بقاعی، ابراهیم بن عمر
بقاعى، ابوالحسن ابراهیم بن عمر بن حسن (885-809ق)، ملقب به برهانالدین، مفسر، مورخ و محدث شافعى،
نام | بقاعی، ابراهیم بن عمر |
---|---|
نامهای دیگر | |
نام پدر | عمر |
متولد | 809ق |
محل تولد | قريه «خربة روحاء» در ناحيه بقاع، واقع در لبنان كنونى |
رحلت | 885 ق یا 1481 م |
اساتید | تاجالدين بن بهادر
شرفالدين سبکی علاءالدين قلقشندى شمسالدين قاياتى |
برخی آثار | عنوان الزمان بتراجم الشیوخ و الأقران |
کد مؤلف | AUTHORCODE03812AUTHORCODE |
ولادت
در قريه «خربة روحاء» در ناحيه بقاع، واقع در لبنان كنونى متولد شد؛ به همين سبب به او نسبت خرباوى هم دادهاند.
بقاعى در 12 سالگى به دليل منازعات طايفهاى در روستاها و شهرهاى اطراف سرگردان شد، تا پدربزرگش او را به دمشق برد.
تحصیلات
در دمشق به حفظ قرآن و آموختن مقدمات علوم روى آورد. مصادف با ورود ابن جزرى به دمشق در 18 سالگى نزد او به آموختن علم قرائت پرداخت.
از تاجالدين بن بهادر نيز در فقه بهره گرفت. چندى بعد راه به بيتالمقدس برد و از افرادى چون تقىالدين حصنى، تاجالدين غرابيلى و عمادالدين بن شرف حديث و قرائت فراگرفت.
سفر بعدى او به قاهره بود كه در آنجا نزد شرفالدين سبکی، علاءالدين قلقشندى، شمسالدين قاياتى، ابن حجر عسقلانى و ابوالفضل مغربى حديث و علوم ديگر آموخت. سپس بههمراه ابن حجر به حلب رفت. مسافرتهایى نيز به دمياط، اسكندريه، مكه، مدينه و طائف داشت. پس از مسافرتهاى پياپى، تا پايان عمر در دمشق اقامت گزيد.
برخى از همعصران بقاعى، بهويژه سخاوى در نكوهش او مبالغه كردهاند. در اين ميان، تنوع علوم، تعدد آثار و گوناگونى نظرات و نقدهاى تندى كه به ديگران و حتى استادان خويش داشت، بىتأثير نبود. برخى، مواضع خصمانه امثال سخاوى را ناشى از اختلافات شخصى دانستهاند.
برخى آثارش، بهويژه تفسير وى، تلاش او را در ارائه ديدگاههاى جديد نمايان مىسازند. گرايشهاى صوفيانه نيز در آثار او به چشم مىخورد؛ هرچند با آرايى همچون وحدت وجود، ستيز جدى داشته و نگارشهایى برضد ابن فارض و ابن عربى از او گزارش شده است.
نگارشهاى متنوع او، بيانگر گوناگونى ابعاد شخصيتى او نيز هست. در نوشتههایش به عرف حاكم بر جو علمى زمانه خويش، پاىبند نيست. از كتب عهدين استفاده كرده و به آنها استناد نموده است. اين كار او قدح ديگران را نسبت به خود برانگيخته است. از ديگر سو، انگيزههاى شخصى و حسادتها و درگيرىهایش با معاصران، منجر به سعايت او نزد قاضى مالكى و گرفتن حكم مهدورالدم بودن او شد؛ پس كتابى در دفاع از خويش نوشت و سرانجام، به وساطت برخى از فقهاى عصر، مثل قاضى زينى بن مزهر، اسلامش دوباره تأييد شد و از مرگ رهایى يافت.
ديگر زمينه نگارشهاى او زمينههاى فلسفى است كه بيشتر به انگيزه مخالفت با فلسفه و نقد ديدگاهها و نظريات برخى فلاسفه نگاشته شده است و براى همين، نمىتوان او را در زمره فلاسفه قرار داد؛ همان گونه كه در نگارشهاى تاريخىاش زمينههاى رجالى و اخبارى ديده مىشود؛ يعنى مثل ساير مورخان، همه دقايق تاريخى برایش جالب توجه نبوده است، بلكه رشتهها و گزارشهاى خاصى را دنبال كرده است.
آثار
بيش از 30 اثر و تأليف از او گزارش شده است، در زمينههاى: موضوعات فلسفى بيشتر با انگيزه فلسفهستيزى؛ نقد و رد برخى بزرگان عرفان و نظرات آنان، بهويژه مخالفت جدى با نظريه وحدت وجود؛ عبادت و سلوك؛ قرائات و علوم قرآنى؛ حساب و رياضيات؛ شعر و ادبيات؛ تفسير كه بيش از همه به او شهرت داده است.
از جمله آثار اوست:
- تهديم الأركان من ليس في الإمكان أبدع مما كان؛
- كتابى در منطق به نام ايساغوجى؛
- سر الروح (خلاصه كتاب الروح ابن قيم جوزيه است)؛
- تنبيه الغبي إلى تكفير ابن عربی؛
- تحذير العباد من أهل العناد ببدعة الاتحاد؛
- الناطق بالصواب الفارض لتكفير ابن الفارض؛
- إثارة الفكر بما هو الحق في كيفية الذكر؛
- الإيذان بفتح أسرار التشهد و الأذان؛
- لعب العرب بالميسر في الجاهلية الأولى؛
- أخبار الجلاد في فتح البلاد؛
- عنوان الزمان بتراجم الشيوخ و الأقران؛
- مختصر سيرة النبي يا تاريخ بقاعى؛
- جواهر البحار في نظم سيرة النبي المختار؛
- الضوابط و الإشارات؛
- القول المفيد، در علم تجويد؛
- إباحة الباحة في علمي الحساب و المساحة؛
- أسواق الأشواق في مصارع العشاق؛
- ما لا يستغني عنه الإنسان من ملح اللسان؛
- إشعار الواعي بأشعار البقاعي؛
- الأقوال القويمة في حكم النقل من الكتب القديمة؛
- بذل النصح و الشفقة للتعريف بصحبة ورقة؛
- النكت الوفية بما في شرح الألفية، كه شرح ألفية الحديث عراقى است؛
- النكت و الفرائد على شرح العقائد؛
- تفسير سورة البقرة؛
- الفتح القدسي في آية الكرسي؛
- مصاعد النظر للإشراف على مقاصد السور يا المقصد الأسمى في مطابقة اسم كل سورة للمسمى؛
و...
قابل توجه است كه در بين همه آثار او حتى در تفسير، هيچ كتابى جايگاه «نظم الدرر في تناسب الآيات و السور» را كه به «تفسير بقاعى» يا «مناسبات بقاعى» معروف است، ندارد؛ بهگونهاى كه آن را نشانه عظمت بقاعى و تسلط او بر دانشهاى روايى و درايى و توانمندى بالاى او و مبرزترين اثر او دانستهاند.[۱]
پانويس
منابع مقاله