جرجانی، علی بن محمد

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

على بن محمد استرآبادى (740-816ق)، معروف به مير سيد شريف جرجانى، از نامداران علم کلام، حکمت و ادب و منطق و از عالمان پرآوازه سده هشتم هجرى است.  وی حنفی مذهب و اشعری مسلک است که بیشترین آوازه‌اش به دلیل شروح و حواشی ارزشمند وی بر آثار پیشینیان است.

مرقد میر سیدشریف جرجانی در شیراز
نام جرجانی، علی بن محمد
نام‎های دیگر ج‍رج‍ان‍ی‌، ش‍ری‍ف

س‍ی‍د ش‍ری‍ف

س‍ی‍د م‍ی‍ر ش‍ری‍ف

ش‍ری‍ف‌ ال‍ج‍رج‍ان‍ی

م‍ی‍ر س‍ی‍د ش‍ری‍ف‌ ج‍رج‍ان‍ی

م‍ی‍ر ش‍ری‍ف‌

نام پدر محمود
متولد شعبان ۷۴۰ق
محل تولد روستای طاغو نزدیک استرآباد
رحلت ربیع‌الثانی ۸۱۶ق
اساتید قطب‌الدين رازى
برخی آثار تحریر القواعد المنطقیة

التعریفات

کلمات المحققین

المواقف

کد مؤلف AUTHORCODE00745AUTHORCODE

ولادت

در شعبان سال 740 قمرى در روستاى طاغو[۱]نزدیک استرآباد ديده به جهان گشود و در همان‌جا به كسب علوم پرداخت و براى تكميل تحصيلات خود به شيراز و هرات و قاهره رفت.

دوران تحصيل، تدريس و اساتيد

درباره دوران تحصيل او برخى منابع از بهره‌گيرى وى از دانش قطب‌الدين رازى (694 -766 قمرى) سخن به ميان آورده‌اند و چنين مى‌نگارند كه وى شرح شمسيه و شرح مطالع را نزد قطب‌الدين رازى فراگرفته است.[۲]، اما گزارش ديگرى نيز حاكى از آن است كه به دليل ضعف پيرى و سالخوردگى قطب‌الدين، بهره‌گيرى از دانش وى براى جرجانى امكان پذير نشد و او به راهنمايى اين حكيم نامور، از هرات راهى قاهره مى‌شود تا در آنجا از مجلس درس ميرمحمد بن مبارک شاه بخارى، معروف به ميرك بخارى (متوفاى 775 قمرى)، كه از شاگردان برجسته قطب‌الدين بود، بهره‌مند شود و شرح شمسيه، شرح مطالع، و مواقف عضدالدين ايجى را از او فراگيرد.[۳]

وى در سفر دراز خود به قاهره از مجلس درس اكمل‌الدين محمود بن محمود بابرتى (714 - 786 قمرى) نيز بهره برد و نزد او حاشيه الهدايه مرغينانى را فراگرفت و در ميان راه با شمس‌الدين فنارى (751 - 834 قمرى) آشنا شد و او جرجانى را در اين سفر همراهى كرد.

جرجانى پس از 4 سال تحصيل در قاهره، راهى زادگاه خود شد و سال 779 قمرى، يعنى هنگامى كه 39 سال از عمر خويش را پشت سر نهاده بود، زمينه سفر به شيراز و تدريس در مدرسه دارالشفاى اين شهر براى او فراهم شد.

درباره اين سفر منابع تاريخى چنين مى‌نگارند كه چون شاه شجاع بن مظفر خوافى (733 - 786قمرى) در قصر زرد (زر) استرآباد فرود آمد، مير سيد شريف براى شناساندن پايگاه علمى خود، به اردوگاه او رفت و در آنجا با كمك سعدالدين مسعود بن عمر تفتازانى (712 - 793 قمرى) به حضور شاه رسيد و شاه در نخستين نشست و گفتگو با او از دانش فراوان وى به شگفت آمد و او را سخت گرامى داشت.

پس از اين جريان شاه شجاع، مير سيد شريف را همراه خود به شيراز آورد و در مدرسه دارالشفاى اين شهر كه خود بنيان نهاده بود به تدريس گمارد.

جرجانى به مدت 10 سال در اين مدرسه به تدريس و پرورش طالبان علم و دانش همت گمارد و سال 789 قمرى، يعنى زمانى كه امير تيمور (763 - 807قمرى) استان فارس را به تصرف خود درآورد، به دستور او راهى سمرقند شد و در آنجا نيز به تدريس اشتغال ورزيد.

اين سفر بنا به نوشته قاضى نورالله شوشترى (956 - 1019 قمرى چندان با ميل و رغبت علامه جرجانى همراه نبود و او رفتن به ماوراالنهر را از جمله بلاهاى روزگار و عذاب صحبت اشرار آن ديار شمرده است.[۴]

گفتنى است كه پيش از آمدن مير سيد شريف به سمرقند، سعدالدين تفتازانى در صدر مجالس تيمور جاى داشت، ولى آمدن جرجانى به اين شهر، زمينه مناظره و مباحثه را ميان اين دو دانشمند نامدار فراهم كرد كه در نتيجه آن، مير سيد شريف توانست بيش از پيش برترى علمى خويش را بخصوص در مباحث كلامى به اثبات رساند و تفتازانى را مغلوب دانش گسترده خويش كند،[۵]تا جايى كه برخى منابع چنين نگاشته‌اند كه شكست تفتازانى در برابر جرجانى، چنان او را سخت آمد كه مرگش را سرعت بخشيد و موجب شد او چندى پس از اين مناظره، در سال 793 قمرى جهان فانى را وداع گويد.[۶]

جرجانى مدتى كه در سمرقند مى‌زيست، به تدريس و از جمله تدريس شرح كافيه، اشتغال داشت و در همين شهر، نگارش شرح مواقف ايجى را آغاز كرد و آن را سال 807 قمرى اندكى پس از مرگ تيمور به پايان رساند. او تا سال 812 قمرى در سمرقند ماند[۷]و پس از آن به شيراز بازگشت و تا پايان عمر در اين سامان زيست.

گفته مى‌شود در همين دوران است كه شاه نعمت‌الله ولى (730 - 834 قمرى) به شيراز آمد و جرجانى از وى به گرمى استقبال كرد[۸]در همين دوران است كه وى در مسير سير و سلوك عرفانى گام برداشت و به طريقه نقشبندیه انتساب يافت.

عبدالرحمان جامى (817 -898 قمرى) در نفحات الانس، درباره انتساب جرجانى به طريقه نقشبندیه، ضمن آن كه وى را از اصحاب علاالدين عطار (درگذشته به سال 802 قمرى)، داماد و مريد بهاالدين نقشبند (متوفاى 790 قمرى)، دانسته است، مى‌گويد: اين فقير از بعضى عزيزان شنيده است كه قدوة العلما المحققين و اسوة الكبرا المدققين، صاحب التصانيف الفائقة و التحقيقات الرائقة، السيد الشريف الجرجانى، رحمه‌الله تعالى كه توفيق انخراط در سلك اصحاب ايشان يافته بوده است و نياز و اخلاص تمام به خادمان و ملازمان ايشان داشته، بارها مى‌گفته كه تا من به شرف صحبت شيخ زين‌الدين على رحمه‌الله تعالى نرسيدم از رفض نرستم، و تا به صحبت خواجه عطار قدس‌سره نپيوستم خداى را نشناختم.[۹]

گرايش مذهبى

درباره گرايش مذهبى جرجانى نيز گفتنى است كه قاضى نورالله شوشترى بر پيروى او از مكتب اهل‌بيت و مذهب اماميه سخت اصرار مى‌ورزد و در اين ميان براى اثبات اين مدعا شهادت سيد محمود نوربخش موسوى (795 - 869 قمرى) شاگرد و معاصر مير سيد شريف و محمد بن ابی‌جمهور احسايى (متوفاى حدود 880 قمرى) را گواه مى‌آورد و چنين مى‌نويسد: مير سيد شريف بر وجهى كه مشهور بر السنه شافعيه فارس است به امر تيمور مجبور شد بر يكى از دو مذهب شافعى و حنفى كه در بلاد فارس و ماوراءالنهر شايع بود، حكم نمايد و او سه روز مهلت خواست و شافعيان و حنفى‌ها كه از جريان امر آگاه شدند در خفيه به خدمت سيد رسيدند و هر كدام مير را جهت ترويج مذهب خود تطميع مى‌نمودند و آخر چون اكثر امرا و مقربان پادشاه، حنفى بودند، به زور و زر غالب آمدند و حكم به ترجيح مذهب حنفى دادند و بنا بر آن مردم او را حنفى مذهب تصور نمودند، ولى در باطن به موجب تصريح شيخ محمود بن ابی‌جمهور در رساله مناظره او با فاضل سنى هروى و به مقتضاى تنصيص سيد محمد نوربخش و ساير دلايل و امارات مير سيد شريف از فرقه ناجيه اماميه بوده است.[۱۰]

شيخ آقابزرگ تهرانى (1293 - 1389قمرى) نيز در طبقات اعلام‌الشيعه با اشاره به استدلال قاضى نورالله درباره تشيع جرجانى، امامى بودن وى را مسلم مى‌داند و مى‌گويد: اين مسأله چنان آشكار است كه نيازى به اثبات ندارد و در ادامه مى‌افزايد: آنچه باعث شده است برخى در مورد شيعه بودن مير سيد شريف ترديد پيدا كنند اين است كه شمارى از نوادگان او به پيروى از جريان حاكم بر كشور از مذهب اهل سنت پيروى كرده‌اند[۱۱]و اين در حالى است كه چنين استدلالى سست مى‌نمايد، زيرا بسيارى از فرزندان عارفان بزرگ شيعه از نسل‌هاى متاخر به پيروى از مذهب تسنن تظاهر می‌كردند و اين به خاطر فعالیت‌های برخى حاكمان ترك و تاتار در زمينه پيوند ميان گنوسيسم و تسنن بوده است و نمى‌توان بر اين اساس پدران آنان را پيرو مذهب تسنن دانست.

از سويى ديگر مير سيد شريف از سوى شاه شجاع به مدت 10 سال به عنوان مدرس دارالشفاى شيراز منصوب شده بود و چون اين شهر به دست تيموريان سنى مذهب، سقوط كرد، مير به اقامت اجبارى در سمرقند وادار مى‌شود و پس از مرگ تيمور، او نيز امكان بازگشت به شيراز را فراهم مى‌بيند و به اين شهر بازمى‌گردد و در همين دوران، يعنى پس از بازگشت از تبعيدگاه خويش، آثارى چون شرح تذكره خواجه نصيرالدين طوسى (595 - 673 قمرى) را در سال 811 قمرى پديد مى‌آورد.[۱۲]

شاگردان

علامه جرجانى در دوران زندگى پربار خود، شاگردان زيادى را تربيت كرده است و شمار زيادى از دانشوران شيعى و غير شيعى شاگرد يا راوى آثار و انديشه‌هاى او بوده‌اند. از آن ميان مى‌توان به پسرش شمس‌الدين محمد بن على جرجانى (متوفاى 838 قمرى)، مولانا حسن شاه بقال، سعدالدين اسعد دوانى، محيى‌الدين محمد كوشكنارى انصارى، نورالدين على بن ابراهیم جويمى شيرازى (متوفاى 862 قمرى)، خواجه على چاكرديزگى سمرقندى، محمد حاجى بن شيخ عمر بن محمد، شهاب‌الدين ابوالعباس احمد بن محمد معروف به ابن عربشاه (791 - 854 قمرى)، خواجه حافظ رازى، شيخ محمد بن ابی‌جمهور احسايى، سيد محمد نوربخش، جلال‌الدين محمد بن عبدالعزيز شافعى، شيخ منصور بن حسن كازرونى و... اشاره كرد.[۱۳]

آثار

مير سيد شريف از جمله دانشمندان پرآوازه‌اى است كه آثار و تأليفات فراوان و ارزشمندى را در عرصه‌هاى گوناگون علمى، همچون تفسير، كلام، منطق، فلسفه، عرفان، ادبيات عرب و علوم بلاغى، فقه و اصول، رياضيات و نجوم و آثار دايرةالمعارفى (چند دانشى) از خود بر جاى نهاده است. بيشترين اين آثار شرح يا حاشيه بر آثار دانشمندان ديگر است و شروح و حواشى وى بر آنها از دقت نظر و تسلط او بر مباحث مطرح شده در اين آثار حكايت دارد. جرجانى در حاشيه نگاشته‌ها و شرح نگاشته‌هاى خود بيش از هر چيز كوشيده است ابهامات متن را بر طرف و منظور مؤلف را آشكار كند. او در آسان سازى و تفهيم مطالب با بهره گيرى از بيانى بليغ و شيوا چنان موفق است كه بسيارى از آثار او به عنوان متن درسى و از جمله كتاب‌هاى رايج در ميان طالبان علوم دينى در كشورهاى مختلف اسلامى به شمار مى‌رود.

صرف مير، شرح تصريف عزى، شرح كافيه شريفيه، منطق صغرى، منطق كبرى، حاشيه بر عوامل المئه، شرح فوائد الغياثيه، حاشيه بر شرح رضى‌الدين استرآبادى بر كافيه، المصباح في شرح مفتاح‌العلوم، حاشيه بر العباب في شرح اللباب، حاشيه بر المطول تفتازانى، حاشيه بر شرح ايضاح الايضاح، حاشيه بر انوارالتنزيل بيضاوى، حاشيه بر تفسير كشاف، حاشيه بر تحرير القواعد المنطقيه في شرح الشمسيه، حاشيه بر شرح قديم تجريد الاعتقاد، حاشيه بر عوارف المعارف، حاشيه بر لوامع الاسرار في شرح مطالع الانوار، حاشيه بر مطالع الانظار في شرح طوالع الانوار، حاشيه بر شرح هدايه الحكمه، شرح ايساغوجى، شرح العقائد العضديه، شرح مواقف و... از اين گونه نگاشته‌هاست.[۱۴]

از جمله ديگر آثار اين دانشمند سترگ، اثر ارزشمند وى با نام تعريفات (تعريفات العلوم و تحديدات الرسوم) قابل ذكر است. جرجانى در اين اثر، مهمترين اصطلاحات فقهى، اصولى، روايى، كلامى، فلسفى، منطقى، عرفانى، ادبى و... را به منظور آشنا كردن طالبان علم با اين گونه مفاهيم شرح داده است.[۱۵]

وفات

مير سيد شريف سال 816 قمرى، زمانى كه 76 سال از عمر پربارش سپرى شده بود، دار فانى را وداع گفت و در شيراز به خاک سپرده شد. در تاريخ وفاتش گفته‌اند: استاد بشر حيات عالم سلطان جهان شريف ملت اندر ششم ربيع ثانى از هشتصد و شانزده ز هجرت زين دار فنا به چارشنبه فرمود به دار خلد رحلت[۱۶]از جرجانى اشعار پراكنده‌اى نيز ميان منابع مختلف به چشم مى‌خورد كه رباعى زير از آن جمله است:

بى‌خوابى شب جان مرا گر چه بكاستدر خواب شدن ز روى انصاف خطاست
ترسم كه خيالش قدمى رنجه كندعذر قدمش به سال‌ها نتوان خواست

پانویس

  1. در حبيب السير (تهران: انتشارات خيام، چاپ چهارم: 1380، ج 3، ص546) نام اين روستا به همين صورتى كه ضبط شد، آمده است. دهخدا نيز در لغت نامه (تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم: 1377، ذيل طاغو) به نقل از حبيب السير آن را با همين ضبط آورده است. اما زركلى در الاعلام (بيروت: دارالعلم للملايين، چاپ 13، ج 5، ص7) زادگاه جرجانى را تاكو ضبط كرده است. در اثرآفرينان (تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگى، 1377 ش، ج 2، ص197) نام اين قريه طاعو ذكر شده است و در تاريخ راقم سمرقندى، به تصحيح دكتر منوچهر ستوده، (تهران: موقوفات افشار، 1380 ش، ص42) هم از قريه طاعون (!) سخن به ميان آمده است.
  2. بنگريد به: ريحانةالادب، محمودعلى مدرس تبريزى، تهران: انتشارات خيام، چاپ چهارم: 1374 ش، ج 3، صص 217 213، الفوائد البهيه، محمد بن عبدالحى لكنهوى هندى، كراچى: 1393 ق، صص 127; 126 و الكنى و الاؤلقاب، الشيخ عبؤاس القمى، تهران: مكتبة الصدر، ج 2، ص3593
  3. الفوائد البهيه، ص1304 مجالس الموؤمنين، قاضى نورالله شوشترى، تهران: اسلامىه، چ 1365:3 ش، ج 2، ص2125
  4. مرحوم عبؤاس اقبال در مقاله‌اى با عنوان «مير سيد شريف جرجانى، سعدالدين تفتازانى» با اشاره به اين مناظره، نتيجه‌اى اخلاقى و تربيتى از آن ارائه كرده است كه در جاى خود خواندنى است
  5. بنگريد به: اصول تعليم (نشريه وزارت معارف)، زير نظر ابوالحسن فروغى، ج 2،‌ ش 3، صص 166 13
  6. بنگريد به: الفوائد البهيه، صص 130; 128 و مقاله «كتاب شناسى مير سيد شريف جرجانى (گرگانى)»، نوشته مهدى شكيبا و رضا پورجوادى، معارف (نشريه مركز نشر دانشگاهى)،‌ ش 3، آذر اسفند 1381 (ش 57 پياپى)، صص 134 - 192
  7. از اجازه نامه‌اى كه جرجانى به محمود بن حاجى بن شيخ عمر بن محمود داده است، چنين بر مى‌آيد كه وى تا سال 812ق در سمرقند مى‌زيسته است. اين اجازه‌نامه كه در همين شهر نوشته شده است، در مقدمه خزانةالادب. عبدالقادر بن عمر بغدادى (درگذشته به سال 1093) آمده است
  8. بنگريد به: «كتاب شناسى مير سيد شريف جرجانى» ص135 و 181
  9. بنگريد به: «تذكره در مناقب حضرت شاه نعمت‌الله ولى از عبدالرزاق کرمانى»، مجموعه در ترجمه احوال شاه نعمت‌الله ولى کرمانى، تصحيح ژان اوبن، انجمن ايران شناسى فرانسه در ايران، تهران: 1361‌ش (به نقل از «كتاب شناسى مير سيد شريف جرجانى»، ص136) ; و نيز: ريحانةالادب، ج 6، ص3409. نفحات الانس، عبدالرحمان جامى، به تصحيح و مقدمه و پيوست مهدى توحيدى پور، تهران: انتشارات سعدى، چاپ دوم: 1366، ص389
  10. مجالس المومنين، ج 2، ص212
  11. از جمله فرزندان مير سيد شريف كه نه تنها به پيروى از مذهب اهل تسنن، بلكه به ناصبى‌گرى اشتهار دارد، ميرزا مخدوم است كه كتابى نيز با عنوان نواقض الروافض در رد شيعه نگاشته است. قاضى نورالله شوشترى نيز در پاسخ به اين كتاب، مصائب النواصب و شيخ ابوعلى حائرى نيز، عذاب النواصب را به رشته تحرير در آورده است. جالب آن كه همين ميرزا مخدوم فرزندى دارد به نام ابوالفتح عصام‌الدين كه از علماى شيعه دربار شاه طهماسب صفوى است و آثارى چون تفسير شاهى (شرح فارسى آيات الاحكام)، و شرح باب حادى عشر و... را در كارنامه علمى خود ثبت كرده است. بنگريد به: الكنى و الالقاب، ج 2، ص359 و ص468 ريحانه الادب، ج 3، صص 215 - 216
  12. بنگريد به: طبقات اعلام الشيعه، الشيخ آغابزرگ الطهرانى، تحقيق على نقى منزوى، تهران: مؤسسه اسماعيليان، الطبعة الثانية، ج 4 (القرن التاسع و القرن العاشر)، صص 90 - 91
  13. بنگريد به: دايرةالمعارف تشيع (تهران: نشر شهير سعيد محبى)، ج 5، ص;333 الكنى و الالقاب، ج 2، ص359 و نيز: مقاله «كتاب شناسى مير سيد شريف جرجانى»، صص 185 183 (پيوست 1)
  14. كامل‌ترين نگاشته‌اى كه در آن آثار و تأليفات مير سيد شريف جرجانى معرفى و شناسانده شده است، مقاله «كتاب شناسى مير سيد شريف جرجانى (گرگانى)» است كه پيشتر، از آن سخن به ميان آمد. در اين كتاب شناسى 94 اثر جرجانى با توجه به موضوع آنها در 9 بخش، دسته‌بندى و معرفى شده است. افزون بر اين مقاله و منابع ديگرى كه به آنها اشاره شد، براى آگاهى بيشتر از آثار چاپ شده جرجانى مى‌توان به: مأخذشناسى علوم عقلى، محسن كديور و محمد نورى (تهران: انتشارات اطلاعات) ; المعجم الشامل للتراث العربي المطبوع، محمد عيسى صالحيه (قاهره، معهد المخطوطات العربيه / المنظمه العربيه للتربيه و الثقافه) ; فهرست كتاب‌هاى چاپى فارسى (و عربى)، خانبابا مشار، نيز مراجعه كرد
  15. درباره اين اثر بنگريد به: مقاله «تعريفات سيد شريف جرجانى»، نوشته پى‌ير لورى، ترجمه ع روح بخشان، نشريه معارف‌ش 2 (مرداد آبان 1381)
  16. بنگريد به: تاريخ راقم سمرقندى، ص43، حبيب السير، ج 3، ص547 روضة الصفا، ج 8، ص452 مجالس المومنين، ج 2، ص220 نزهت الاخبار، ص569. درباره سال وفات جرجانى اقوال ديگرى، همچون سال 814 ق، 824 ق، و 825ق نيز در برخى منابع به چشم مى‌خورد. براى نمونه بنگريد به: بغية الوعاة في طبقات اللغويين و النحاة، جلال‌الدين عبدالرحمن السيوطى، تحقيق: محمد ابوالفضل ابراهیم، بيروت: دارالفكر، الطبعة الثانية: 1979 م، ج 2، ص197 ; 196 تذكره منتخب اللطايف، رحيم على خان ايمان، با مقدمه دكتر تاراچند، به اهتمام سيد محمدرضا جلالى نائينى و دكتر سيد اميرحسن عابدى، چاپ تابان: 1349 ش، ص;228 ريحانة الذريعة الى تصانيف الشيعة، الشيخ آقابزرگ الطهرانى، بيروت: دارالاضوا، ج 9، بخش 2 ص521

منابع مقاله

سايت باشگاه انديشه


وابسته‌ها