ابن خطیب، محمد بن عبدالله
ابوعبدالله محمد بن عبدالله بن سعيد بن عبدالله بن سعيد بن على بن احمد سلمانى (713-776ق)، مشهور به «ذوالرياستين» (رياست شمشير و قلم يا وزارت و کتابت) و ملقب به «لسانالدين»، وزير، طبيب، مورخ و فقيه مالكى اندلسى است كه در 713ق / 1313م به دنيا آمد.
نام | ابن خطیب، محمد بن عبدالله |
---|---|
نامهای دیگر | ابن الخطیب السلمانی، محمد بن عبدالله
لسان الدین ابن الخطیب |
نام پدر | عبدالله |
متولد | 713ق |
محل تولد | لوشه |
رحلت | 776 ق یا 1374 م |
اساتید | ابوعبدالله بن عبدالولى العواد
ابوالحسن على القيجاطى ابوالقاسم بن جزى ابوعبدالله بن الفخار |
برخی آثار | الإحاطة في أخبار غرناطة
أعمال الأعلام فيمن بويع قبل الاحتلام من ملوک الاسلام و ما یتعلق بذلک من الکلام خطرة الطيف: رحلات في المغرب و الأندلس 1347-1362 |
کد مؤلف | AUTHORCODE00564AUTHORCODE |
دودمان وى را ازآنرو سلمانى نامیدهاند كه نسبشان به مراد، یکى از تيرههاى قحطانى ساكن ناحيه سلمان يمن مىرسد. خاندان وى كه نخست به شام رفته بودند، در پى فتح اندلس، بدان سرزمین كوچيدند و در آنجا رحل اقامت افكندند و به بنى وزير مشهور شدند. از آنجا كه نياى وى به لوشه (در غرب غرناطه) رفت و خطیب و قاضى آنجا شد، از آن پس فرزندانش به بنى خطیب مشهور شدند.
ولادت
وى در لوشه به دنيا آمد و در خردى با پدر به غرناطه رفت و در آنجا علم و ادب فراگرفت و چون در نظم، نثر و ترسل سرآمد همگنان شد، به خدمت سلطان ابوالحجاج درآمد و در ديوان انشاء زيردست ابوالحسن بن جياب به كار پرداخت و چندى بعد بهجاى وى منشى مخصوص و وزير ابوالحجاج شد و بهرغم جوانى، گذشته از وزارت، رياست لشكر و بيتالمال را نيز در دست گرفت. همچنين انتصاب كارگزاران دولتى بر عهده وى بود و از این راه ثروت فراوان كسب كرد.
سلطان بارها او را به سفارت نزد سلاطين ديگر فرستاد و پس از سلطان، پسرش الغنى بالله، او را به رياست هيئتى، نزد سلطلان مغرب فرستاد. موفقيت وى در این مأموريت، جايگاه او را نزد سلطان بالا برد تا اينكه شورشى به همدستى برادر سلطان درگرفت و الغنى بالله گريخته و او نيز دستگیر و زندانى شد، ولى سرانجام به شفاعت سلطان ابوسالم آزاد شده و به مغرب رفت و در آنجا با دانشمندانى مانند ابن خلدون آشنا گرديد و به نوشتن آثار خود پرداخت.
الغنى بالله در 763ق، مجددا بر تخت سلطنت نشست و او را به خدمت بازخواند. بدينسان، دوره دوم اقتدار وى آغاز شد كه نزدیک به ده سال طول كشيد. وى كه خواهان قدرت مطلق در امور دولتى بود، طى این دوره به دور كردن رقيبان از میدان دست زد؛ كارى كه سرانجام به بهاى جان وى تمام شد.
وفات
اطرافيان سلطان كه از استبداد وى خسته شده بودند، دست به كار آشفتن ذهن سلطان نسبت به او شدند و سرانجام او را زندانى كرده و پس از شكنجه بسيار، در سال 776ق / 1374م وى را در زندان خفه كردند و فرداى آن شب، او را در باب المحروق، به خاک سپردند، اما روز بعد، جسد او را بيرون آورده و بر آتش گذاشتند و بار ديگر به قبر بازگرداندند. بر اثر این رفتار زشت بود كه او را «ذوالمیتين» و «ذوالقبرين» نيز خواندهاند.
اساتید
- ابوعبدالله بن عبدالولى العواد؛
- ابوالحسن على القيجاطى؛
- ابوالقاسم بن جزى؛
- ابوعبدالله بن الفخار؛
- ابوعبدالله بن بكر؛
- ابوالحسن بن الجياب؛
- ابوعبدالله بن جابر؛
- ابوالبركات بن الحاج البلفيقى؛
- ابوعمر بن ابوجعفر بن الزبير؛
- قاضى ابوبكر بن شبرين؛
- ابوجعفر الطنجالى؛
و...
او مجلس درس نداشت تا شاگردان زيادى داشته باشد؛ بااينحال، روزگارى كه در ديوان انشاى سلاطين نصرى كار مىكرد، كسانى زيردست او کتابت و ترسل آموختند و عدهاى نيز از او اجازه روايت گرفتند، از جمله: عبدالله بن زمرك، ابن المهنّا، ابوبكر بن جزى، ابوعبدالله الشريشى، ابومحمد عطية بن يحيى المحاربى و احمد بن سليمان بن فركون.
آثار
«الإحاطة في أخبار غرناطة»، بلندآوازهترين اثر وى مىباشد. این اثر، گونهاى دائرةالمعارف مربوط به غرناطه در تمام دوره اسلامى تا زمان مؤلف و از مهمترين مراجع تاريخ اندلس شمرده مىشود. وى در این کتاب، مأخذ اطلاعات خود را به دست مىدهد و گذشته از کتابهاى ديگر خود، به بسيارى از مشاهدات و روابط شخصى و اسناد رسمى، استناد مىكند. برخی دیگر از آثار او عبارتند از:
- آداب الوزارة؛
- أعمال الأعلام في من بویع قبل الاحتلام من ملوك الإسلام؛
- أوصاف الناس في التاريخ و الصلات؛
- خطرة الطيف في رحلة الشتاء و الصيف؛
- ديوان الصيب و الجهام و الماضي و الكهام؛
- رقم الحلل في نظم الدول؛
- روضة التعريف بالحب الشريف؛
- ريحانة الکتاب و نجعة المنتاب؛
- الكتيبة الكامنة في شعراء المائة الثامنة؛
- كناسة الدكان بعد انتقال السكان؛
- اللمحة البدرية في الدولة النصرية؛
- مثلي الطريقة في ذم الوثيقة؛
- معيار الاختيار في ذكر المعاهد و الديار؛
- مفاخرات مالقة و سلا؛
و...
اين کتابهاى فراوان و گوناگون، حاكى از جامعيت علمى وى است. معاصران او، وى را به قدرت در شعر و ترسل، تسلط در ستايش و نكوهش و آگاهى بر علوم عقلى و نقلى ستوده و شاعر اندلس و مغرب و از پيشوايان موشح و زجل در عصر خود خواندهاند[۱].
پانویس
- ↑ رحيملو، یوسف، ج 3، ص424
منابع مقاله
رحيملو، یوسف، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1374 دائرةالمعارف بزرگ اسلامى، ج 3، ص424، نوشته يوسف رحيملو.