الأمثال من الكتاب و السنة

الأمثال من الكتاب و السنة، تألیف محدّث، نویسنده و عارف قرن سوم قمری، ابوعبداللّه محمد بن على بن حسن (حسین) بن بشر تِرمِذى، مشهور به حکیم ترمذی (درگذشته حدود 295-300ق)، مجموعه‌ای از مثل‌های قرآنی، روایی و حِکمی را بیان می‌کند. نویسنده، برخی از مثل‌های خودش را نیز مطرح کرده است. ادیب و پژوهشگر معاصر مصری، علی محمد بجاوی (1903-‌1978م)، این کتاب را تحقیق و تصحیح کرده و برای آن مقدمه نوشته است.

الأمثال من الكتاب و السنة
الأمثال من الكتاب و السنة
پدیدآورانحکیم ترمذی، محمد بن علی (نويسنده) بجاوی، علی محمد (محقق)
سال نشر1395ق - 1975م
چاپ1
موضوعقرآن -- امثال
زبانعربی
تعداد جلد1
کد کنگره
1353 8الف8ح 84/4 BP
نورلایبمطالعه و دانلود pdf

هدف و روش

  • علی محمد بجاوی تأکید کرده که نویسنده هدفش استقصای کامل همه امثال نبوده و فقط خواسته مثال‌هایی بیاورد و بیشتر درصدد موعظه و تأثیرگذاری و تعلیم فقه و حکمت بوده است[۱].

ساختار و محتوا

در این اثر، نظم خاصی مشاهده نمی‌شود و نویسنده هرچه را خواسته، آورده، بدون آنکه به سامان‌دهی آن بپردازد و مثلاً بر اساس الفبایی یا موضوعی سخن بگوید. موضوعات مورد بحث در کتاب حاضر فراوان و متعدد است و نویسنده برخی از مثال‌های قرآن کریم، روایات و حکیمان را آورده و برخی از سخنان حکیمانه خودش را نیز به آن افزوده است.

نمونه مباحث

  • خدای متعال گفت: «مثل سخن پاک، همچون درختی پاکیزه است» و آن کلام، گواهی به توحید است که پاک است و نور دارد و با فعالیت‌های شایسته، رشد می‌کند و شاخه می‌زند، ولی سخن شرک، همانند درختی پلید است که نه ریشه دارد و نه ساقه، مانند درخت حنظل که بر روی زمین می‌افتد[۲].
  • خدا برای کافر مثالی زد و گفت: «مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِياءَ كمَثَلِ الْعَنْكبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيتًا وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُيوتِ لَبَيتُ الْعَنْكبُوتِ لَوْ كانُوا يعْلَمُونَ»؛ یعنی کسانی که غیر خدا را ولی و پروردگار خود قرار دادند، در آخرت برای آنها فایده‌ای ندارد؛ همان طور که خانه عنکبوت برای او در سرما یا گرما سودی ندارد، به همین ترتیب، بُت هم ضعیف و عاجز است و فایده‌ای نبخشد...[۳].
  • حکیمان همواره از مثل استفاده می‌کنند: مثل دانشمندان همانند ستارگان است که مردم از نور آن بهره گیرند و راه یابند و یا مثل فانوس‌هایی است که با استفاده از آن، آدمیان راه را از بیراهه بازشناسند و اگر آن فانوس‌ها پنهان شوند، حیران گردند و اگر خود آن را رها سازند، گمراه شوند...[۴].
  • مثل شناخت عوامانه این است: مردی در دستش گوهری دارد و حیران است که این چیست و چقدر می‌ارزد. گاهی می‌پندارد که این یک درهم ارزش دارد و خیلی خوشحال نمی‌شود و احساس بی‌نیازی نمی‌کند و گاهی می‌گوید: نه، این بیشتر می‌ارزد. اگر به او گفته شود که این گوهری ارزشمند است که می‌توانی با آن به اندازه یک بار شتر خرید کنی، شادی از سر و رویش می‌بارد و در پوست خود نمی‌گنجد و خودش را ثروتمند می‌شمارد و قبل از آنکه دیناری به او برسد، قدرت دارایی و بی‌نیازی را در خود احساس می‌کند؛ پس مردم کوچه و بازار در مورد خداشناسی نیز این‌گونه هستند؛ می‌پندارند که خدا را می‌شناسند و این توحید است و هیچ شرکی ندارند، ولی...[۵].

پانویس

  1. ر.ک: مقدمه محقق، ص4
  2. ر.ک: متن کتاب، ص21
  3. ر.ک: همان، ص27
  4. ر.ک: همان، ص45
  5. ر.ک: همان، ص258-259

منابع مقاله

مقدمه و متن کتاب.

وابسته‌ها