الرسائل السبعة في العقائد و معه رسالة ذم التأويل

    از ویکی‌نور
    ‏الرسائل السبعة في العقائد و معه رسالة ذم التأويل
    الرسائل السبعة في العقائد و معه رسالة ذم التأويل
    پدیدآورانابن قدامه، عبدالله بن احمد (نویسنده)

    ماتریدی، محمد بن محمد (نویسنده)

    مغنيساوي، احمد بن محمد (نویسنده)

    حنفي، حسين بن اسکندر (نویسنده)

    اشعری، علی بن اسماعیل (نویسنده)

    حيدرآبادي، محمد عنايت علي (نویسنده)

    ابن درباس، عبدالملک بن عيسي (نویسنده)
    عنوان‌های دیگرالملحق الأول لکتاب الإبانة

    الملحق الثانیللإبانة

    رسالة في الذب عن أبي الحسن الأشعري

    شرح الفقه الأکبر

    شرح الفقه الأکبر

    الجوهرة المنيفة في شرح وصية الإمام الأعظم أبي حنيفة

    کتاب الإبانة

    الرسائل السبعة في العقائد

    رساله ذم التاويل
    ناشردار البصائر
    مکان نشرمصر - قاهره
    سال نشرمجلد1: 2009م , 1430ق,
    شابک978-977-6259-23-2
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    الرسائل السبعة في العقائد و معه رسالة ذم التأويل، مجموعه‌ای است از هفت رساله که با رساله «ذم التأويل» (اثر موفق‌الدین بن احمد بن محمد بن قدامه مقدسی، متوفی 620ق)، که به آن ضمیمه شده، هشت‌تا می‌شود. هفت رساله مزبور عبارتند از: «شرح الفقه الأكبر» ابومنصور ماتریدی (333ق)، «شرح الفقه الأكبر» احمد بن محمد مغنیساوی، «الجوهرة المنيفة في شرح وصية الإمام الأعظم أبي‌حنيفة» ملا حسین بن اسکندر حنفی، «كتاب الإبانة» ابوالحسن اشعری (324ق)، «الملحق الأول للإبانة» محمد عنایت علی حیدرآبادی، «الملحق الثانیللإبانة» محمد عنایت علی حیدرآبادی و «رسالة في الذب عن أبي‌الحسن الأشعري» ابوالقاسم عبدالملک بن درباس.

    نویسندگان این رسائل در مذهب حنفی و برخی از آنان تابع ابوالحسن اشعری بوده‌اند.

    ساختار

    این اثر، از هشت بخش تشکیل شده است که هرکدام از بخش‌ها شامل یک کتاب و یا رساله می‌شود. بخش اول و دوم شرح کتابی از ابوحنیفه به نام «الفقه الأكبر» است. بخش سوم، شرح وصیت‌نامه ابوحنیفه، بخش چهارم، متن کتاب «الإبانه» ابوالحسن اشعری، بخش پنجم تا هفتم، پیرامون کتاب «الإبانه» و بخش پایانی کتاب با عنوان «ذم التأويل» در مذمت تأویل است.

    گزارش محتوا

    شرح الفقه الأكبر ماتریدی

    کتاب «الفقه الأكبر» منسوب به ابوحنیفه (متوفی 150) توسط ابومنصور ماتریدی (متوفی 333ق) شرح شده است. در این شرح ابتدا بخشی از کتاب «الفقه الأكبر» با لفظ «قوله» در پرانتز آمده و به دنبال آن توضیحات شارح ارائه شده است.

    در ابتدای این اثر چنین آمده است: ابوحنیفه درباره مرتکب گناه کبیره می‌گوید: «لا نكفر أحدا بذنب و لا ننفي أحدا من الإيمان» (هیچ‌کس را به سبب ارتکاب گناه تکفیر نمی‌کنیم و هیچ‌کس را از ایمان برکنار نمی‌دانیم). شارح در این‌باره می‌گوید: در این مسئله اختلاف وجود دارد. خوارج معتقد به کافر شدن مرتکب گناه کبیره و زایل شدن ایمان از او هستند. مرجئه معتقدند که همان ‌طور که طاعت نفعی برای کافر ندارد، گناه نیز ضرری به مؤمن وارد نمی‌کند. قدریه و معتزله در این‌باره می‌گویند: مرتکب گناه از ایمان خارج شده، لکن داخل در کفر نمی‌شود، بلکه بین ایمان و کفر سرگردان است، تا اینکه توبه کند و به خدا برگردد و در گروه مؤمنین قرار گیرد؛ درصورتی‌که قبل از توبه کردن از دنیا برود، به جرگه کافران پیوسته است و جهنم مأوای اوست.[۱][۲]

    شرح الفقه الأكبر مغنیساوی

    احمد بن محمد مغنیساوی، شارح کتاب «الفقه الأكبر»، این اثر ابوحنیفه را با لفظ «صحیح مقبول» یاد کرده است. او به نقل از علی بزدوی می‌گوید: علم بر دو قسم است: «علم توحید و صفات» و «علم فقه و شرایع و احکام». او معتقد است که در علم توحید و صفات باید به کتاب و سنت مراجعه نمود و از هوا و هوس و بدعت دوری گزید و باید طریق اهل سنت و جماعت که همان صحابه و تابعین و سلف صالح هستند را پیمود[۳].

    در این اثر، نخست بخشی از متن «الفقه الأكبر» به‌صورت یکجا در بالای صفحه قرار گرفته و به فاصله یک خط تیره، به شرح پاره‌های مختلف آن بخش، درحالی‌که هر پاره در پرانتز آمده، پرداخته شده است.

    الجوهرة المنيقة في شرح وصية الإمام الأعظم أبي‌حنيفة

    در این کتاب، به شرح فرازهایی از وصیت‌نامه ابوحنیفه پرداخته شده است. شارح، هر بند از این وصیت‌نامه را در ذیل یک فصل آورده است. او در تفکیک متن وصیت‌نامه و شرح آن، متن وصیت‌نامه را در پرانتز قرار داده و قبل از آن «قال أبوحنيفة» آورده، سپس به شرح و توضیح آن ‌پرداخته است.

    در اینجا به بخشی از معتقدات ابوحنیفه و شرح آن اشاره می‌شود:

    ابوحنیفه درباره ایمان معتقد است که ایمان، نه زیاد می‌شود و نه نقصان می‌پذیرد؛ زیرا زیادت ایمان، جز به نقصان کفر و کم شدن آن، جز به زیادت کفر، قابل تصور نیست و اجتماع کفر و ایمان در ذات واحد و در حالت واحد، محال است[۴].

    ابوحنیفه درباره خیر و شر نیز معتقد است که هر دو از جانب خداوند است؛ همچنان‌که خداوند خیر را مقدر نموده و خالق آن است، خالق شر نیز است و کسی که به این مسئله اعتقاد نداشته باشد به‌یقین کافر است[۵].

    او درباره قرآن نیز می‌گوید: اقرار می‌کنم که قرآن کریم که کلام خداوند است، مخلوق نیست. شارح، علاوه بر قرآن، صفات خداوند را قدیم و ازلی می‌داند[۶].

    ابوحنیفه، خداوند را خالق تمام اعمال عباد و مخلوقات می‌داند و می‌گوید: همان ‌طور که خداوند خالق جمیع مخلوقات است، خالق افعال و اعمال آنان نیز است[۷].

    از دیگر اعتقادات ایشان، رؤیت خداوند برای اهل بهشت است. یکی از ادله این اعتقاد به قول شارح، چنین است: خداوند موجود است و رؤیت موجود نیز محال نیست[۸].

    ایشان گاه در مسائل فروع دین نیز اعتقاد خود را بیان می‌کند و می‌گوید: مسح بر روی خفین برای مقیم یک روز و یک شب و برای مسافر سه روز و سه شب واجب است. شارح می‌نویسد: مقصود این است که اعتقاد به جواز آن واجب می‌باشد[۹].

    در پایان، شارح مطالبی چند در باب بهشت[۱۰] و جهنم[۱۱] جهت تشویق یا ترساندن انسان‌ها به نگارش درآورده است، سپس چند فایده را در باب قدرت خداوند متعال، متذکر می‌شود[۱۲].

    كتاب الإبانة عن أصول الديانة

    این کتاب، توسط ابوالحسن علی بن اسماعیل اشعری (260-324ق)، در موضوع عقاید نوشته شده است.

    ابوالحسن اشعری در این اثر، مجموعه عقاید خویش را عرضه می‌کند و نسبت به آراء و عقاید برخی از مذاهب فکری مخالف خویش واکنش نشان داده و آن‌ها را رد می‌نماید.

    ایشان این اثر را در مخالفت با عقاید معتزله، قدریه، جهمیه، حروریه، رافضه و مرجئه نوشته است[۱۳]. در این اثر مطالبی درباره رؤیت خداوند[۱۴]، قرآن کلام خداست و مخلوق نیست[۱۵]، عرش و استوای خداوند بر آن[۱۶]، اعضای خداوند همچون چشم، دست و...[۱۷]، رد عقاید جهمیه درباره علم، قدرت و صفات خداوند[۱۸]، اراده خداوند[۱۹] و... تبیین شده است.

    ابوالحسن اشعری معتقد است که جایگاه عرش، فوق آسمان‌ها است و خداوند در آنجا مستقر شده است[۲۰]. سپس قول معتزله، جهمیه و حروریه را که «استوی» در آیه پنج سوره طه را به معنای قدرت اخذ کرده‌اند، نپذیرفته است و می‌گوید: قدرت برای خداوند همه‌جا وجود دارد و نیازی به عرش نیست[۲۱].

    ایشان آیاتی را که در آنها واژه «وجه»، رحمن، «عین»، «سمع» و «بصر» آمده، به معنای لغوی و ظاهری آنها گرفته و از معانی‌ای همچون علم، قدرت و... پرهیز نموده است و کسانی را که به معانی تأویلی تمسک جسته‌اند، رد کرده است.[۲۲][۲۳]

    الملحق الأول و الثانیللإبانة

    محمد عنایت علی حیدرآبادی، بر «كتاب الإبانة عن أصول الديانة»، تألیف ابوالحسن علی بن اسماعیل اشعری (260-324) دو ملحق درباره مخلوق نبودن قرآن نوشته است. او در ابتدای ملحق اول می‌نویسد که با رجوع به ابتدای کتاب ابانه اشعری می‌بینیم ایشان در جواب اهل انحراف و بدعت می‌گوید: شما همچون مشرکین هستید که معتقد به خلقت قرآن هستید و در قرآن به آن اشاره شده:إن هذا إلا قول البشر (مدثر: 25). سپس می‌گوید: در واقع این قول اشعری در نهایت بدگویی و مذمت معتقدین به مخلوق بودن قرآن است. محمد عنایت علی معتقد است که اشعری در ادامه به مخلوق نبودن قرآن اقرار و گمراهی معتقدین به مخلوق بودن قرآن را ثابت می‌کند و می‌گوید: اشعری کتابش را به‌صورت باب‌باب ذکر می‌کند و هر باب را در ادامه باب قبلی‌اش می‌آورد. اشعری روایاتی در لابه‌لای مطالب کتابش بیان می‌کند و نسبت به راویان آنها سکوت اختیار می‌کند[۲۴][۲۵]

    نویسنده کتاب، محمد عنایت علی حیدرآبادی، با تأیید مطالب کتاب ابانه اشعری، درباره مخلوق نبودن قرآن، مطالبی را از بزرگان اهل سنت نقل نموده و عقیده و آراء آنان را شرح داده و گاه روایات مخالف را از لحاظ سند و دلالت بررسی و نقد نموده است.

    رسالة في الذب عن أبي‌الحسن الأشعري

    این اثر، در راستای تأیید کتاب ابانه ابوالحسن اشعری است. نویسنده، نظرات تأییدی درباره ابانه را از کتب مختلف نقل نموده است؛ نظریات افرادی همچون: ابوبکر بیهقی[۲۶]، اسماعیل بن عبدالرحمن صابونی[۲۷]، حسن بن علی بن ابراهیم فارسی[۲۸]، ابوالفتح نصر مقدسی[۲۹]، ابومحمد بن علی بغدادی[۳۰] و...

    ذم التأويل

    این اثر، کتابی است درباره نکوهش تأویل صفات خداوند با استفاده از نظرات سلف که در سه باب تهیه شده است.

    نویسنده در ابتدا مخاطب خویش را به رجوع به مذهب صحابه و سلف دعوت می‌کند و سپس می‌گوید: دلیل اینکه من شما را دعوت به عقاید و مذهب سلف می‌کنم، این است که آنان کسانی هستند که قرآن و اخبار پیامبر(ص) را برای ما نقل نموده‌اند و هیچ شکی در گفتارشان نیست. آنان کسانی هستند که صفات خداوند را تفسیر و تأویل نکرده و آن صفات را به صفات مخلوقین تشبیه ننموده‌اند[۳۱]. ایشان در تأیید گفته خویش، شواهدی تاریخی را ذکر می‌کند[۳۲].

    در باب بعدی کتاب از وجوب تبعیت از سلف و تشویق به لزوم تبعیت از مذهب آنان و پیمودن راهشان سخن به میان آمده است. نویسنده این باب از کتاب را با ذکر آیاتی از قرآن و روایاتی از پیامبر(ص) و نظرات بزرگان پی می‌گیرد.

    او فصل پایانی کتابش را به ذکر ادله‌ای در باب رجوع به نظرات سلف اختصاص داده است. ایشان در این بخش نیز به کتاب، سنت، اجماع و معنا مراجعه کرده است.

    وی درباره «معنا» می‌گوید: صفات و اسماء خداوند به‌وسیله عقل درک نمی‌شوند؛ زیرا پایه عقل برای درک صفات، بر دیدن صاحب آن صفت یا نظیر آن استوار است و ما می‌دانیم که خداوند به‌وسیله چشم قابل‌درک نیست و نظیر و شبیه نیز ندارد؛ پس به‌وسیله عقل نمی‌توان صفات او را درک کرد. بنابراین، صفات و اسماء خداوند توقیفی هستند و از کیفیت و تفسیر آن اطلاع نداریم؛ پس به‌ناچار باید به هر آنچه از منابع به دست ما رسیده اکتفا کنیم[۳۳].

    بحث پایانی کتاب درباره حدیث صحیح و ضعیف و راه شناسایی آن، و لزوم تبعیت از حدیث صحیح است[۳۴].

    وضعیت کتاب

    فهرست محتویات در انتهای کتاب آمده است.

    پاورقی‌ها به ذکر منابع مطالب کتاب، اعم از آیات، روایات، اقوال علما و... اختصاص یافته است.

    گاه در این پاورقی‌ها، به صحت و ضعف یک روایت یا راوی اشاره شده است[۳۵].

    پانویس

    منابع مقاله

    متن کتاب.

    وابسته‌ها