تشیع در مسیر تاریخ
تشيع در مسير تاريخ، ترجمه فارسى كتاب «The Origins and arly Development of Shia Islam»، اثر سيد حسینمحمد جعفرى است كه توسط سيد محمدتقى آيتاللهى انجام گرفته است.
تشیع در مسیر تاریخ | |
---|---|
پدیدآوران | آیتاللهی، محمدتقی (مترجم) جعفری، سید حسینمحمد (نویسنده) |
عنوانهای دیگر | تحلیل و بررسی علل پیدایش تشیع و سیر تکوینی آن در اسلام |
ناشر | دفتر نشر فرهنگ اسلامی |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1382 ش |
چاپ | 10 |
شابک | 964-430-734-8 |
موضوع | شیعه - تاریخ |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 239 /ج7ت5 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
كتاب درباره چگونگى پيدايش تشيع و روند شكلگيرى آن از صدر اسلام تا عصر امام صادق(ع) است. نویسنده، تلاش كرده است فقط با تكيه بر منابع تاريخى قديمى، تاريخ تشيع را تحليل كند.
كتاب با مقدمه مترجم، پيشگفتار و متن در 11 فصل تنظيم شده است:
نویسنده در فصل اول كتاب با عنوان «مفاهيم اساسى»، علت تقسيمبندى جامعه اسلامى به دو فرقه شيعه و سنى را ريشهيابى كرده و مبناى اين تقسيمبندى را تفاوتهاى سياسى محض دانسته است. نویسنده درباره سياسى خواندن منشأ تشيع معتقد است: «هرگاه روابط مختلف ممكن كه اعتقادات مذهبى و تشكيلات سياسى در اسلام را در بر دارند، تجزيه و تحليل كنيم، درمىيابيم كه احقاق حق و تمايلات مكتبى پيروان على(ع) بيشتر بهسوى جنبههاى مذهبى معطوف بوده است. بنابراین خطاى بزرگى است كه به جمعيتى كه همه دعاوىاش اصولا بر پايه توجهات مذهبى و روحانى قرار گرفته است... برچسب سياسى محض زده شود».[۱]
«اكثر هواداران امام على(ع) در مخالفت اوليه با خلافت ابوبكر، اصالتا از عربستان جنوبى بودند و در دفاع از حق امام، نقطهنظر كاملا روشن مذهبى داشتند».[۲]
فصل دوم كتاب با نام «سقيفه، آغاز دسيسهها»، به شرح ماجراى سقيفه پرداخته و كوشيده است به قديمىترين گزارشهاى تاريخى شيعه و سنى استناد كند. از نظر نویسنده براى بررسى ماجراى سقيفه بايد به اين مسئله تاريخى توجه داشت كه: «امكان اين موضوع كاملاً وجود دارد كه گزارشهاى مفصل هر گروه از شرح جريانات انتخاب ابوبكر، منطبق با تمايلات و علاقهمندىهاى آن گروه منتشر شده باشد... با وجود اين، مداقّه در مآخذ قديمى نشان مىدهد كه نكات اساسى و خط مشى كلى در ذكر واقعه سقيفه در همه گزارشها يكسان است؛ با اين تفاوت كه در بعضى، روى نكتهاى خاص تأكيد بيشترى شده است».[۳]
نویسنده، بهترين راه براى پژوهش در اين زمينه را محور قرار دادن قديمىترين روايت (روايت ابن اسحاق) و مقايسه ديگر گزارشها با آن مىداند.[۴]
عنوان فصل سوم كتاب، «امام على(ع) و شيخين» است. نویسنده در اين فصل به دنبال آن است كه موضعگيرى امام على(ع) و شيخين (ابوبكر و عمر) را در برابر يكديگر بهعنوان «دوره كمون نسبى در تاريخ تكوين تشيع».[۵]مورد ارزيابى قرار دهد. وى در اينباره مىگويد: «على(ع) واقعيتهاى تاريخى زمان را پذيرفت، ولى با وجود اين، روى اين اصل كه او شايستگى بيشترى به خلافت دارد و بهنحو غير عادلانهاى از رهبرى جامعه كنار گذاشته شده است، تكيه داشت».[۶]
نویسنده درباره شوراى شش نفره براى انتخاب خليفه سوم مىگويد: «عمر با اعطاى رياست كميته به عبدالرحمان بن عوف، بهنحو مؤثرى شانس على(ع) را مسدود ساخت و تلويحا انتصاب عثمان را تضمين كرد».[۷]
جعفرى، فصل چهارم كتاب را «نوشكوفايى نهضت تشيع» ناميده و در آن ضمن پرداختن به عواملى كه زمينهساز شكوفايى نهضت تشيع در اين دوره بودهاند، شيوه رسيدن عثمان به خلافت و ماجراهاى دوره خلافت او را كه موجب نارضايتى گرديد، مورد بررسى قرار داده است. او در تحليل حوادث دوران خلافت اميرمؤمنان على(ع) مىگويد: «بايد به خاطر داشت كه جانشينى او با مقاومت زياد بعضى از اصحاب پيامبر روبهرو شد و اولين جنگ داخلى در اسلام را نتيجه داد، ولى درعينحال، همين به اصطلاح «شكستها» در تاريخ تكوين تشيع، نقطه تحول و آغاز فصل جديد مىگردد. جگرسوزى حاميان على(ع) از شكستها... بنياد تاريخى بسط تمايلات فرقهاى شيعه را فراهم ساخت و اعمال تخريبى انجامشده نسبت به شیعیان، ماده لازم جهت تشكيل نظام مستقلى در داخل اسلام را به او داد».[۸]
عنوان فصل پنجم، «كوفه پايگاه فعالیتهای شیعیان» است. نویسنده در اين فصل به ماهيت و تركيب شهر كوفه و ويژگى و گرايشهاى مردم آن پرداخته است. او در مورد مردمشناسى كوفه معتقد است: «عوامل پيچيده فراوانى چون جغرافيايى، تاريخى، قومى، نژادى و اقتصادى، با هم تركيب شده و باعث گرديد كه تشريح شهر و شهروندان را مشكل كند. آنچه مىبايست در بادى امر در نظر گرفت، جمعيت شهر بود كه تقريبا از دو گروه متفاوت تشكيل يافته بود: اعراب و پارسيان».[۹]
نویسنده فصل ششم را با عنوان «صلح امام حسن(ع)» نوشته است و در آن به معرفى شخصيت امام حسن(ع)مىپردازد و با ذكر دلايل انتخاب ايشان از سوى مردم، به زمينهسازىهاى معاويه براى وادار كردن ايشان به صلح اشاره مىكند.
نویسنده با استناد به يكى از نامههاى معاويه به امام حسن(ع)، درباره نگاه معاويه به مقوله خلافت مىنويسد: «از نظر او مصلحت دولت و جنبههاى غير مذهبى و غير اخلاقى جامعه بايد معيار تصميمگيرى در مسئله رهبرى باشد. معاويه موقعيت متعالى حسن(ع) را در رابطه با پيامبر و مقام والاى او را در اسلام، هرگز منكر نشد، ولى مدعى آن بود كه اين امر، ملاك رهبرى در جامعه نيست».[۱۰]نویسنده درباره نتايج صلح امام حسن(ع)معتقد است: «صلح او نتايج درازمدتى را براى تكوين بعدى مكتب تشيع بههمراه داشت».[۱۱]
نویسنده فصل هفتم و هشتم را به بررسى دوران امام حسین و واقعه عاشورا اختصاص داده است. در فصل هفتم كه آن را «شهادت امام حسین(ع)» ناميده است، به تحليل وقايع پس از خلافت يزيد تا شهادت امام حسین(ع)مىپردازد. نویسنده با اشاره به نامههاى فراوانى كه به امام حسین نوشته شد، درباره نويسندگان آنها مىگويد: «درعينحال همه آنها در يك درجه مساوى از انگيزش مذهبى قرار نداشتند. بعضى از آنها احساسات سياسى داشتند و اميدوار بودند يوغ تسلط شاميان را براندازند».[۱۲]
درباره تأثير قيام كربلا مىنويسد: «اگر حسین(ع) وجدان مسلمين را با اين روش كوبنده تكان نداده و بيدار نكرده بود، چه كسى مىداند كه آيا شيوه زندگى يزيد در جامعه مسلمين، رفتار اسلامى مىشد؛ رفتارى كه نواده پيغمبر(ص) آن را تأييد و تصديق كرده و پذيرفته بود».[۱۳]
او در تبيين اين واقعه مىگويد: «واقعيت صحيح اين است كه تراژدى، نقش بسيار عظيم و مهمى را در تحكيم هويت تشيع و نه در خلق و به وجود آوردن آن، ايفا نمود... و باعث گرديد كه روانشناسى انسانى بيش از هر چيز ديگر مورد توجه قرار گيرد؛ ازاينرو، مىتوان دريافت كه عامل «احساسات عميق»، ويژگى تشيع است».[۱۴]
عنوان فصل هشتم، «بازتاب واقعه كربلا» است و نویسنده در آن به بررسى تأثير حادثه كربلا در تاريخ تشيع و شكلگيرى دو نهضت توابين و مختار پرداخته است.
«تلاش در راه حقانيت»، عنوان فصل نهم است. جعفرى اين فصل را به مسائل داخلى شیعیان و انشعابات آنان در زمان امام سجاد(ع) و امام باقر(ع) اختصاص داده است. نویسنده در تحليل اختلافات درونى شيعه در اين دوره مىگويد: «وقتى مذاهب به مرحله دوم تكوين و بسط خود وارد مىشوند، در جزئيات معينى دچار شكاف مىگردند».[۱۵]
او درباره مختار بر اين عقيده است كه: «او يكى از پيروان فداكار خاندان على(ع) و پشتيبان صميمى آرمانهاى آنان بوده است، ولى... مآخذ تشيع دوازدهامامى چهرهاى ناخوشايند از او تصوير مىكنند؛ زيرا او اولين كسى بود كه امامت محمد بن الحنفيه را ترويج نمود».[۱۶]
درباره مفهوم امامت مىگويد: «امامت، در سازمان مركزى رهبرى تشيع، دقيقاً به نسل فاطمه و على محدود مىشود و از حسن(ع) به امام حسین(ع)منتقل مىگردد و سپس با انتصاب صريح از پدر به پسر و معمولا بزرگترين پسر زنده مىرسد تا اينكه به امام دوازدهم ختم مىگردد».[۱۷]
در ارزيابى شرايط شيعه پس از واقعه كربلا مىافزايد: «شهادت ناگهانى او و تقيه على(ع) تنها فرزند باقىماندهاش كه به زينالعابدين شهرت دارد، شیعیان را در حال آشفتگى قرار داد و خلأى را در رهبرى فعال پيروان اهلبيت به وجود آورد».[۱۸]«زينالعابدين(ع) با احقاق حق خود به جانشينى حسین(ع) و جمعآورى عدهاى از پيروان بر گرد خويش، تنها بنياد حقه شیعیان را گذاشته بود و اين، وظيفه محمد باقر(ع) بود تا اصول حقانيت و مشروعيت را در مفهوم وراثت و جانشينى پيامبر بهتدريج تكامل بخشد».[۱۹]
دو فصل پايانى كتاب عبارتند از: «امام جعفر صادق(ع)» و «آيين امامت». در اين دو فصل شرح حال امام صادق(ع) و شرايط زمانى ايشان مورد بررسى قرار گرفته است. نویسنده تأكيد مىكند: «امام صادق(ع) بههيچوجه مبتكر و مبدع نظريه امامت نبود... زمان و شرايط، بهترين و مناسبترين فرصتها را براى امام صادق(ع) مهيا كرد تا به تفسير و شرح عقايدى كه پدر و پدربزرگش اظهار داشته بودند، بپردازد».[۲۰]
پانويس
منابع مقاله
- مقدمه و متن كتاب.
2. ويكى شيعه، در تاريخ 28 خرداد 93 به آدرس: