میرخواند، محمد بن خاوندشاه


محمد بن‌خاوند شاه بن‌سید برهان‌الدین  (۸۳۷ – ۹۰۳ یا ۹۰۴ق)، معروف به «میر خواند»، ادیب، بزرگترین مورخ عهد تیموری، مؤلف اثر معروف تاریخ روضة الصفا فی سیرة الانبیاء و الملوک و الخلفا

میر خواند، محمد بن خاوند شاه
نام میر خواند، محمد بن خاوند شاه
نام‌های دیگر میر خوند
نام پدر خاوند
متولد 837ق
محل تولد بخارا
رحلت 903 ق
اساتید بهاءالدّین عمر
برخی آثار تاریخ روضة الصفا فی سیرة الانبیاء و الملوک و الخلفا
کد مؤلف AUTHORCODE07273AUTHORCODE


ولادت

نام وى سیّد بن امیر برهان‌الدّین خاوند شاه بن‌شاه کمال‌الدّین محمود بلخى، معروف به میرخواند یا امیرخواند است. او خود را در کتابش محمّد بن‌ خواند شاه مى‌نامد و مى‌گوید لقب میرخواند را دیگران به وى داده‌اند. او از مورخان بزرگ قرن نهم هجرى بود که در 837ق در بخارا زاده شد.

خاندان میرخواند از سادات حسینی و از خاندان خاوند سید اجل بخاری بود که در ماوراء النهر شهرت و احترام بسیار داشت و سلسلۀ آبا و اجداد او به زید بن علی بن حسین علیهم‌السلام می کشید.[۱] پدرش سیّد برهان‌الدّین خاوند شاه، در بخارا تجارت مى‌کرد. بنابراین، وى حسب و نسب عالى داشت، اما به‌رغم این برخوردارى، از تکبر و فخر بر کنار بود و از خردسالى در حدیث و دیگر معارف و علوم معقول و منقول، چیره‌دست و در فن انشا بى‌همتا شد.

تحصیلات

اما در کودکى پدرش را از دست داد و بر اثر تنگ‌دستى از آن‌جا به بلخ رفت و از عالمان آن سامان بسیار بهره گرفت و در جرگه دانش‌مندان روزگار خود درآمد. آن‌گاه به هرات رفت و با مشایخ صوفیه بزرگ هم‌سخن شد و بسیار شهرت یافت و مرید شیخ بهاءالدّین عمر گشت و تا وفات وى در آن‌جا ماند.

سلطان حسین بایقرا و وزیر دانش‌دوست او امیرعلى شیر نوایى در آن‌جا به وى توجه کردند و او در فن ادب و انشا و تاریخ‌نگارى چیره‌دست شد و سرانجام روضة الصفا را به نام آن وزیر دانش‌مند نوشت. میرخواند در خانقاهِ «خلاصه» مى‌زیست که امیر در هرات ساخته بود و در آن‌جا با خاطرى جمع به کار تحقیق سرگرم بود.

وى پس از اینکه در سلک ملازمان آن وزیر دانش‌دوست درآمد به یکى از بنیادگذاران محفل ادبى و علمى هرات (مکتب هرات) بدل گشت. پیوند دوستى خالصانه میرخواند و امیرعلیشیر نوائى سال‌ها از هم نگسست و به‌رغم ارج‌گزارى آن وزیر بزرگ تیمورى درباره میرخواند، وى زندگى ساده و بى‌آلایش خود را دنبال مى‌کرد و به شغلى دیوانى در دربار سلطان حسین بایقرا که بى‌گمان سود مادى فراوانى برایش به دنبال مى‌آورد، هرگز تن نمى‌داد.

حکیم میرخواند در بخش مهمى از زندگانى خود به دانش‌اندوزى و نوشتن کتاب‌هاى گوناگون پرداخت و سال‌هاى پایانى عمرش را در خلوت در گازرگاه هرات سپرى کرد.

آرا و گرایشهای خاص

میرخواند از مورخینی است که به تاریخ عمومی می پردازد و ازنگاهی جامع و وسیع نسبت به تاریخ برخوردارند. یکی ازهمفکران و نیز شاگردان وی در این زمینه خواندمیر (مؤلف تاریخ عمومی بنام تاریخ حبیب السیر می‌باشد).

برخی محققین گفته اند که وی در نگارش تاریخ روضه الصفا درشیوه و اسلوب به افق های جدیدی دست یافته بود .

میرخواند ادیب و مورخی بزرگ بود و در کتب خود شیوه نگارش روان و پخته‌ای را جلوه‌گر ساخت و درعین استفاده از تماثیل و استعارات مختلف، نثر سلیسی را به کار گرفت که بعدها مورد استفاده مورخان دیگر قرار گرفت. وی در بهره‌گیری از علوم و دانش‌های مختلف به پایه‌ای رسیده بود که حتی موجبات تحسین امیرعلیشیر نوائی را فراهم آورد و امیر او را در علم تاریخ و انشاء بی‌همتا خواند. تسلط میرخواند در انشاء و فنون ادبی زمان خود مورد تحسین مورخان پس از وی نیز قرار گرفته است به گونه‌ای که خواندمیر نواده فاضل او نیز خواجه میرخواند را به بهترین کلام ستوده است: (وفور وقوف آن حضرت در فن تاریخ و صنعت انشاء بمرتبه‌یی بود که قلم سخن آرا از تبیین آن بعجز و قصور اعتراف دارد و کمال بلاغت آن مهر سپهر سیادت در تحریر حکایات و تقریر روایات درجه‌یی داشت که بیان فصحا توضیح آنرا کما ینبغی از جمله محالات می‌شمارد).[۲].

وفات

او پس از وفات مرشد خویش در سال 901ق گوشه انزوا و عبادات اختیار نمود به عمر درد و سوء القنیه و ضعف بسیار مبتلا شد و به هرات بازگشت و پس از 10 ماه بستری بودن در 2 ذی القعده 903ق در سن 66 سالگی درگذشت و در کنار مزار شیخ بها الدین عمر صوفی پیر و مراد پدرش در هرات به خاک سپرده شد.

پانویس

  1. صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران ص 520
  2. سایت قلمرو معرفت

منابع مقاله

  1. سایت قلمرو معرفت
  2. صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، ص 519 تا 523، جلد چهارم، چاپ سیزدهم، انتشارات فردوس، تهران، 1389

وابسته‌ها