اشعری، علی بن اسماعیل

ابوالحسن على بن اسماعيل بن اسحاق اشْعَرى (260-324ق)، متكلم نامدار و بنيان‌گذار مكتبى در عقايد اسلامى است كه پيروانش اشاعره خوانده شده‌اند.

اشعری، علی بن اسماعیل
نام اشعری، علی بن اسماعیل
نام‌های دیگر ابوالحسن اشعری
نام پدر اسماعیل
متولد 874 م
محل تولد بصره
رحلت 324 ‌‎ق یا 936 م
اساتید ابوخليفه جمحى

سهل بن نوح بصرى

محمد بن يعقوب مقرى

برخی آثار اللمع فی الرد علی اهل الزیغ و البدع

مقالات الإسلامیین و اختلاف المصلین

رسالة استحسان الخوض في علم الكلام

رسالة إلی أهل الثغر

کد مؤلف AUTHORCODE01757AUTHORCODE

دودمان

وى از دودمان ابوموسى اشعرى، صحابى معروف پيامبر(ص) بود. شهرت اشعرى به ابن ابى بشر و به روايت صحيح‌تر، به كنيه جد او اسحاق باز مى‌گردد و ابوبشر كنيه پدرش نبوده است.

تولد

اشعرى در بصره زاده شد، پدرش كه خود بر مذهب اصحاب حديث بود، هنگام وفاتش زكريا بن يحيى ساجى، محدث و فقيه شافعى را وصى خويش قرار داد. در شمار استادان اشعرى نيز از این شخص نام برده شده است. نظر به اينكه وطن و محل تدريس ساجى، بصره بوده است، بايد اشعرى سال‌هاى نخست زندگى و تحصيل را در بصره گذرانده باشد.

اساتيد

استادان اشعرى در حديث كه احتمالاً محضر اكثر آنان را در بصره دريافته است، عبارت بوده‌اند از: ابوخليفه جمحى، سهل بن نوح بصرى، محمد بن يعقوب مقرى و عبدالرحمان بن خلف ضبى. وى در تفسير خود كه اكنون در دست نيست، از يحيى ساجى و ديگر استادان خويش در حديث، روايات بسيار نقل كرده است.

اشعرى در بصره به درس ابوعلى جبايى متكلم بزرگ معتزلى كه معتبرترين حوزه درس كلام به‌شمار مى‌آمد، راه يافت. وى همچنين در حلقه درس فقيه معروف شافعى ابواسحاق مروزى حاضر مى‌شد، نزد او فقه مى‌آموخت و او نيز كلام را از اشعرى فرامى گرفت.

شاگردان

ابوعبدالله ابن مجاهد بصرى، ابوالحسن باهلى، ابوسهل صعلوكى نيشابورى، زاهر بن احمد سرخسى، بندار بن حسین شيرازى صوفى، ابوزيد مروزى، ابوالحسن عبدالعزيز طبرى، ابوالحسن على طبرى، ابوالحسن رمانى، ابوعبدالله حمويه سيرافى، ابونصر كوار شيرازى، ابوجعفر اشعرى نقاش، ابوالحسن کرمانى و ابومحمد عراقى. شمارى از این گروه واسطه انتقال سنت اشعرى به پيروان برجسته او بوده‌اند، همچون ابن مجاهد استادِ ابوبكر باقلانى، ابوالحسن باهلى استاد ابن فورك و ابواسحاق اسفراينى.

اعراض از اعتزال

مهم‌ترين واقعه در زندگى اشعرى، تحول عميقى بود كه در انديشه او روى داد. وى تا دير زمانى بر مذهب اعتزال بود و با استادش ابوعلى جبايى پيوندى نزدیک داشت. در برخى منابع آمده است كه او 40 سال شاگرد ملازم جبايى بود كه البته این مطلب را با توجه به سال درگذشت جبايى، نمى‌توان پذيرفت؛ اما این روايت را كه وى 40 سال معتزلى بود، مى‌توان به معتزلى بودن او تا 40 سالگى تعبير كرد. در برخى منابع متأخر نيز گفته شده است كه مادر اشعرى پس از مرگ پدر او به همسرى جبايى درآمده و اشعرى فرزند خوانده او محسوب مى‌شده است.

اشعرى درباره کتابى كه در موضوع صفات الهى نوشته است، مى‌گويد كه در آن کتاب به نقد و نقض اثرى كه خود پيش از كشف حقيقت، بر پايه اصول معتزلى نوشته بوده، پرداخته است. وى مى‌افزايد كه مانند آن اثر را در نوشته‌هاى معتزله نمى‌توان يافت. درباره روى گردانى او از اعتزال روايات گوناگونى وجود دارد و قديم‌ترين آنها از ابن نديم است كه مى‌گويد وى روز آدينه‌اى در مسجد جامع بصره بر بلندى قدم نهاد و با صداى رسا خود را معرفى كرد و اعلام داشت كه من معتقد بوده‌ام كه قرآن مخلوق است و خداوند رؤيت نمى‌شود و افعال بد آدميان مخلوق خود ايشان است. اكنون توبه كرده‌ام و به رد معتزله معتقد گشته‌ام و عيب و رسوايى ايشان را بر ملا مى‌سازم. به روايت ابن عساكر، وى پس از 15 روز كناره‌گیرى از مردم، به مسجد درآمد و اعلام كرد كه آن مدت را به تأمل گذرانده و نتوانسته است از راه دلايل عقلى به حقيقت دست يابد و سرانجام به هدايت الهى و بازخوانى کتاب و سنت، بطلان عقايد پيشين بر او آشكار گشته است. درباره انگیزه تحول فكرى اشعرى روايت‌هاى ديگرى نيز وجود دارد كه در پاره‌اى از آن‌ها از رؤيا و الهام نيز سخن رفته است.

موضوع ديگرى كه درباره روى گردانى او از معتزله نقل كرده‌اند، وقوع چند مناظره ميان او و استادش ابوعلى جبايى است كه همه این مناظره‌ها با غلبه اشعرى پایان مى‌يابند. مشهورترين آن‌ها بحثى است در موضوع عدل و اصلح. وى در این بحث مى‌كوشد تا برای این اعتقاد معتزله كه خداوند همواره بهترين خير ممكن را به بندگانش مى‌رساند، نمونه نقض بياورد. روشن نيست كه بحثها ميان این دو، بعد از جدايى اشعرى از معتزله روى داده است يا آنكه اسباب این جدايى را فراهم ساخته است، اما آنچه در این باره تأمل برانگیز است، نبودن ذكرى از این مناظره‌ها در کتاب ابن عساكر است، با آنكه به نظر مى‌رسد او از نقل هيچ خبر معتبرى درمورد اشعرى فروگذار نكرده باشد. وى همين اندازه اشاره مى‌كند كه اشعرى گاهى پرسش‌هایى را در مجلس درس بر استادانش عرضه مى‌داشته، اما جواب قانع كننده‌اى از آنها نمى‌گرفته است. اگر تاريخ نگارش رساله الثغر اشعرى، چنانكه از ديباچه آن بر مى‌آيد، 298ق باشد، نظر به اينكه موضوع آن عقايد اهل سنت است و از سوى ديگر در آن انتقاد آشكارى از معتزله ديده نمى‌شود، بايد آن را دليل بر گسستن تدريجى او از معتزله دانست و گفته ابن فورك را در تعيين تاريخ بعد از 300ق به اعلام برائت از آنان بازگرداند.

مى‌توان تصور كرد كه روى گردانى اشعرى از معتزليان، تا چه حد بر آنان گران آمده است، به ويژه آنكه وى با آگاهى كافى از روش و مبانى معتزله و مهارتى كه در فن مناظره داشت، به رد ايشان كمر بسته بود. در قدرت جدلى او آورده‌اند كه زمانى به نيابت از ابوعلى جبايى مجالس مناظره را به عهده مى‌گرفت. از مناظره‌هاى سخت او با معتزله نيز حكاياتى آورده‌اند. ابن خفيف، از مشايخ صوفيه، در آغاز جوانى شاهد یکى از این مناظرات در بصره بود و از همانجا به اشعرى پيوست. از او نقل شده است كه «در ميان قوم كسى با اشعرى در فن نظر برابرى نمى‌كند». بدين‌گونه ستيز اشعرى با معتزله لطمه شديدى به اقتدار آنان وارد كرد. با اينهمه، گويا برخورد اشعرى با گروه‌هاى مخالف كمتر از برخى متكلمان، آميخته با تكفير بوده است. زاهر بن احمد كه در لحظه‌هاى پایانى عمر اشعرى در كنار او بوده است، نقل مى‌كند كه وى به من گفت شهادت بده كه من احدى از اهل قبله را كافر نمى‌خوانم، زيرا همه آنان از معبود واحدى سخن مى‌دارند و اختلافشان در عبارات است.

مبانی کلامی

معرفت ضروری و اکتسابی

ابوالحسن اشعری به دو نوع معرفت انسانی اعتقاد داشته است:

  1. معرفت اکتسابی: علمی که از راه تفکر و استدلال عقلی به دست می‌آید؛
  2. معرفت ضروری: هرگونه شناختی که از راه غیر نظری حاصل می‌شود؛ اعم از شناخت حسی، علم به بدیهیات و شناختی که از راه خبر موثق دریافت ‌گردد؛

به اعتقاد اشعری، تلاش برای شناخت خداوند بر انسان واجب است. از سویی معرفت به خدا، به‌گونه‌ای که انسان را به آستانه تعبد برساند، معرفتی اکتسابی است و طریقی جز نظر و استدلال ندارد؛ بنابراین، تقلید در معرفت خدا نادرست خواهد بود.

وجوب شناخت خدا

تمایز اصلی ابوالحسن اشعری با معتزله در این است که او منشأ نخستین واجب، یعنی وجوب معرفت عقلی به خدا را مبتنی بر ادله نقلی می‌داند؛ بدین معنا که انسان به حکم شرع، نه به حکم عقل، مکلف به استفاده از عقل برای شناخت خداوند گردیده است و اساساً عقل شایستگی آن را ندارد که بگوید انسان در برابر خداوند تکلیفی دارد یا خیر.

حسن و قبح شرعی

اصل حسن و قبح شرعی که با نام اشعری شناخته می‌شود، مبتنی بر تمایزی است که وی میان احکام نظری و احکام عملی عقل قائل می‌شود. او قلمرو عقل را محدود به احکام نظری می‌دانست. در نظر او عقل نمی‌تواند هیچ‌گونه حکمی درباره نیک و بد کارها بدهد؛ بنابراین، با عقل نمی‌توان به حکم وجوب و حرمت رسید و تعیین آن به‌عهده شرع خواهد بود.

شناخت از راه اخبار موثق

به اعتقاد اشعری، شناختی که از طریق اخبار موثق به دست می‌آید، مانند شناخت برآمده از داده‌های حسی، معرفتی ضروری است. بنابراین، همان ‌طور که انسان درباره داده‌های حسی شکی به خود راه نمی‌دهد و در استدلال‌های خویش از آنها بهره می‌گیرد، داده‌های به‌دست‌آمده از اخبار معتبر نیز باید در حکم شناخت حسی باشد. حال، پیامبر الهی خبر آورده که اگر در دعوت او و نشانه‌هایش اندیشه نکنند، به عذاب الهی دچار خواهند شد. با شناختی که انسان‌ها از راستگویی او دارند، اندیشه کردن در نشانه‌های پیامبری او بر آنان واجب می‌گردد و نتیجه این تعقل، ایمان به غیب و تسلیم بی‌چون‌وچرا در برابر احکام شرع خواهد بود. تکلیف انسان در دیدگاه اشعری، این‌گونه آغاز می‌شود.

آرا و عقاید

قرآن و کلام الهی

اشعری مانند اصحاب حدیث، کلام خداوند را قدیم و قائم به ذات او می‌داند. به عقیده او کلام و علم، از لوازم صفت حیات خداوند است؛ بنابراین، کلام خدا نیز مانند حیات او ازلی است. نظریه «‌کلام نفسی» اشعری، از نتایج تأکید او بر وحدت هریک از صفات ذاتی است. او در این نظریه، میان کلام قدیم الهی (کلام نفسی) و قرآن فرق می‌گذارد. از نظر او قرآن کتابی است دارای اجزا که از حروف و کلمات تشکیل شده و نمی‌تواند ازلی باشد. اشعری، قرآن را ترجمه‌ای از کلام قدیم الهی می‌داند که بر زبان پیامبر(ص) جاری شده است. اشعری با این تمایز، صورت مسئله دشوار و تاریخی خلق قرآن را تغییر داده است؛ بدین‌صورت که هر آنچه اصحاب حدیث و اهل سنت و جماعت درباره «مخلوق نبودن» قرآن گفته‌اند، بر کلام نفسی صادق است.

رؤیت خداوند

بر اساس دیدگاه اشعری، نصوص صریح دینی اگر با مبانی توحیدی در تعارض نباشند، نباید تأویل شوند؛ ازاین‌رو اعتقاد دارد که به شهادت قرآن، مؤمنان در آخرت می‌توانند خداوند را با همین چشم مادی ببینند. او در این‌باره سه کتاب و رساله نوشته است.


وفات

اشعرى در بغداد درگذشت. در بيشتر منابع تاريخ وفات او در فاصله سال‌هاى 320 و 330ق ذكر شده است و این با تعيين سال 324ق كه در روايت‌هاى معتبرتر آمده است، تعارضى ندارد. مدفن او در بغداد، ميان كرخ و باب بصره واقع است. ابن عساكر كه خود به آنجا رفته، مى‌گويد بارها مقبره او مورد تعرض حنابله افراطى قرار گرفته است.

آثار

الف- شمارى از آثار از ميان رفته اشعرى اينهاست:

  1. الجوابات في الصفات، كه آن را بزرگ‌ترين کتاب او به شمار آورده‌اند. وى در آن به نقض آنچه پيش‌تر بر مشرب معتزله نوشته بوده، پرداخته است.
  2. کتاب في تفسير القرآن، كه در دوره‌هاى بعد به المختزن شهرت داشته است.
  3. الفصول في الرد على الملحدين و الخارجين عن المله كالفلاسفة و الطبائعيين و الدهريين...
  4. کتاب في الرد على الفلاسفة.
  5. المسائل المنثورة البغدادية.
  6. از اشعرى این آثار باقى مانده‌اند:
  7. الابانه عن اصول الديانة؛
  8. اللمع في الرد على اهل الزَيغ و البدع؛
  9. مقالات الاسلامىين و اختلاف المصلين؛
  10. رسالة في استحسان الخوض في علم الكلام؛
  11. رساله كتب بها الى اهل الثغر؛
  12. رساله الايمان[۱].

پانویس

  1. انواری، محمدجواد، ج9، ص50

منابع مقاله

انواری، محمدجواد، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ اول، 1379.


وابسته‌ها