اسلام و ایران (الهامی)

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

اسلام و ایران ، تألیف داود الهامی (1316-1379ش)، به بررسی دلایل پذیرش اسلام از سوی ایرانیان و سقوط سلسله ساسانیان پرداخته است. نویسنده در این رابطه اندیشه‌های زرتشت، مانی و مزدک و بودا را مورد بررسی قرار داده و علل نابودی این اندیشه‌ها در مواجه باجهان‌بینی اسلام راشرح و توضیح داده است.

اسلام و ایران (الهامی)
اسلام و ایران (الهامی)
پدیدآورانالهامی، داود (مؤلف)
ناشرکانون نشر حدید
مکان نشرایران - تهران
سال نشر1363
چاپاول
زبانفارسی
تعداد جلد1
کد کنگره
‭BP۱۵/۴‬ ‭/‮الف‬۷‮الف‬۹

کتاب، حاوی مقدمه و سیزده بخش است که در مقدمه آن سؤالهایی در مورد تأثیر اسلام بر ایران مطرح می‌شود.

در بخش اول، از چهار مبحث سخن گفته می‌شود. این نکته که اسلام از ملیت ما قابل تفکیک نیست و تاریخ ایران با تاریخ اسلام ممزوج و ترکیب شده است، از مسائلی است که مطرح می‌شود. همچنین (در اعتراض به ملی‌گرایانی که در پی تهی‌کردن فارسی از لغات عربی هستند) چنین آمده که عربی، ستون فقرات زبان فارسی است. نویسنده در «بی‌خبری از تاریخ»، به معترضان تذکر می‌دهد ایران ساسانی، بنیادی پوسیده و لرزان پیدا کرده بود، و اگر اعراب مسلمان حمله نمی‌کردند، قدرت‌های دیگر آن را از بین می‌بردند. لذا حمله اعراب مسلمان به ایران، لطف خداوند بوده است تا ایران به اسلام روی بیاورد. تعصب عرب و عجم، به کرات باعث تفرقه و شکستن وحدت در طول تاریخ شده است.

«علل سقوط ساسانیان»، عنوان بخش دوم است. در مورد علل سقوط آنان، نویسنده به موارد ذیل اشاره می‌کند: آشفتگی در حکومت ساسانی و رواج خودکامگی در آن، ظلم و بیدادگری پادشاهان، تجمل‌پرستی و حکومت طبقاتی در عهد ساسانیان، تحصیل علم و دانش در انحصار موبدزادگان و نجبا بود.

در بخش سوم، «اوضاع دینی ایرانیان در زمان ساسانیان» مورد بررسی قرار می‌گیرد. نویسنده اشاره می‌کند که دین رسمی ایرانیان در عهد ساسانیان آیین زرتشت بود و چون اردشیر بابکان موبدزاده بود، دین نیاکان خود را در ایران انتشار داد. الهامی در ادامه، تاریخ زندگی زردشت و زادگاه وی را مورد بررسی قرار می‌دهد. وی سپس به نظریات مختلف در مورد شخصیت زردشت می‌پردازد، و در پایان نتیجه می‌گیرد که نمی‌توان زردشت را پیامبر دانست.

نویسنده در بحث «خدا در تعالیم زردشت» به عقاید مختلف در این مورد می‌پردازد که آیا زردشت یگانه‌پرست بوده یا به ثنویت و یا به تعدد خدایان اعتقاد داشته است. سپس در ادامه، به کتاب زردشت یعنی اوستا می‌پردازد و آن را واژه‌شناسی می‌کند. در بحث محتوای دین زردشت، یگانه‌پرستی یا ثنویت و یا تعدد خدایان مورد مطالعه قرار می‌گیرد. در پایان، بخش سوم مؤلف از عقاید و تعالیم خرافی دین زرتشت سخن می‌گوید.

در بخش چهارم، مانی و افکار او مورد مطالعه و بررسی قرار می‌گیرد، که پس از اشاره به زندگانی مانی آمده که او، ادیان مسیح و یهود و عقاید یونانی و ایرانی را برگرفته و ترکیبی از آنها را به نام دین جدید عرضه نموده است. مانی خود را «فارقلیطا» یا حضرت محمد(ص) معرفی کرده است.نویسنده معتقد است که ثنویت که اساس تعالیم اوست نیزاز کیش مجوس اقتباس شده است.

بخش پنجم بحث درباره «مزدک ساسانی» است. در این بخش اشاره شده که با سرکوب مانی و طرفدارانش از سوی ساسانیان، ناراحتی‌های مردم به‌صورت حاد و خطرناک دیگری با ظهور «مزدک» و فتنه مزدکیان ظاهر شد. آیین مزدک با ایمان آوردن «قباد» به آن، شیوع پیدا کرد. نویسنده در مورد اصول عقاید مزدک می‌نویسد که مزدک در برابر سیاست خشن، تبعیض نژادی و ستمگری‌های حکومت ساسانی قیام کرد. او لغو مالکیت انحصاری اشراف، فسخ رسم چند همسری و تشکیل حرمسرا را سرلوحه اصلاحات خود قرار داد.

اوضاع نابسامان دوره ساسانی و فرهنگ طبقاتی، باعث شد هر از چندگاهی افرادی مورد توجه قرار گیرند و در قالب دینی، حکومت را مورد حمله قرار دهند.

بخش ششم، «مسلک بودا در ایران» نام دارد. در این بخش آمده که بودار در سال 568 قبل از میلاد در هندوستان چشم به دنیا گشود و پدر وی از شاهان بود. بودا پس از جهل و نادانی، به واقعیت رسید. پیروان وی پس از مرگش با روی‌آوردن «آشوکا» امپراطور هند به آیین بودا، به‌طور فزاینده‌ای زیاد شدند و دین او در هند و چین و ژاپن گسترش پیدا کرد. البته با آمدن اسلام به ایران، مسلک بودا هم از ایران رخت بربست، و در وطن خود هندوستان، دچار تزلزل شد. در ادامه، الهامی به ملی‌گرایی افراطی یادآوری می‌کند که دین زرتشت (دین رسمی دولت ساسانی) به هر حال از بین رفتنی بود؛ چرا که در محاصره ادیان مانی، مزدک و... قرار گرفته بود و اگر اسلام آن را از بین نمی‌برد، ادیان دیگر آن را به مرور از صحنه خارج می‌شدند.

«چرا ساسانیان از عرب‌های مسلمان شکست خوردند؟»، عنوان بخش هفتم است. نویسنده به پیام پیامبر اسلام(ص) خسرو پرویز اشاره می‌کند. وی می‌گوید از آنجا که مردم در ایران مورد ظلم و ستم بودند، در واقع دولت ساسانی در مردم پایگاهی نداشت. از طرف دیگر، دین اسلام همان بود که مورد تمایل قلبی و فطری مردم بود. نویسنده، برخورد مسلمانان با دولت ساسانی در قادسیه را برخورد دو جهان‌بینی متضاد می‌داند. یک جهان‌بینی، که تجمل و آرایش را برتر می‌دانست، و دیگری جهان‌بینی انسانی، که نسبت به تشریفات بی‌اعتنا بود و امتیازات طبقاتی را محکوم می‌کرد. نگارنده در توصیف جنگ قادسیه از شاهنامه فردوسی نیز مدد می‌جوید. همچنین به نظام طبقاتی ساسانیان در مقایسه به نظام تساوی و عدالت اسلامی اشاره، و آن را تحلیل می‌کند. تربیت در دولت ساسانی یعنی «بنده‌پروری»، ولی در اسلام تربیت برای تکامل و تقرب است.

در بخش هشتم با عنوان «صاعقه مرگباری که دو بار تمدن ایران را ریشه‌کن ساخت»، نویسنده در مقایسه بین سلسله هخامنشی و ساسانیان به برتربودن هخامنشیان به جهت علم و دانش و هنر اشاره می‌کند و از اسکندر مقدونی و انقراض هخامنشیان سخن می‌گوید. نویسنده، حمله مغول را زیانبارتر از حمله اسکندر مقدونی به ایران می‌داند و آن را مورد بررسی قرار می‌دهد.

«رفتار مسلمانان با ملل مغول»، عنوان بخش نهم است. الهامی، رفتار اسکندر مقدونی و مغولان را با ایران مغلوب، و از طرفی رفتار مسلمانان را با ایران مقایسه می‌کند و سؤال می‌کند آیا مسلمانان مانند مقدونی و مغولان مراکز فرهنگی و علمی را به آتش کشیدند. نویسنده از خوشرفتاری مسلمانان با مردم ایران و تأثیر بر ایران یاد می‌کند. وی به ماندگاری آثار فرهنگی در ایران در پرتو گذشته مسلمانان اشاره می‌کند. همچنین به واقعه کتابسوزی از سوی مسلمانان اشاره و آن را به شدت رد می‌کند. وی آن را افسانه‌ای می‌داند که برای کاستن نفرت از اعمال مسیحیان و مغول ساخته شده است. نویسنده از مسلمین به عنوان پاسداران فرهنگ ایران یاد می‌کند و رونق جندیشاپور را به عنوان یگانه دانشگاه خاورمیانه، به عنوان شاهد می‌آورد.

«تصفیه فرهنگ ایران»، عنوان بخش دهم است. نویسنده، در این بخش از عواملی سخن می‌گوید که سبب نابودی قسمتی از آثار فرهنگی و باستانی ایران گردید. نویسنده در علت جایگزینی خط عرب به جای خط پهلوی، دشوار بودن خط پهلوی را عنوان می‌کند.

بخش یازدهم، «چرا ایرانیان اسلام را پذیرفتند؟» عنوان گرفته است. نویسنده علت این امر را، ظلم و ستم ساسانیان، و از طرفی عدالتخواهی اسلام عنوان می‌کند. در قسمت دیگر، نویسنده بحث مجوس و تفاوت آن با دین زردشت را بررسی می‌کند.

در بخش دوازدهم، موضوعات زیر مطرح می‌شود: «مانویان مجذوب تعالیم اسلام می‌شوند»، «توحید زیربنای تعالیم اسلامی»، «اسلام و آزاداندیشان مانوی»، «زنادقه و رجال سیاست و کوشش و فعالیت زنادقه».

نویسنده در بخش سیزدهم، اسلام را عامل اصلی نابودی مزدکیان معرفی می‌کند. وی همچنین قیام ابومسلم خراسانی را مورد بررسی قرار می‌دهد. الهامی به تهمت مزدکی‌گری به ابوذر می‌پردازد و آن را به شدت رد می‌کند. او افسانه عبدالله بن سبا را به احمد امین نسبت می‌دهد، که گرچه او از طبری گرفته، ولی احمد امین بوده که آن را بدین‌شکل مطرح کرده است.[۱]

پانویس

  1. حقیقت، سید صادق،ص99-103

منابع مقاله

حقیقت، سید صادق، اندیشه سیاسی در اسلام: کتاب‌شناسی توصیفی، تهران، انتشارات بین‌المللی الهدی، 1377ش.

وابسته‌ها