فلک زحل، فلک ثوابت و فلک اطلس. حکمای مشاء برای هر فلکی عقلی قائل بودند که همراه با عقل اول، ده عقل مجرد کلی میشود[۴].
عقل در نظر فارابی معانی متعدد و کاربردهای مختلف دارد:
- چیزی که عامه مردم آن را عقل میخوانند و انسانی را که آن گوهر در اوست، عاقل میدانند؛
- آنچه در زبان متکلمان رایج است که میگویند این چیزی است که عقل آن را اثبات میکند و آن چیزی است که عقل آن را نفی مینماید؛
- عقلی که در کتاب برهان ارسطو آمده است؛
- عقلی که در مقاله ششم از کتاب اخلاق آمده است؛
- عقلی که در کتاب نفس آمده است؛
- عقلی که در کتاب مابعدالطبیعه آمده است.[۵].
به اعتقاد نویسنده، فارابی سعی نموده که ثابت کند افلاطون و ارسطو با هم اختلاف جوهری نداشتهاند؛ زیرا آن دو، پدید آورنده فلسفهاند و فلسفه هم چیزی نیست جز علم به موجودات از آن جهت که موجودند. حکمای نامدار پس از ایشان، مقام آموزگار فلسفه به آنان دادهاند. بنابراین، این احتمال وجود دارد که بگوییم در تفسیر کسانی که قائل به اختلاف آن دو شدهاند[۶].
گفته شده که ارسطو قائل به قدم عالم و افلاطون نظر به حدوث عالم داشته است. فارابى درصدد برآمد تا تعارضى را که بین رأى افلاطون درباره حدوث عالم و نظر ارسطو و حکماى پس از او درباره قدم عالم به نظر میآمد، از میان بردارد. او قدم عالم به معناى نفى علت فاعلى براى آن را که به ارسطو نسبت داده شده بود، ناموجه و برداشتى ناصحیح از سخن ارسطو دانست؛ چون زمان، مقدار حرکت فلک و ناشى از آن است و آنچه از شیئى پدید میآید، شامل آن نمیشود، پس زمان متأخر از فلک است و پدید آمدن فلک داراى ابتداى زمانى نیست، اما چنین امرى با ابداع، یعنى آفرینش دفعى و بدون زمان فلک، منافاتى ندارد و به نفى خلق و یا نفى امکان ذاتى آن امر قدیم نمیانجامد. پس این توهم که ایجاد، ضرورتاً زمانى است باطل است.[۷].
مسائل طبیعی، اخلاق، قدم و حدوث عالم، ارسطو و مثل افلاطونی، ثواب و عقاب، فارابی و علم مدنی، فارابی و علم فقه، فارابی و علم کلام، فارابی و سبب منامات و وحی، از مسائلی دیگری است که نویسنده به آنها پرداخته است.
وضعیت کتاب
فهرست محتویات در پایان کتاب آمده است. پاورقیهای کتاب به ذکر مستند مطالب آن اختصاص یافته است.