أبجد العلوم
ابجد العلوم، تأليف صديق بن حسن خان قنوجى(متوفى 1307ق)، از علماى سنى هند است. این اثر، موسوعهاى به زبان عربى، مشتمل بر معرفى علوم و فنون مختلف و شرح حال بزرگان و علماى هر رشته است. مطالب در سه جزء تدوین شده است كه هر جزء در یک مجلد به چاپ رسيده است.
أبجد العلوم | |
---|---|
پدیدآوران | شمسالدین، احمد (حاشيه نویس) صدیقحسنخان، محمدصدیق (نویسنده) |
ناشر | دار الکتب العلمیة، منشورات محمد علي بيضون |
مکان نشر | بیروت - لبنان |
سال نشر | 1420 ق یا 1999 م |
چاپ | 1 |
موضوع | علوم - تاریخ
علوم اسلامی - سرگذشتنامه علوم اسلامی - کتابشناسی |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 3 |
کد کنگره | ًQ 127 /ک5ص4 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
ساختار
هر یک از اجزاء، داراى مقدمه جداگانهاى و ساختار ویژهاى است: جزء اول، به شش باب و هر باب، به تناسب مطالب به فصولى تقسيم شده است. هر فصل نيز متشكل از بخشهایى است كه با عناوین مختلف «الإعلام»، «الافهام»، «الإفصاح»، «التلویح»، «الاشاره»، «التشريح»، «المنظر» و... نامگذارى شده است. در جزء دوم، علوم و فنون مختلف، به ترتيب حروف الفبا دستهبندى و شرح شده است. در جزء آخر، دانشمندان، ابتدا به لحاظ نوع علم و سپس به جهت سرزمین، تفكیک و معرفى شدهاند.
گزارش محتوا
جزء اول[۱] اين جزء، به نام «الوشى المرقوم»، نامگذارى شده است. در قسم اول[۲]، به مباحثى مانند ماهيت علم، تقسيم علم، مسائل، غايت، اجزاء، مراتب و شرف علوم و نيز آداب متعلم و معلم و حالت علماء پرداخته شده است. شيوه نگارش نویسنده، بدينگونه است كه نظرات مختلف لغویون، حكما و حتى متصوفه را پيرامون مطالب ذكر مىكند. او در ماهيت علم، به 17 قول، در مسئله اشاره كرده و تأكيد مىكند كه نظرات ديگرى نيز وجود دارد كه ذكر آنها كلام را به درازا مىكشاند. او، معتقد است كه فراگیرى علم لذاته و لغيره داراى ارزش است؛ لذتى روحانى است كه لذتى فوق آن وجود ندارد و خود وسيلهاى برای دستيابى به لذات اخروى و سعادت ابدى است. از مطالب خواندنى این بخش، شيوههاى آموزش قرآن كريم در بلاد مختلف مغرب، اندلس و آفريقاست كه در برخى تنها بر تعليم قرآن تأكيد مىشود و در بعضى، قرآن و حديث را با هم آموزش مىدهند. قنوجى، منشأ تعليم و تعلم را نياز طبيعى بشر مىداند. او، سپس به بيان تاريخچه خط و کتابت پرداخته و حكمت انزال كتب آسمانى و اقسام مردم به حسب مذاهب و اديان مختلف را مورد بررسى قرار مىدهد. پيشرفت علوم پس از اسلام، از مطالبى است كه با تقسيمبندى مناسبى ارائه شده است. نویسنده، در ادامه، به این نكته اشاره مىكند كه بيشتر علماى امت اسلامى در علوم شرعى و عقلى از عجم بودهاند. قابل ذكر است كه بسيارى از مطالب این جزء، مانند تقسيمات علوم عقلى و انقسام كلام به نظم و نثر از مقدمه ابن خلدون نقل شده است و بهعنوان یک منبع اصلى به شمار مىرود. جزء دوم[۳] اين جزء، «السحاب المركوم الممطر»، به معناى ابرهاى متراكم بارنده، نامیده شده است. در این جزء، از علوم و فنون مختلف به اجمال و يا تفصيل سخن رفته است. اولین علمى كه از آن سخن به میان آمده است، علم أبعاد است[۴]. در این علم، از ابعاد ستارگان نسبت به مركز عالم و مقدار جرم آنها بحث شده است. گزارشى كه قنوجى از ديدگاه و نحوه برخورد مردم نسبت با اينگونه علوم مىدهد، قابل توجه است؛ مردم، دانشمندان این علوم را دروغگو خطاب میكردند و این به دليل عدم اطلاع از علوم رياضى و هندسى بوده است. در این بخش، علاوه بر علوم معروفى مانند اخلاق، اصول فقه، اعراب قرآن، انساب، تاريخ، دراية الحديث، بلاغت، صرف، نحو، طب، موسيقى[۵]، كلام، رجال، هندسه[۶]، هيئت[۷] و... به علوم فراوانى اشاره شده است كه اكنون بهعنوان علم و يا فن، شناخته نمىشوند و كمتر كسى در صدد فراگیرى آنها برمىآيد. از جمله این علوم، «الاخفاء» يا «الخفاء» است كه شخص، خود را با ادعيه و عزائم، نزد حاضرين مخفى كند، بهگونهاى كه او آنها را ببيند، اما آنها او را نبينند[۸]. اصطرلاب از ديگر علوم نجومى است كه نظرات مختلف پيرامون آن ذكر شده است[۹]. برخى از علوم، داراى اسامى متعدد بوده است كه یکى از آنها در خاطرهها مانده است؛ مثلاً«منطق» به «میزان» نيز نامیده مىشده است[۱۰]. لازم به ذكر است كه برخى از علوم غير شرعى، مانند رقص[۱۱] و سحر[۱۲] نيز ذكر شده است. آخرين مطلب این جزء، علم روز و شب با موضوع زمان است. جزء سوم[۱۳] نامى كه نویسنده برای این جزء برگزيده، «الرحيق المختوم» است كه در آن، شرح حال بزرگان علوم ادبى، تاريخ، حكمت، منطق، جدل، طب، فقه، نجوم و... را ذكر كرده است. اولین علمى كه مادر ساير علوم به شمار مىرود و همه به آن نيازمندند، علم لغت است[۱۴]. خليل بن احمد بصرى، صاحب کتاب «العين» و استاد سيبویه، اولین كسى است كه علم عروض را پايهگذارى كرد و پانزده بحر را استخراج نمود. پس از او، علماى بسيارى در صدد تكمیل این علم برآمدند كه در میان اسامى ذكر شده، نام ابوالحسين رازى قزوینى[۱۵]، ابونصر فارابى و ابن اثير جزرى مىدرخشد. ابن اثير، اولین فردى است كه در ذكر علماى انشاء و ادب نيز از او به نیکى ياد شده است. سيد مرتضى، از ديگر دانشمندانى است كه از وى، بهعنوان امام در علم و ادب و شعر ياد شده است. قنوجى، معتقد است كه علما بر این مطلب اجماع دارند كه در شعراى مسلمان، مثل این سه نفر: جرير، فرزدق و أخطل، نيامده است. زمانى كه خبر مرگ فرزدق به جرير رسيد، گريست و گفت به خدا سوگند مىدانم كه پس از او زياد زنده نمىمانم. در این بخش، در ذيل شرح حال برخى از شعراء، به ابياتى از آنها نيز اشاره شده است. بر خلاف برخى از ابواب، مانند تاريخ كه مفصل به آن پرداخته شده است، درباره علماى حكمت، به چند سطر بسنده شده است و از فارابى، ابن سينا، فخر رازى و خواجه نصير طوسى بهعنوان طلايهداران این عرصه ياد شده است[۱۶]. انصاف آن است كه قنوجى در ذكر علماى علوم مختلف، به انصاف برخورد كرده، اما در مورد علماى فقه، به ذكر علماى مذاهب چهارگانه اهل سنت اكتفا كرده و ذكرى از علماى فقه شيعى كه آثار عظيم و گرانسنگى را تأليف كردهاند، نشده است و این شيوه، با روحيه تحقيق سازگار نيست. آنچه در انتهاى این نوشتار آمده است، ذكر علماى يمن[۱۷]، هند[۱۸] و قنوج[۱۹] و شرح حال قنوجى به قلم خودش و نيز یک خاتمه است كه عمده مطالبش درباره تصحيح کتاب مىباشد.
وضعيت کتاب
پاورقى و فهارس کتاب، توسط احمد شمسالدين به انجام رسيده است. بيشتر پاورقىها در معرفى منابع و اعلام است. فهرست مطالب، در انتهاى هر یک از مجلدات و فهارس زير در پایان جلد سوم ذكر شده است:
- آيات قرآنى؛
- احاديث نبوى؛
- اشعار؛
- اعلام؛
- كتب و مصنفات.
پانويس
- ↑ ر.ک: متن کتاب، ج1ص3
- ↑ ر.ک: همان، ص19
- ↑ ر.ک: همان، ج2، ص3
- ↑ ر.ک: همان، ص21
- ↑ ر.ک: همان، ص438
- ↑ ر.ک: همان، ص472
- ↑ ر.ک: همان، ص474
- ↑ ر.ک: همان، ص28
- ↑ ر.ک: همان، ص58
- ↑ ر.ک: همان، ص443
- ↑ ر.ک: همان، ص254
- ↑ ر.ک: همان، ص264
- ↑ ر.ک: همان، ج3، ص3
- ↑ ر.ک: همان، ص5
- ↑ ر.ک: همان، ص6
- ↑ ر.ک: همان، ص 87
- ↑ ر.ک: همان، ص140
- ↑ ر.ک: همان، ص170
- ↑ ر.ک: همان، ص208
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.