فضل‌الله بن روزبهان

ابوالخیر فضل‌الله بن روزبهان صاعدى سپاهانى (850تا860-930ق)، متخلص به «امین» و معروف به «خواجه ملا» یا «خواجه مولانا» و «پاشا»، شاعر، اندیشمند، فقیه و عارف اشعری  قرن نهم و دهم قمری

فضل‌الله بن روزبهان
نام فضل‌الله بن روزبهان
نام‌های دیگر ام‍ی‍ن‍ی‌، ف‍ض‍ل‌ال‍ل‍ه‌ ب‍ن‌ روزب‍ه‍ان‌

خ‍ن‍ج‍ی‌، ف‍ض‍ل‌ال‍ل‍ه‌ ب‍ن‌ روزب‍ه‍ان‌

خ‍واج‍ه‌ م‍لا، ف‍ض‍ل‌ال‍ل‍ه‌ ب‍ن‌ روزب‍ه‍ان‌

ف‍ض‍ل‌ ب‍ن‌ روزب‍ه‍ان‌

ساعدی سپاهانی، فضل‌الله

سپاهانی، ابوالخیر فضل‌الله

امین، فضل‌الله بن روزبهان

خواجه ملا، فضل‌الله

خواجه مولانا، فضل‌الله

پاشا، ابوالخیر فضل‌الله

نام پدر روزبهان
متولد 850 تا 860ق
محل تولد سمرقند
رحلت 930 ق
اساتید
برخی آثار وسیلة الخادم إلی المخدوم در شرح صلوات چهارده معصوم(ع)

‏مهمان نامه بخارا (تاریخ پادشاهی محمد شیبانی)

تاریخ عالم آرای امینی: شرح حکمرانی سلاطین آق‌قویونلو و ظهور صفویان

سلوک الملوک

کد مؤلف AUTHORCODE01431AUTHORCODE

ولادت

در حدود سال‌هاى 850 تا 860ق در سمرقند، به دنیا آمد. اصلش از خُنج از توابع لارستان فارس، بود. هر چند در اصفهان سکونت داشته است.

تحصیلات

وی دانش‌هاى ابتدایى را در زادگاهش فراگرفت. پس از آن به سفر حج رفت. پس از بازگشت به شیراز، به فراگیرى فلسفه ارسطو و افلاطون روى آورد.

در بیست‌وپنج سالگى، براى دومین بار حج گزارد و در مکه، کتاب‌هاى صحیح بخارى و صحیح مسلم را نزد شیوخ مصر و حجاز و از آن شمار امام محمد سخاوى فراگرفت. سخاوى در «الضوء اللامع لاهل القرن التاسع»، شرحى درباره دوره تحصیلى وى نوشته است.

پس از آن، به شیراز بازگشت و در آن شهر به تدریس دانش‌هاى شرعى و عقلى پرداخت و در همان ایام، کتاب‌هاى «حل تجرید»، «حواشى بر حواشى شرح تجرید»، «تعلیقات بر محالات» و کتاب بلندآوازه خود، «بدیع‌الزمان فى قصة حى بن یقظان» را نوشت.

سرانجام در 892ق براى سومین بار راهى حجاز شد و گویا دیگر به شیراز بازنگشت و چون به نزدیکى آذربایجان رسید، در ییلاق سهند، به خدمت سلطان یعقوب بایندرى (883-896ق) رفت و کتاب بدیع‌الزمان را به وى پیشکش کرد. سلطان یعقوب نیز به او فرمود تا کتابى در پادشاهى او بنویسد و از آن‌جا که وى پیوسته در رکاب سلطان بود، مشاهدات خود را با دانسته‌هایش همراه کرد و تاریخ «عالم آراى امینى» را نوشت.

او که سنى شافعى مذهب و بسیار متعصب بود و به نوشته برخى منابع، شیعیان را محکوم به نابودى و خونشان را حلال مى‌دانست، در این کتاب، بدترین نسبت‌ها را به شیعیان، از آن شمار شیخ جنید و شیخ حیدر صفوى، داده است.

ناگفته نماند که درباره مذهبش، مؤلفان اختلاف کرده‌اند. برخى وى را حنفى دانسته‌اند، اما این گفته چندان درست نیست. این تردید از آن‌جا پدید آمده که وى در اصول و فروع دیگر مذاهب اسلامى، به‌ویژه حنفیان، جست‌وجوى بسیار کرده و احکامى براى پیروان این مذهب نوشته است. گویا همزمان با نوشتن تاریخ عالم‌آراى امینى، در دربار، مقام دبیرى داشت، چرا که نامه‌هایى به انشاى وى، براى پادشاهان مصر و عثمانى در دست است.

زمانى نیز در مقام قضاوت حجاز بود. پس از درگذشت سلطان یعقوب، چندى در اصفهان زیست. اما هنگامى که شاه اسماعیل یکم صفوى (907-930ق) بر اصفهان چیره شد، از آن‌جا کوچید و گویا به کاشان رفت.

وى کتابى با نام «ابطال نهج الباطل» در رد «نهج الحق و کشف الصدق» علامه حلى که رد شیعیان نیز بود، نوشت و در مقدمه کتاب، نثر علامه را سست، رکیک و عامیانه خواند.

افزون بر این، در تاریخ عالم‌آرا، سخنان بسیار تند و گزنده‌اى درباره پدران شاه اسماعیل آمده است. این تألیفات، به دربه‌درى او دامن زد و از ترس جان، راهى هرات شد. چندى نزد سلطان حسین بایقرا به سر برد؛ پس از آن، به دربار محمدخان شیبانى (905- 916ق) پیوست و در سفر جنگى محمدخان براى تاختن به قلمرو قزاق‌هاى شرق سیحون، همراه خان بود و گزارش‌هاى رخدادهاى این سفر را در کتاب مهمان‌نامه بخارا آورده است. کتاب‌هاى «نسب‌نامه خان» و «رساله حادثیه» نیز در همین دوره تألیف شده‌اند.

پس از آن، به بخارا و به دربار عبیدالله خان شیبانى (940-946ق) رفت و کتاب «سلوک الملوک» را به نام او نوشت.

وى به فارسى و عربى شعر مى‌سرود و در شعر «امین» تخلص مى‌کرد. در برخى از کتاب‌هاى او، مانند مهمان‌نامه بخارا، سلوک الملوک و تاریخ عالم آرا، نمونه‌هایى از شعر او آمده است.

وى در شاعرى، طبعى چندان نیکو نداشت و در نویسندگى نیز پیرو همان نثر مصنوع و سرشار از کلمه‌هاى عربى سده نهم هجرى بود. بنابراین، وى هیچ‌گونه تأثیرى بر ادبیات فارسى به جا نگذاشت.

او در تصوف، دست ارادت به پیر جمال‌الدین احمد عارف اردستانى (- 879ق) داده است. از آثار عرفانى او، مى‌توان «شرح وصایاى عبدالخالق غجدوانى» که از مشایخ نقشبندیه بود و «مناقب جمال اردستانى» را نام برد. در فلسفه نیز دستى داشت و از آن‌جا که سنى بسیار متعصبى بود، بى‌تردید، فقه را به خوبى مى‌دانست. روشن است آن‌چه سبب شهرت وى شد، ادبیات، فلسفه و یا عرفان نبود، اما او را در جایگاه تاریخ‌نگار و گزارشگرى که برخى از رخدادهاى سیاسى و اجتماعى را با دیدى متعصبانه و گاهى نقادانه نوشت، نمى‌توان نادیده گرفت.

وى در سنت اندیشه سیاسى ایران از جایگاه ویژه‌اى برخوردار است. در سلوک الملوک از پایه‌هاى حکومت اسلامى بر مبناى مذهب سنى، سخن رفته که گویا برپایى چنین حکومتى، آرمان اوست.

برخى پژوهشگران، وى را در دسته اندیشمندان شیوه فقاهتى و شریعت‌نامه‌نویسى، جاى داده‌اند و او را تأثیرپذیر از جلال‌الدین دوانى دانسته‌اند که با گسست از اندیشه فلسفى و در پى شریعت‌نامه نویسانى مانند ابوالحسن ماوردى (364- 450ق) به تجدید آرمان خلافت پرداخت. از همین‌رو، وى را نماینده زوال و انحطاط اندیشه سیاسى در ایران و نیز بزرگ‌ترین نماینده اندیشه سیاسى دوره صفویان دانسته‌اند که این امر چندان نتیجه نوآورى وى در اندیشه سیاسى نبود، چنان‌که اگر وى «سلوک الملوک» را در دوره‌اى دیگرى مى‌نوشت، این‌چنین در آن غور و بررسى نمی‌کردند.

او در دوره‌اى به شریعت‌نامه‌نویسى پرداخت که دو خلافت امپراتورى عثمانى که مذهب سنى را به رسمیت مى‌شناختند و صفویان که تشیع را مذهب رسمى‌شان بود، در برابر یکدیگر قرار گرفته بودند. افزون بر این، او در زمانى که زبان اندیشه سیاسى در ایران فارسى و زبان شریعت عربى بود، «سلوک الملوک» را در مخالفت با سنت رایج، به فارسى نوشت.

وفات

وفات وى در تاریخ بخارا حدود سال‌هاى 930 تا 940ق، ذکر شده است.

آثار

دیگر آثار وى عبارت است از:

  1. شرح قصیده برده شرف‌الدین بوصیرى؛
  2. شرحى بر کتاب صحیح مسلم؛
  3. المقاصد؛
  4. هدایة التصدیق الى حکایة الحریق؛
  5. دلایل الصدق.

منابع مقاله

  1. انوشه، حسن، «دانشنامه ادب فارسى» ج1، ص701، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى.
  2. نصیرى، محمدرضا، «اثر آفرینان» ج4، ص296، انجمن آثار و مفاخر فرهنگى.
  3. مقالات مرتبط با فضل الله بن روزبهان خنجی در پایگاه مجلات نورمگز

وابسته‌ها