ابن جریج، عبدالملک بن عبدالعزیز

ابن جُرَیج، ابوخالد عبدالملک بن عبدالعزیز بن جریج (80-150ق)، معروف به ابن جریح؛ رومی الاصل، فقیه حرم مکى و امام اهل حجاز شمرده بود. او اول کسى است که در جمع و تدوین حدیث، نظم و ترتیب خاصى را در مکه به وجود آورد.

ابن جریج، عبدالملک بن عبدالعزیز
NUR14551.jpg
نام کاملابوخالد عبدالملك بن عبدالعزيز بن جريج مکی
نام‌های دیگرابن جریج
نسبمکی
نام پدرعبدالعزیز
ولادت80ق
محل تولدمکه، عربستان
رحلت150ق
طول عمر70
فرزندانخالد
دیناسلام
مذهبتشیع
منصبقاری
اطلاعات علمی
اساتیدعطاء بن ابی‌رباح، نافع
برخی آثارتفسیر ابن جریج

ابن جریج در کلام بزرگان

احمد بن حنبل درباره او مى‌گوید: «او گنجینه دانش بود». در فراگیرى دانش شهره بود. آراء ابن عباس را در تفسیر از شاگردان او فرا گرفت.

طریق روایات تفسیری ابن جریج

طریق پنجم‌؛ که آن هم طریق نیکویى است؛ طریق عبدالملک بن عبدالعزیز ابن جریج، ابوخالد مکى است. و یکى از چهره‌هاى مورد قبول و فقیه مکه در زمان خود به شمار مى‌رود. ابن خلکان مى‌گوید: «عبدالملک از دانشمندان مشهور بود، و گفته شده وى اولین کسى بود که در صدر اسلام کتاب نوشت.

خطیب مى‌گوید: «او احادیث زیادى از عطاء بن ابى‌رباح و دیگران دریافت کرده بود. از احمد بن حنبل نقل شده است که ابن جریج به بغداد آمد و بر منصور وارد شد. چون مدیون بود به منصور گفت: من آن قدر از ابن عباس حدیث گرد آورده‌ام که در این مورد هیچ کس به پایه من نمى‌رسد، ولى منصور- از شدت بخل- به او اعتنایى نکرد و چیزى به او نداد! از على بن مدینى نقل شده است که من همه اسناد را مطالعه کردم و دانستم که آنها به شش نفر برمى‌گردد. سپس نام آن شش نفر را مى‌آورد و مى‌گوید: علم و دانش از این شش نفر به صاحبان کتاب‌ها رسید؛ ابن جریج عبدالملک بن عبدالعزیز که اهل مکه بود، یکى از آن شش نفر به شمار مى‌رود.

استادان او

وى نزد عطاء بن ابى‌رباح دانش آموخت و مدت 17 سال با وى همراه بود.

از عطاء پرسیدند: پس از تو به چه کسى رجوع کنیم؟ گفت: به این جوان (ابن جریج)؛ عطاء وى را سید اهل حجاز مى‌خواند و احمد بن حنبل مى‌گوید: ابن جریج انبان علم است.

ابن معین محدثان را پنج نفر شمرده و ابن جریج را در شمار آنان آورده است.

یحیى بن سعید قطان مى‌گوید: نوشته‌هاى ابن جریج نوشته‌هایى مستند است و هر گاه از نوشته‌هایش روایت نکند مفید نیست. احمد بن حنبل مى‌گوید: اگر عبارت «أخبرنى» یا «سمعت» را ابن جریج به کار برد اطمینان‌آور است. در ادامه مى‌گوید:

او از نوشته‌هایش احادیث را کاملا صحیح نقل مى‌کند. گاهى نیز از حفظ، حدیث نقل مى‌کرد و دچار اشتباه مى‌شد. ابن معین مى‌گوید: ابن جریج در تمام منقولاتش مورد اعتماد است.

ابن جریج و مالک بن انس (امام مالکى‌ها) هر دو فقه را نزد نافع آموختند، ولى ابن جریج برتر از مالک بود. از احمد بن زهیر نقل شده است: در کتاب ابن مدینى دیدم که مى‌گوید: از یحیى بن سعید پرسیدم معتمدترین شاگردان نافع کیست؟

گفت: ایوب، عبیداللّه، مالک بن انس و ابن جریج که وى از مالک (در میان اصحاب نافع) بیشتر مورد اطمینان است؛ از این رو مالک در این برجستگى با ابن جریج رقابت مى‌کرد و گهگاه وى را به درهم گویى و سست گویى متهم مى‌نمود. مخارقى مى‌گوید: از مالک بن انس شنیدم که مى‌گفت: ابن جریج هیزم‌کش شب است! وى همان گونه که در فقه از دیگر شاگردان نافع جلوتر است، در تفسیر نیز در میان شاگردان عطاء بن ابى‌رباح بر دیگران پیشى گرفته است. صالح فرزند احمد بن حنبل از پدرش نقل کرده که عمرو بن دینار و ابن جریج در بین شاگردان عطاء موثق‌ترند».

ابن حبان او را از ثقات شمرده مى‌گوید: «وى از فقیهان اهل حجاز و از قاریان با دقت است.- ولى اضافه مى‌کند:- گاه دست به تدلیس مى‌زد». نحوه تدلیس او نیز قابل تأمل است. بخارى در تفسیر سوره نوح دو حدیث از طریق ابن جریج نقل کرده، مى‌گوید: «عطاء از ابن عباس نقل مى‌کند»، ولى ابومسعود در کتاب «الاطراف» گمان برده که او، عطاء خراسانى بلخى ساکن شام است، چون این عطاء از ابن عباس حدیثى نشنیده و ابن جریج هم تفسیر را از این عطاء فرانگرفته است.

ابن حجر مى‌گوید: «بنابراین، هر دو حدیث از دو جهت بریدگى سند دارند» و به همین دلیل وى را متهم به تدلیس کرده‌اند؛ ابن حجر این پندار را پاسخ داده و اشتباه ابومسعود را در این اتهام ناروا روشن ساخته است.

در نقل حدیث او از ابن عباس نیز جاى اشکال نیست، چون نام واسطه هر چند ذکر نشده، روشن است او عطاء بن ابى‌رباح شاگرد ابن عباس است که وثاقت او محرز است و ابن جریج مدت هفده سال ملازم وى بوده و در محضر وى دانش اندوخته است.

با توجه به مطالب یاد شده، سخن ابن حبّان درباره وى کاملا درست است که گفته: «وى ثقه و مورد اطمینان است و در نقل حدیث از دقت فراوان برخوردار است»؛ لذا دلیلى براى خدشه‌دار نمودن شخصیت وى باقى نمى‌ماند.

مذهب او

او- بر حسب روایت کلینى- مورد اعتماد امامان اهل بیت علیهم‌السّلام نیز بوده است. کلینى از اسماعیل بن فضل هاشمى روایت مى‌کند که گفت: از «امام صادق علیه‌السّلام درباره متعه پرسیدم؛ حضرت فرمود: به نزد عبدالملک بن جریج برو و از وى سؤال کن؛ زیرا او این مسائل را مى‌داند. نزد وى رفتم، او درباره جواز متعه مطالب فراوانى گفت که من آن‌ها را نوشته، خدمت امام صادق علیه‌السّلام بردم و بر ایشان عرضه داشتم. حضرت آنها را تأیید کرده فرمودند: راست گفته است». وحید بهبهانى از این حدیث چنین استنباط کرده که ابن جریج مورد اعتماد امام و در فقه تابع مذهب شیعه بوده است، به ویژه اینکه ابن أذینه در ذیل حدیث مى‌گوید: «زراره بن اعین نیز در این مسأله رأى ابن جریج را پسندیده اظهار مى‌داشت: سخن او حق است». این مقایسه بین موضع‌گیرى زراره و ابن جریج به وضوح شیعه بودن ابن جریج را روشن مى‌نماید؛ همان طور که مجلسى اول و شیخ یوسف بحرانى نیز- چنان که در گفتار حائرى آمده است- از این حدیث، تشیع ابن جریج را دریافته‌اند.

همچنین شیخ طوسى از حسن بن زید نقل کرده که گفت: «در محضر امام صادق علیه‌السّلام بودم که عبدالملک بن جریج مکى وارد شد. امام به او فرمود: درباره متعه حدیثى در اختیار دارى؟ گفت: پدرت محمد بن على از جابر بن عبداللّه انصارى روایت کرد که رسول خدا صلّى‌اللّه‌علیه‌وآله طى خطبه‌اى فرمود: اى مردم! خداوند در سه صورت نزدیکى با زنان را بر شما حلال کرده است: 1. همسرانى که ارث مى‌بردند (ازدواج دائم) 2. همسرانى که ارث نمى‌برند (ازدواج موقت: متعه) 3. کنیزان برده (ملک یمین)». این سؤال و جواب تأمل برانگیز است؛ نوع سؤال امام درباره متعه- که از آراى مختص به شیعه محسوب مى‌شود- توجه و عنایت دیرینه امام علیه‌السّلام به اوست؛ همان طور که در نوع جواب او هم که مطلب را به عنوان حدیث امام باقر علیه‌السّلام نقل مى‌کند، ظرافت و نکته سنجى ویژه‌اى وجود دارد. اما اینکه روایت را از طریق جابر نقل مى‌کند، احتمالا پوششى است تا عامه مردم آن را بپذیرند و نگویند: چگونه او با اینکه درک حضور نکرده از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله نقل حدیث مى‌کند! کارى که خود امام باقر علیه‌السّلام- احیانا- در برابر افکار مردم انجام مى‌داد. آگاه بودن از مسأله متعه در آن روزگار از ویژگى‌هاى خالص‌ترین صحابه و تابعان به شمار مى‌رفت؛ یعنى کسانى که تمایل به مذهب اهل بیت داشتند؛ امثال ابن مسعود، ابىّ بن کعب، ابن عباس، جابر بن عبداللّه و...؛ از این رو بعید نیست که فردى چون ابن جریج هم به این گروه پیوسته بوده است. کارى که ابن جریج را بر آن داشت تا چه در نظر و چه در عمل با مخالفان به مقابله برخیزد؛ لذا ابن حجر شافعى نقل مى‌کند: «ابن جریج در حالى که از عبّاد روزگار به شمار مى‌رفت و تمام سال را به جز سه روز روزه مى‌گرفت، از هفتاد زن به عنوان متعه استفاده کرده است».

علاوه بر این، وى جزو اسناد کتاب «من لا یحضره الفقیه» است. صدوق از طریق ابن جریج از ضحاک از ابن عباس روایت مى‌کند که پیامبر صلّى‌اللّه‌علیه‌وآله از مردى بیابانى شترى به چهار صد درهم خرید؛ او پول را گرفته بود، ولى شتر را به پیامبر تحویل نمى‌داد و داد و ستد را از ریشه انکار مى‌کرد تا اینکه على علیه‌السّلام آمد و قضاوت قاطع خودش را در این باره انجام داد. از ظاهر نقل این حدیث از ابن جریج چنین به دست مى‌آید که وى مورد اعتماد صدوق است. شیخ طوسى نیز او را از اصحاب امام صادق علیه‌السّلام شمرده است. کشى مى‌گوید: «محمد بن اسحاق، محمد بن منکدر، عمرو بن خالد واسطى، عبدالملک بن جریج و حسین بن علوان کلبى همه از رجال اهل سنت‌اند ولى محبتى شدید نسبت به خاندان اهل بیت دارند». مامقانى مى‌گوید: «دور نیست که اظهار نظر کشى ناشى از شدت تقیه او (ابن جریج) باشد و مانند او در میان رجال شیعه فراوان یافت مى‌شود».

آثار

ابن جریج تفسیرى دارد که مأخذ طبرى و ثعلبى و دیگران بوده است. نسخه‌اى از آن نزد سید بن طاووس بوده که از آن به «نسخه عتیقه جیده» یاد مى‌کند و در کتاب «سعد السعود» که به سال 651 تألیف شده است، بخش‌هایى از آن را نقل مى‌کند.

این تفسیر با استخراج و تحقیق على حسن عبدالغنى در مصر به چاپ رسیده است.

ولادت و وفات

در سال 80 در مکه متولد شد و به سال 150 در همان جا وفات یافت[۱].

پانویس

  1. معرفت، محمدهادی، ج1، ص254-258؛ 419

منابع مقاله

معرفت، محمدهادی، تفسیر و مفسران، قم، مؤسسه فرهنگی انتشاراتی التمهید، چاپ یکم، 1379-1380ش.

وابسته‌ها