حقائق التفسير


حقائق التفسير مجموعه‌اى از روايات تفسيرى با صبغه‌اى عرفانى - اشارى، منسوب به [[امام جعفر صادق (ع)]] است. اين روايات، به‌طور پراكنده، در قرن سوم هجرى در محافل صوفيان كوفه و بغداد بازگو مى‌شد [۱]. نخستين بار ابوعبدالرحمان سلمى (متوفى 412) آنها را در كتاب «حقائق التفسير» گردآورى كرد و آشنايى ما با اين تفسير تنها از طريق نقل قول‌هاى اوست. هنوز روشن نيست كه سلمى متن كامل تفسير را روايت كرده است يا خير. شواهدى ثابت مى‌كند كه وى متن كامل را روايت نكرده؛ چنان‌كه خرگوشى در «تهذيب الأسرار»، منتخباتى از اين تفسير را به دست داده كه در كتاب سلمى نيست. همچنين روزبهان بقلى (متوفى 606) در كتاب «عرائس البيان فى حقائق القرآن»، قطعاتى نقل كرده كه در حقائق التفسير يافت نمى‌شود [۲].

حقائق التفسیر
نام کتاب حقائق التفسیر
نام های دیگر کتاب
پدیدآورندگان سلمی، محمد بن حسین (نويسنده)

پورجوادی، نصرالله (محقق)

زبان عربی
کد کنگره
موضوع
ناشر مرکز نشر دانشگاهی
مکان نشر تهران - ایران
سال نشر 1369 هـ.ش
کد اتوماسیون AUTOMATIONCODE1941AUTOMATIONCODE

در مجموعه نافذپاشا كتابخانه سليمانيه، تفسيرى منسوب به امام جعفر صادق وجود دارد كه گردآورنده آن احمد بن محمد بن حرب است. وى اين تفسيرها را، به‌ترتيب، از طريق ابوطاهر بن مؤمن، ابومحمد حسن بن محمد بن حمزه، محمد بن حمزه (پدر حسن بن محمد)، ابومحمد حسن بن عبداللّه (عموى حسن بن محمد)، على بن محمد بن على بن موسى الرضا(ع)، امام موسى بن جعفر و [[امام جعفر صادق (ع)]] روايت كرده است [۳].

باورينگ Bowering ص52 در معرفى مآخذ زيادات حقائق التفسير اشاره كرده كه سلمى در اين تفسير، به نقل از ابوبكر احمد بن نصر بغدادى (متوفى بعد از 365) و او نيز به نقل از عبداللّه بن احمد بن عامر، او نيز از پدرش و او از طريق امام على بن موسى الرضا(ع) و پدرش از [[امام جعفر صادق (ع)]] سخنانى نقل كرده است.

علاوه بر اين، در «الذريعة» [۴]، از رساله‌اى به نام تفسير الإمام جعفر بن محمد الصادق ياد شده كه نسخه‌اى از آن در كتابخانه على پاشا در استانبول موجود است.

بنا بر گفته «الذريعة»، در كتاب‌هاى تذكره‌نويسان و عالمان رجال اماميه، به اين كتاب اشاره‌اى نشده است و احتمال دارد تفسير مذكور را برخى از اصحاب امامان از ائمه روايت كرده باشند. به نظر مى‌رسد كه اين اثر همان نسخه پيشين باشد.

رساله ديگرى نيز وجود دارد كه به تفسير نعمانى معروف است و گاه تفسير امام جعفر صادق خوانده مى‌شود. ابوعبداللّه محمد بن ابراهيم نعمانى، معروف به ابن ابى‌زينب، از محدّثان سده چهارم و از شاگردان كلينى، كتاب تفسير القرآن لأهل البيت را نگاشته و مجلسى در بحار الأنوار اين تفسير را [۵] نقل كرده است.

مجموعه تفسيرى مورد بحث، به‌ترتيب، از طريق احمد بن محمد بن سعيد، ابن عقده، احمد بن يوسف بن يعقوب جعفى، اسماعيل بن مهران، حسن بن على بن ابى‌حمزه بطائنى و پدرش از اسماعيل بن جابر، از امام صادق نقل شده است كه همه راويان آن شيعه‌اند؛ اگرچه ابن عقده، مذهب زيدى جارودى داشته است [۶] و حسن بن على بن ابى‌حمزه و پدرش نيز در شمار واقفه بودند. اين تفسير را - كه دست كم دو نسخه از آن موجود است - مى‌توان همتاى شيعى نسخه ابن عطا دانست كه سلمى آن را در تفسير خود نقل كرده است [۷].

نويا [۸]، در باب تفاوت‌هاى محتوايى روايت سنّى و روايت شيعى مجموعه تفسيرى امام جعفر صادق، به اين نكته اشاره كرده كه در متن سلمى، تمام روايت‌ها يا تفسيرهايى كه به اهل بيت اشاره داشته‌اند، حذف شده‌اند و تنها يك جا [۹] در باب تفسير آيه «فتلقّى آدم من ربّه كلمات...» [۱۰]، روايتى نقل شده كه كاملا شيعى است و بعيد است از تفسيرى سنّى باشد. نويا [۱۱]، به‌رغم اشاره به تفاوت‌هاى دو مجموعه تفسيرى مذكور، به اين نتيجه رسيده است كه با اثرى واحد، داراى فكر و سبك و حتى محتواى معنوى واحد، روبه‌روست و از آن مهم‌تر، در هر دو نسخه جملاتى با الفاظ يكسان يافت مى‌شود.

گردآورنده روايات

در باب گردآورندگان يا راويان اثر نيز اختلاف نظر وجود دارد. ماسينيون [۱۲] به نام چند تن اشاره كرده كه نخستين آنها جابر بن حيّان كوفى (قرن دوم) است.

از جمله دلايل وى اين است كه جابر بن حيّان كتاب‌هايى به نام امام تأليف كرده است. ذوالنون مصرى (متوفى 246)، كه به ادعاى ماسينيون نخستين ويراستار تفسير امام جعفر صادق است، شاگرد ابن حيّان در علم كيميا بوده و ابن حيّان كتاب‌هايى در زهد نوشته و لقبش نيز «صوفى» بوده است. ابن نديم [۱۳] نيز در زمره كتاب‌هاى ابن حيّان به كتاب التفسير اشاره كرده، اما آقابزرگ طهرانى [۱۴] درباره اينكه چنين كتابى تفسير قرآن باشد ترديد دارد. گرچه جابر بن حيّان در كيميا شاگرد امام صادق دانسته شده [۱۵] و ابن نديم [۱۶]، اين ادعا را به شيعيان نسبت داده، در هيچ‌يك از كتاب‌هاى رجال شيعه از جابر بن حيّان نامى برده نشده است. نويا [۱۷] دليل اين امر را در روايت‌هايى مى‌يابد كه درباره امام صادق نقل شده و منعكس‌كننده دو وجه واقعى و فراواقعى شخصيت ايشان است.

شخصيت ديگرى كه از او به‌عنوان گردآورنده مجموعه تفسيرى ياد مى‌شود، ابن ابى‌العوجاء است. ماسينيون [۱۸] براى تأييد اين نظر نيز دلايلى آورده كه به زعم خود او قوى‌اند؛ از جمله اينكه معتقد است ابن ابى‌العوجاء (كه از طريق حمّاد بن سلمه، از مريدان قديم حسن بصرى است) اصول عقايد خود را اصلاح كرده و مجموعه‌اى از احاديث فراهم آورده بوده است. ماسينيون مى‌افزايد كه اين مجموعه بر مشرب عرفانى است و گردآورنده آن، مانند حلاج، آماج دو تهمت ظاهرا متضاد (تشبيه و تعطيل) است. دلايل مذكور كافى نيست و سخنان ماسينيون از حد احتمال فراتر نمى‌رود. علاوه بر اين، ابن ابى‌العوجاء در زمره اصحاب امام صادق ذكر نشده است. از آن مهم‌تر اينكه وى در 155، به اتهام زنديق بودن، در كوفه به قتل رسيده [۱۹] و نه‌تنها از امام صادق روايتى نقل نكرده، بلكه مناظره‌هايى با حضرت داشته است [۲۰].

از ديگر كسانى كه احاديث روايت‌شده از امام صادق را نقل كرده، فضيل بن عياض مكى (متوفى 187) است [۲۱]. عالمان رجال وى را، كه از مشايخ تصوف است، جزو محدّثان آورده و توثيق كرده‌اند [۲۲]. قاضى عياض سبتى [۲۳] فضيل را از شاگردان مالك دانسته و گفته كه وى از مالك، حديث و فقه آموخته است. ذوالنون مصرى، سنّى‌مذهب ديگر، نيز از اين احاديث ياد كرده است [۲۴]. ذوالنون نيز از جمله شاگردان و دانش‌آموختگان مستقيم مالك بوده است [۲۵]. بااين‌همه، نقل است كه وى اين احاديث تفسيرى را از طريق فضل بن غانم خُزاعى از مالك اخذ كرده و مالك نيز احتمالا آنها را از امام جعفر صادق گرفته بوده است [۲۶]. محمد بن احمد ذهبى [۲۷]، به نقل از دارقطنى، آورده كه در اعتبار برخى از روايت‌هايى كه ذوالنون از مالك نقل كرده، ترديد هست، اما اين روايت‌ها را مشخص نكرده است. ابن نديم [۲۸]، ذوالنون را در زمره كسانى دانسته كه در علم كيميا تأليفاتى دارند، اما سخنى از تفسير او به ميان نياورده است.

صحت انتساب

در صحت سخنان ماسينيون و پژوهشگران و شرق‌شناسان ديگر، در استناد اين مجموعه به امام صادق، ترديد فراوان وجود دارد. سخنان آنها گاه از حدس و احتمال فراتر نمى‌رود و در شرح حال شخصيت‌هاى يادشده (فضيل بن عياض، جابر بن حيّان، ابن ابى‌العوجاء و ذوالنون مصرى) هيچ شاهدى وجود ندارد كه بر اين مدعا دلالت كند؛ بااين‌همه، در باب اصالت اين تفسير دو ديدگاه هست: نخست، ديدگاه منتقدان كه تفسير مذكور را يكسره مجعول و ساخته برخى صوفيان دوره‌هاى متأخر مى‌دانند.

ابن تيميّه در اين زمره جاى دارد. وى در كتاب منهاج السنة النبوية [۲۹]، در بخش مربوط به امام جعفر صادق، به احاديث دروغينى اشاره كرده كه به آن حضرت نسبت داده شده و غالبا درباره علوم غريبه است. ابن تيميّه افزوده است كه ابوعبدالرحمان سلمى در كتاب حقائق التفسير نيز مجموعه‌اى از روايات تفسيرى را از امام صادق نقل كرده كه يكسره صبغه باطنى دارند و آشكارا تحريف مراد خداوندند؛ درحالى‌كه هر خردمندى مى‌داند كه چنين اقوالى از جعفر بن محمد صادر نشده و آنها را به دروغ به وى نسبت داده‌اند. به نوشته ابن تيميّه [۳۰]، مجموعه كتاب‌هاى منسوب به امام صادق، از جمله تفسير مذكور، در دوره‌هاى بعد نگارش يافته است.

ابن خلدون [۳۱] نيز ضمن اشاره به كتاب جفر، منسوب به امام صادق، مى‌گويد كه در اين كتاب تفسير قرآن و معانى غريبى كه از باطن آن مستفاد مى‌شود نيز از امام جعفر صادق روايت شده است، ولى روايت كتاب پيوسته و متصل نيست.

وى مى‌افزايد كه عين اين كتاب ديده نشده و از آن كلمات و خبرهاى شاذى كه به هيچ دليلى متكى نيست در ميان مردم منتشر شده است. محمدحسين ذهبى نيز [۳۲] با اشاره به حقائق التفسير، بخش روايات تفسيرى منقول از امام صادق را يكسره بى‌پايه و نامعتبر دانسته و آن را به برخى راويان شيعى نسبت داده است.

در مقابل ناقدان، موافقان بر اصالت اين تفسير و صحت انتساب آن به امام جعفر صادق تأكيد كرده‌اند. لويى ماسينيون در صدر اين گروه قرار دارد. وى در كتاب تحقيق در مبادى اصطلاحات عرفان اسلامى ssai sur les origines du lexique Technique de la mystique musulmane براى نخستين بار به اهميت اين تفسير اشاره [۳۳] و براى تصحيح سند آن تلاش فراوان كرده است. به گفته ماسينيون، تعيين اينكه از ميان روايات محافل سنّى و عرفانى، كدام روايت‌ها محققا از امام شيعيان به ما رسيده، دشوار است [۳۴]. بااين‌همه، مى‌افزايد با ملاحظه مقايسه‌هاى جالبى در اصول عقايد، ميان برخى از كلمات تفسير عرفانى منسوب به امام صادق از سويى و سخنان پراكنده مروى از طريق جداگانه به نقل از غلات شيعه (نُصيريه و دروزيه) از سوى ديگر، پيشاپيش نمى‌توان انتساب كلمات اين تفسير عرفانى را به امام جعفر صادق به‌كلى رد كرد [۳۵]. ماسينيون چند نمونه از اين مقايسه‌هاى عقيدتى را ذكر مى‌كند؛ اما به گفته نويا [۳۶] اين نمونه‌ها به سبب ابهام آنها قانع‌كننده نيستند.

نكات مهم

در باب سبك و محتواى اين تفسير چند نكته گفتنى است:

اين تفسير حدود 350 روايت، در تفسير 310 آيه پراكنده از اول تا آخر قرآن كريم را در بر دارد [۳۷]. ابتدا بخشى از آيه ذكر و سپس با عبارت‌هايى چون قال جعفر يا جعفر الصادق يا جعفر بن محمد، به تفسير آن پرداخته شده است. نكته ديگر اينكه تفسير مذكور، تفسير مأثور بشمار نمى‌آيد. هيچ‌يك از روايات يا احاديث، جز دو مورد كه در برخى نسخ خطى موجود براى آنها سلسله سند ذكر شده، مستند نيستند [۳۸]. سومين نكته اينكه در ميان روايات عرفانى اين تفسير، روايت‌هاى كلامى نيز وجود دارد كه از نظر سبك و روش متفاوتند (مبلغ، ص300).

تفسير مذكور با روايتى از امام صادق آغاز مى‌شود كه طبق آن، آيات قرآن چهار قسمند: عبارات، اشارات، لطايف و حقايق.

عبارات براى عامه مردم، اشارات براى خواص، لطايف از آن اوليا و حقايق خاص انبياست. روشن است كه اين تقسيم‌بندى با آموزه‌هاى صوفيانه كاملا مطابقت دارد. در اين تفسير نيز به‌تفصيل به شرح و بيان حروف مقطّعه پرداخته شده است.

همچنين در آن، اصطلاحات و مفاهيمى چون فنا، ماهيت [۳۹]، خواطر [۴۰]، نور الديمومية يا نور الهوية [۴۱]، مشاهده [۴۲]، خلعة الهداية [۴۳] به كار رفته است. انتساب بسيارى از اين تعبيرها به امام جعفر صادق صحيح نيست؛ زيرا عباراتى چون «فناء فى اللّه» و «بقاء باللّه» در دوره‌هاى بعد رايج شدند و بسيارى از عبارت‌هاى ديگر نشان از سده‌هاى سوم و چهارم دارند [۴۴].

از سوى ديگر برخى روايت‌هاى اين تفسير يكسره با باورهاى شيعه اماميه ناسازگارند؛ از جمله در پايان آيات سوره حمد، روايتى از امام جعفر صادق در تفسير كلمه آمين نقل شده [۴۵] كه تنها با مذهب فقهى اهل سنّت سازگار است و فقيهان شيعه، به‌اتفاق، ذكر اين كلمه را جايز نشمرده و حتى آن را از مبطلات نماز ذكر كرده‌اند [۴۶]. در تفسير آيه «... اليوم أكملت لكم دينكم...» [۴۷]، نيز «اليوم» را اشاره به بعثت پيامبر دانسته است [۴۸] و حال آنكه مفسران شيعه، به‌اجماع و با استناد به احاديث متواتر، آيه مزبور را ناظر به روز غدير خم مى‌دانند.

همچنين ذيل آيه «اللّه نور السّموات و الأرض...» [۴۹]، مطابق روايتى از امام صادق، نور الأرض به خلفاى چهارگانه تعبير شده است [۵۰]. ذيل آيه دهم سوره حديد، در باب خليفه اول، تعبيرى از امام صادق نقل شده كه با باورهاى شيعه چندان سازگار نيست [۵۱].

بر اين اساس، عجيب به نظر مى‌رسد كه چگونه نويا تفسير نعمانى را همتاى شيعى تفسير امام جعفر صادق دانسته و گذشته از مقارنه‌هاى عقيدتى، دو اثر مذكور را داراى فكر و سبك و حتى محتواى واحد دانسته است. اگرچه خود وى، در جايى ديگر [۵۲]، به اين نكته اشاره كرده كه در متنى كه سلمى در كتاب خود حفظ كرده، هرچه اشاره‌اى به اهل بيت داشته، حذف شده است.

در مجموع، دلايل و شواهد علمى معتبر براى اثبات اصالت اين تفسير و صحت انتساب آن به امام صادق در دست نيست و اطلاعات موجود، از حدس و گمان فراتر نمى‌رود. اگرچه بايد به اين نكته نيز توجه داشت كه منشأ تاريخى تفسير منسوب به امام صادق هرچه باشد، ورود اين تفسير به جهان تصوف هم‌زمان با شكل‌گيرى تعاليم عرفانى و پديد آمدن واژه‌هاى فنى صوفيانه بوده است و در واقع، به گفته نويا [۵۳]، يكى از قديم‌ترين شواهد قرائت استنباطى يا تجربى قرآن است. تفسير امام جعفر صادق نخستين بار، پس از معرفى ماسينيون، به كوشش و تصحيح پل نويا در 1968 در بيروت منتشر شد. مقدمه نويا بر اين تصحيح، به فارسى ترجمه شده و به‌همراه مجموعه آثار ابوعبدالرحمان سلمى (ج1، ص8-5) منتشر گرديده است. علاوه بر اين نويا در پژوهشى مستقل به بحث درباره اين تفسير پرداخته است. على زيعور، پژوهشگر لبنانى، تفسير امام صادق را تصحيح كرد و در 1979 با عنوان التفسير الصوفى للقرآن عند الصادق به چاپ رساند.

پانويس

  1. سلمى، ج1، مقدمه ماسينيون، ص9
  2. نويا nwyia، ص130، پانويس 45
  3. آتش، ص43
  4. آقابزرگ طهرانى، ج4، ص269
  5. ج90، ص97-3
  6. نجاشى، ص94؛ طوسى، ص28
  7. نويا، ص131؛ سلمى، ج1، مقدمه نويا، ص6
  8. ص131، پانويس 48
  9. در نسخه خطى ينى جامع، ش43
  10. بقره: 37
  11. ص131
  12. سلمى، ج1، مقدمه، ص12
  13. ص422
  14. ج4، ص268
  15. سزگين، ج1، جزء 3، ص267
  16. ص420
  17. ص130-129
  18. سلمى، ج1، مقدمه، ص13
  19. ابن اثير، ج6، ص7
  20. براى نمونه، ر.ك: كلينى، ج1، ص77-76؛ مجلسى، ج3، ص31
  21. سلمى، ج1، مقدمه ماسينيون، ص9
  22. براى نمونه، ر.ك: ابن حبّان، ج7، ص315؛ محمد بن احمد ذهبى، ج3، ص361
  23. ج2، ص214
  24. سلمى، همان جا
  25. قاضى عياض، ج2، ص189
  26. سلمى، ج1، مقدمه ماسينيون، ص10
  27. ج2، ص33
  28. ص419 423
  29. ج8، ص11
  30. ج2، ص465
  31. ج1، مقدمه، ص416
  32. ج2، ص421
  33. نويا، ص130
  34. سلمى، ج1، مقدمه، ص11
  35. همان، ج1، مقدمه ماسينيون، ص12
  36. ص131
  37. مبلغ، ص299
  38. سلمى، ج1، ص22، پانويس 1، ص23، پانويس 6
  39. سلمى، ج1، ص21
  40. همان، ج2، ص28
  41. همان، ج1، ص45
  42. همان، ج1، ص46
  43. همان، ج1، ص62؛ نيز نويا، ص178-156
  44. آتش، ص48
  45. سلمى، ج1، ص23
  46. نجفى، ج10، ص4-2
  47. مائده: 3
  48. سلمى، ج1، ص28
  49. نور: 35
  50. همان، ج1، ص45
  51. سلمى، ج1، ص58
  52. ص131، پانويس 48
  53. ص132

منابع مقاله

سليمان آتش، مكتب تفسير اشارى، ترجمه توفيق ه. سبحانى، تهران 1381ش؛ آقابزرگ طهرانى؛ ابن اثير؛ ابن تيميّه، منهاج السنة النبوية، چاپ محمد رشاد سالم ]حجاز[ 1406/1986؛ ابن حبّان، كتاب الثقات، حيدرآباد دكن 1983-1403/1973-1393، چاپ افست بيروت ]بى‌تا[؛ ابن خلدون؛ ابن نديم؛ محمد بن احمد ذهبى، ميزان الاعتدال فى نقد الرجال، چاپ على‌محمد بجاوى، قاهره 1964-1963، چاپ افست بيروت ]بى‌تا[؛ محمدحسين ذهبى، التفسير و المفسّرون، بيروت 1407/1987؛ فؤاد سزگين، تاريخ التراث العربى، ج1، جزء 3، نقله إلى العربية محمود فهمى حجازى، رياض 1403/1983؛ محمد بن حسين سلمى، مجموعه آثار ابوعبدالرحمن سلمى: بخش‌هايى از حقائق التفسير و رسائل ديگر، چاپ نصراللّه پورجوادى، 1: حقائق التفسير، تهران 1372-1369ش؛ محمد بن حسن طوسى، الفهرست، چاپ محمدصادق آل بحرالعلوم، نجف [1356/1937]، چاپ افست قم ]بى‌تا[؛ عياض بن موسى قاضى عياض، ترتيب المدارك و تقريب المسالك لمعرفة أعلام مذهب مالك، ج2، چاپ عبدالقادر صحراوى، مغرب 1403/1983؛ كلينى ؛ محمد حسين مبلغ، «پژوهشى درباره تفسير عرفانى [[امام صادق(ع)]]»، فصلنامه پژوهش‌هاى قرآنى، ش6-5 (بهار و تابستان 1375)؛ مجلسى؛ احمد بن على نجاشى، فهرست اسماء مصنّفى الشيعة المشتهر برجال النجاشى، چاپ موسى شبيرى زنجانى، قم 1407؛ محمدحسن بن باقر نجفى، جواهر الكلام فى شرح شرائع الإسلام، ج10، چاپ عباس قوچانى، بيروت 1981؛ پل نويا، تفسير قرآنى و زبان عرفانى، ترجمه اسماعيل سعادت، تهران 1373ش؛

Gerhard bowering,"the major sorrces of sulami,s minor quran commentary",oriens,vol. 35( 1996).

پیوندها

مطالعه کتاب حقائق التفسیر در پایگاه کتابخانه دیجیتال نور