دیوان ابن عربی
دیوان ابنعربی، از آثار عارف نامی قرن ششم و هفتم، ابوبکر مـحمد بـن عربی حاتمی طایی، مشهور به ابنعربی (560 -638ق) به زبان عربی است. این کتاب توسط احـمد حسن بسج مورد تحقیق و شرح قرار گرفته و منتشر شده است.
دیوان ابن عربی | |
---|---|
ابنعربی تنها یک نویسنده نیست. او درعینحال یک شاعر است و شعر او در ادبیات عربی مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است. اشعار ابنعربی بهجز در دیوان او و کتاب تـرجمان الأشواق، در آثار دیگری مانند فتوحات، فصوص و کتابهای دیگر نیز آمده است [۱].
ساختار
در این اثر یک جلدی نخست مقدمه شارح که شامل زندگینامه ابنعربی است ذکر شده و پس از آن متن اشعار ابنعربی آمده است.
در آغاز هر قطعه شعر، عنوانی متناسب با محتوای آن ذکر شده است؛ مثل این عنوان: «قال في باب البحر المسجور».
گزارش محتوا
شارح در مقدمه بسیار کوتاه و یک صفحهای خود، چنین بیان میدارد: «تـمام تـلاش خود را به کار بـردم تـا هدف شاعر از سرودن قصیدههایش را روشن سازم و با کمک گرفتن از خدای بلندمرتبه و تکیه بر فرهنگهای اصطلاحات صوفیانه و منابع دیگر در زمینه اصطلاحات صوفیانه قصیدهها را شرح و توضیح دهم و همچنین آیات و احادیث و اعلامی را که در اشـعار بـه آنها اشاره شده است، استخراج کردم»[۲]. سپس در سه صفحه به بررسی کوتاهی از زندگی و آثار ابنعربی میپردازد. شارح تلاش کرده تا دیوان را بر اساس موضوع شعرها تنظیم کند، ولی پراکندگی مـوضوعات، شـارح را بر آن داشـته تا در ابتدای هر سروده در عبارتی کوتاه که با «قال» شروع میشود، به موضوع اشاره کند. شرح واژگـان دشوار، معرفی اعلام و اشاره به تضمین آیه و حدیث از دیگر ویژگیهای این کتاب اسـت. بـا وجـود تلاش فراوانی که شارح در تدوین دیوان کرده است، هنوز اشتباههای چاپی و وزنی در آن یافت میشود[۳].
اصطلاحات عـرفانی از پربـسامدترین عنوانهای شعر ابنعربی است که بهگونهای پراکنده در دیوان یافت میشود؛ مانند: في تـأخر الأنـوار عـن النور، في باب النور البدوي، النور الكوكبي، البصر المكلف، السمع المكلف، اللسان المكلف، اليد المـكلفة، البطن المكلف، الفرج المكلف، الرجل المكلف، الإنسان الكامل، النفس الناطقة، الجسم الكامل و حـالتهایی چون توبه، غنی، اسـتغنا، مـرید، مراد، متقی و نیز اصطلاحات تیمم و غسل، نماز و انواع آن، نماز مسافر و نماز وتر، نماز جماعت، نماز عید، نماز جمعه، نماز کسوف، استسقا، استخاره، زکات، حج و... از جمله عنوانهای شعری شاعر است[۴].
ابنعربی، شـاعر اندلسی است و ویژگیهای ساختاری و محتوایی شعر اندلس در دیوان او آشکار است؛ برای نمونه، شاعر در قالب موشح، اشعاری سروده است و بیست و چهار موشح در دیوان او بهگونهای پراکنده و با موضوعهای گوناگون یافت میشود[۵].
ابنعربی در زمـانی میزیست که توجه به لفظ و بازی با کلمات و قدرتنمایی در سرودن قصیدههای بلند و در مضمونی علمی رواج داشت. جای هیچگونه شکی نیست که ابنعربی نیز همچون همعصران خود به اینگونه شعر روی آورد؛ برای نـمونه، بـه تعداد سورههای قرآن قصایدی دارد و عنوان هر قصیده، همان اسم سوره است. همچنین به تعداد حروف الفبا قصایدی را سروده و خود را ملزم کرده که اول هر بیت و آخر هر بیت تا آخـر قـصیده حرفی از حروف الفبا باشد[۶].
حجم قصایدی که با عنوان سور قرآن آمده است متفاوت است. سوره نور، بلندترین قصیده را به خود اختصاص داده است[۷] و سورههای دخان [۸]، قیامت [۹] و قریش [۱۰] از کوتاهترین قصاید این بخش از کتاب است.
ابنعربی، خویشتن را وابسته به وجود ابدی میداند و با آن وابستگی ناگسستنی از همه وابستگیها رها شده و جاویدان گشته است و خویشتن را سرّ ازلی میداند. او با مقام قدسی خـود به والایی گراییده و به تعادل انسانی رسیده است.
در میان ابیاتی که بیانگر این معناست، میتوان به این دوبیت (صفحه 12) اشاره کرد:
نحنُ سرُّ الأزلي بالوجودِ الأبدي
و اعتلينا و استوينا بالمقامِ القُدُسي [۱۱].
در مورد دانـش ویـژه و لوح و قلم، او بر این باور است که لوح محفوظ و قلم الهی بوده است که برای شخص ابنعربی، لوح و قلم ساخته و آنها را در عالم وجود به حرکت و امتداد درآورده است. پس به دنبال آن، دستش دست خدا در مـلکوت اسـت، هر جا که بخواهد به حرکت درمیآید و انگارههایی که بهواسطه آن دست ایجاد میشود، بهرهمندی معنوی و اشراقی اوست. پیام شاعر با این بیان به تمام انسانها در همه دورانها ایـن است که قدرت و عزّت حقیقی اینچنین به دست میآید و انسانی که چونان قطرهای به دریا بپیوندد، خود به دریایی ماندگار تبدیل میشود. در این باره (در ص47) چنین سروده است:
قلمي و لوحـي فـي الوجـودِ یمدُّهُ قلمُ الإلهِ و لوحه المـحفوظُ
و یـدي يـمينُ الله في ملكوته ما شئتُ أجري والرّسومُ حظوظُ [۱۲].
ابنعربی، ضمن فخر به ارتباطش با خداوند، به مدارج سلوک خویش اشاره میکند و منزلت ابتدایی و فرودین خویش را یادآور مـیشود تـا از سویی به مخاطبان گوشزد کند که برای هر کس ممکن است به آن مدارج عالیه برسد و از سوی دیگر، نسبت به آن مقامی که بدان دست یافته، شکرگزاری کند. ابتدا خود را بـندهای مـیداند که هوای نفس بر او حاکم بوده و امروزه بالاتر از آن است که در قالبی از آن اسمها بگنجد. او خود را بنده پروردگاری میداند که همانندی ندارد. او نسبت خویش را بـه خـداوند مانند فلک و قطب میداند. وی از جـانب خـداوند این خبر را دریافت کرده است که او در قلب بنده مؤمنش جای دارد. سپس خداوند را تسبیح میگوید. او را دستنایافتنی میداند و معتقد است وجود او نیز به دلیل ارتباطش بـا خـداوند دستنایافتنی گشته است. نـکته قـابل توجه و مهم در گفتار فوق این است که شاعر در کنار افتخار خویش به ارتباطش با خداوند و دست یافتن به همه ارزشها و متعالی گشتن، به نقص و کمبود گذشته خویش اعتراف میکند و این اعتراف، زمـینهای مـطلوب جهت دستیابی به آن کمالات است؛ آنجا (ص170) که میگوید:
قد كنتُ عبداً و الهوی حاكمي فاليومَ أولی أن أسمّـي به
لأنّني عبدٌ لربٍّ یری و ما لَهُ في الخلقِ مِن مشبه
أصبحتُ منهُ فلكاً حـاوياً يـدورُ بالحكم عـلـی قطبه
لأنّهُ قال لَنـا مُخبراً بأنّهُ في العبـدِ فـي قلبه
سبحانَهُ عزَّ و عزّت بِه أنفسُنا و الكُلُّ مـنهُ بِه [۱۳].
او در دیوان اشعارش، همانند شـاعرانی نـیست که به چیزهایی افتخار کند و تـنها جـوانب مثبت خـویش را عـرضه کـند و به رخ دیگران بکشد، بـلکه هنر او در این است که راز و رمز موفقیت و به والایی گراییدن و قدسی شدن را عرضه میکند و هرگز در پی آن نـیست کـه خود باشد و دیگران نباشند[۱۴].
وضعیت کتاب
دیوان ابنعربی اولین بار در سال 1271ق، در مطبعه بولاق مصر به چاپ رسید و سپس در مکانهای گوناگون چاپ شد. در این پژوهش، شـرح «احـمد حسن بسج» مورد استفاده قـرار گـرفته که در سال 1416ق (1996م) توسط انتشارات دارالكتب العلمية بیروت در 441 صفحه چاپ و منتشر شده است[۱۵].
شارح در پاورقی، الفاظ مبهم و مشکل موجود در ابیات را گاه بهصورت مسبوط و گاه بهصورت خلاصه توضیح داده است.
پانویس
منابع مقاله
- مقدمه و متن کتاب.
- کیانی، حسین و میرقادری، فضلالله، فخریات قدسی در دیوان ابنعربی، مجله مطالعات عرفانی، پاییز و زمستان 1390، شماره 14، درج در پایگاه مجلات تخصصی نور، به آدرس: