التفسير القرآني للقرآن
التفسير القرآني للقرآن نوشته عبدالكريم خطیب، تفسيرى تحليلى، اجتهادى و عقلى با رويكرد تقريب بين مذاهب اسلامى است. نویسنده به روايات و اقوال صحابه و تابعين و علماى پيشين اهميّت نداده است و بدينجهت با تفاسير ديگر تفاوت دارد. اين تفسير خطاب به مسلمانان معاصر نوشته شده است.
التفسیر القرآني للقرآن | |
---|---|
پدیدآوران | خطیب، عبدالکریم (نویسنده) |
ناشر | دار الفکر العربي |
مکان نشر | بیروت - لبنان |
سال نشر | 1424 ق یا 2003 م |
چاپ | 2 |
موضوع | تفاسیر اهل سنت - قرن 14 |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 16 |
کد کنگره | BP 98 /خ6ت7 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
انگيزه
وى در مقدمهاى كه بر تفسير خود نوشته است از شيوه مرسوم در تفسيرنگارى با رويكردى خشك، اظهار دلتنگى مىكند و معتقد است پرداختن به مباحث اختلافى بين فرقهها و مذاهب فكرى اسلامى و مسائل فقهى كليشهاى، مردم را از روى آوردن به قرآن كريم باز مىدارد و در عرصه زندگى مؤثر نمىافتد.بدينجهت روش خود را در اين تفسير بر اين نهاده كه غير از كتاب الهى به چيزى توجه نكرده، با تدبر در آيات آن و دورى از اختلافهاى گوناگون بين مسلمين، هر آنچه از الفاظ و آيات قرآن فهميده شود، بيان گردد.
روش تفسير
روش كلى وى در ورود به تفسير سورهها به اين ترتيب است كه در آغاز، نزول، شمار آيهها، تعداد كلمات و حروف، نامها، مكى و مدنى بودن آنها را بيان مىكند.چنانكه از نام تفسير پيداست به تناسب آيات، عنايتى خاصى دارد و در صورت امكان به بيان آن مىپردازد. در تبيين معانى آيات، از آيات ديگر كمك مىگيرد و پيرو روشى كه اتخاذ كرده از روايات صحابه و تابعين و اقوال مفسرين استفاده نمىكند و مكرر تأكيد مىكند كه به جاى رجوع به كتابها و آثار گذشتگان، آيات قرآن را مىخواند و آنچه را كه خداوند متعال بر دل او افاضه مىكند، بيان مىدارد.
در شرح آياتى كه متضمن برخى مباحث هستىشناسى هستند اذغان مىدارد كه قرآن كتاب علم نيست و رسالت آن بيان حقايق علمى نمىباشد.مسائل علمى مربوط به آيه را با تفسير علمى معقول متناسب با هدف هدايتى آن و فهم آن را مطابق با مسلمات علمى بيان شده، مطرح مىنمايد؛ مانند:ج14، ص682. گاهى در فهم تكواژگان و سيره و غزوات از احاديث بهره مىبرد. چندان به اعراب و مباحث ادبى و زبانى عنايت ندارد؛ چراكه معتقد است بلاغت و نظم قرآن كريم بسى بالاتر و برتر از آن است كه بتوان آن را با معيارها و نظريات دانشمندان علم نحو محدود كرد. در عين حال در تفسير آيات قرآن به أنوار التنزيل بيضاوى و مجمع البيان طبرسى و برخى ديگر از تفاسير عنايت دارد و غالباً ً بدون ذكر منبع از آنها مطالبى نقل مىكند.
با توجه به مطالب ذكر شده مىتوان نتيجه گرفت كه خطیب در تفسير خود بيشتر به خرد آزاد خود اعتماد دارد تا روايات تفسيرى و اقوال مفسران سلف ايشان. وى با تدبر در آيات و تبيين عقلى و ايجاد نوعى ارتباط و توازن بين آنها، مطالب خود را استنباط و بيان مىدارد.برای نمونه در بحث بعثت حضرت آدم(ع) بعد از هبوط، و اينكه در آسمان بوده يا زمين، با چينش مقدماتى به زمينى بودن آن تمايل پيدا مىكند (گر چه بسيارى از مفسرين قرن بيستم آن را نپذيرفتهاند) و با تحليل و تشريح عقلى به اثبات آن پرداخته اشكالات آن را جواب مىدهد.[۱]مفسر بر اساس روش اتخاذ شده، وارد قصص و روايات اسرائيليه نشده، ذكرى از آنها به ميان نمىآورد.
خطیب در آيات احكام، فقط به تفسير مفهومى و بيان الفاظ آن و غالباً ً بدون ورود به نفس حكم و بيان شرعى آن مىپردازد. ذيل آيه 178 سوره بقره در مسئله قصاص، با تحليل خود، به اين نتيجه مىرسد كه قصاص انسان با انسان مطرح است و روح انسان در مقابل روح انسانى ديگر قصاص مىشود و جنسيت تغييرى در حكم نمىدهد.[۲]
از جانبى ديگر معتقد است در قرآن نسخ وجود ندارد.[۳]در مسائل كلامى نيز همين روش را در پيش مىگيرد و با تدبر در آيات و ضميمه كردن آنها به آيات ديگر سعى در بيان مسائل دارد و به شكل كليشهاى و بنابر مشرب خاصى از اهل سنت آنها را تفسير نمىكند. مانند مبحث رؤيت خداوند كه معتقد است منظور از نظر به خداوند، نظر به رحمت او و طمع در رضوان اوست و عقول ما كه متناسب با عالم زمينى خلق شده است، قادر به درك ذات خداوند نخواهد بود.
در آيه 103 سوره انعام «لا تدركه الأبصار و هو يدرك الأبصار» نيز معتقد است كه اين آيه اشاره به لطيف بودن و عدم رؤيت خداوند دارد؛ زيرا شيء مرئى، محدود است و محدود جسم دارد و جسم مركب خواهد بود و مركب هم مخلوق است و به بيان حضرت اميرالمؤمنين على(ع) استشهاد مىكند كه در جواب «هل رأيت ربك»؟فرمود: «نورانىّ أراه؟» يعنى نورى است كه وجود را پر كرده است و موجودات بوسيله نور او ديده مىشوند امّا خود نور ديده نمىشود.[۴]
مفسر قبل از آغاز تفسير، مقدمهاى درباره قرآن تعاملى مسلمانان با كتاب الهى، تأثير اختلافات فرقهاى مذهبى و سياسى در برداشت از قرآن، منشأ و مصدر شريعت بودن قرآن و روش خود در اين تفسير، بيان مىدارد. بحثى نيز با عنوان «دراسات حول القرآن» درباره مكى، مدنى بودن سورهها و شمارش آنها، عدد آيات، كلمات و حروف قرآن دارد.
قابل يادآورى است كه مفسر ضمن رعايت تفسير ترتيبى كه به روال معمول مفسران انجام گرفته است و آيه به آيه به پيش مىرود، گاهى اوقات بحثهاى موضوعى نيز مطرح مىنمايد كه فهرست هر جلد، فهرست اينگونه بحثها است؛ مانند: بحث جن، ابليس وشيطان.[۵]اشاره به برخى نظريات دانشمندان غربى و پاسخ آنها از ديگر مشخصات اين تفسير است؛ مانند: بحث ديدگاه «داروين» در تكامل انواع.[۶]
نسخه شناسى
چاپ و نشر اين تفسير از طرف دارالفكر العربى در قاهره به سال 1388ق1967/م در 16 مجلد به قطع وزيرى بوده است. نسخه حاضر چاپ سوم آن بوده كه به سال 1424ق/ 2003م به بازار عرضه شده است. فهرستى كوتاه فقط از مباحثى كه در هر مجلد مطرح مىشود، ابتدا يا انتهاى هر جلد بيان مىشود، آيات تفسير شده در كادرى جداى از متن تفسير، مشخص شده است.
پاورقى مختصرى نيز در توضيح برخى كلمات و بيان مصادر، از جانب مفسر، تعبيه شده است. شمارش صفحات كتاب روال معمول را ندارد، جلدهاى 1،2 و 3، جلدهاى 4،5 و 6، جلدهاى 7 و 8 و 9، جلدهاى 10،11 و 12 و جلدهاى 13،14،15 و 16 هر دسته به عنوان يك مجلد، شمارش جداگانه دارند.
فهرست موضوعات جلدهاى شانزدانه، كه طى 5 مجلد تقسيم شده است، در انتهاى جلد 16، راهنماى محققان خواهد بود.
پانويس
منابع مقاله
- مقدمه و متن كتاب.
- دانشنامه قرآن و قرآنپژوهى، به كوشش بهاءالدين خرمشاهى، ج 1، ص737 و ص998.
- المفسرون حياتهم و منهجهم، سيد محمد على ايازى، ص323.