وهابیت و بازنگری از درون
«وهابيت بازنگرى از درون»، ترجمه «مفاهيم يجب أن تصحّح»، تأليف سيد محمد بن علوى مالكى است كه توسط انسيه خزعلى به فارسى ترجمه شده است.
نام کتاب | وهابیت و بازنگری از درون |
---|---|
نام های دیگر کتاب | مفاهیم یجب ان تصحح. فارسی. برگزیده. |
پدیدآورندگان | خزعلی، انسیه (مترجم)
مالکی حسنی، محمد (نويسنده) |
زبان | فارسی |
کد کنگره | BP 238/6 /م2 /م7042 1386* |
موضوع | وهابیه - دفاعیهها و ردیهها |
ناشر | مشعر |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1386 هـ.ش |
کد اتوماسیون | 3709 |
دهههاى اخير شاهد ظهور افراد شجاع و دينباورى بود كه تصميم گرفتند با وجود همه تضييقات و فشارها از حقايقى كه سالها با تبليغات وهابيت پوشيده و مكتوم مانده بود، پرده برداشته و عامه مسلمين را متوجه بدعتها و برداشتهاى نارواى اين فرقه نمايند.
از جمله اين اصلاحگران، آقاى علوى مالكى است كه از درون وهابيت برخاسته و با قلمى زيبا، متين، علمى و مستند به آيات و روايات صحيح اهل سنت، در كتاب وزين خويش با عنوان «مفاهيم يجب أن تصحّح» خواستار تصحيح برداشتهاى غلط وهابيت از روايات و سنت نبوى گرديد و در برابر آنان، كه مسلمين را متهم به شرك و كفر مىكردند، قد علم كرده با سلاح كلام و قلم و با احتجاج از طريق احاديث و روايات مورد پذيرش آنان، عقايد باطلشان را به چالش كشاند و با استقبال بىنظير علماى تمامى كشورهاى اسلامى روبهرو گرديد (مقدمه، ص13).
اين كتاب مورد عنايت قاطبه علماى اهل سنت و جماعت قرار گرفت. گويا كه مرهمى بر زخم قرون گذشته و نيشترى براى خروج چركهاى دمل دردناك پيكر جامعه اسلامى و روزنه اميدى براى بهبودى و شفاى آن بود. به دليل اين توجّه و استقبال، تأليف مذكور، بارها و بارها به چاپ رسيد و ناياب شد.
البته مطالب مطروحه در كتاب، خوشايند وهابيت و برخى علماى حنبلى نبود و با عكسالعمل شديد آنان روبهرو شد و نويسنده آن از سوى علماى جامد وهّابى طرد و تكفير شد؛ بهگونهاى كه مدتها مؤلّف آن در محاصره و تحت نظر بود و چاپ و انتشار كتاب وى ممنوع گرديد؛ ولى اين امر مانع انتشار اين اثر ارزنده نگشت؛ بلكه در كشورهاى گوناگون از جمله: مصر، سوريه، امارات، پاكستان، مغرب و... مكرر به چاپ رسيد و علماى بزرگ اين بلاد بر آن تقريظ نوشتند (همان، ص16).
كتاب بعد از مقدمه مترجم و مؤلف در سه باب بدين شرح تنظيم گرديده است:
باب اول: مباحث عقيدتى كه به فساد مقياسهاى تكفير و گمراهى در عصر حاضر مىپردازد.
باب دوم: مباحث نبوى كه به خصائص و حقيقت انسانى پيامبر پرداخته و مفهوم تبرك به پيامبر و آثار او را تبيين مىكند.
باب سوم: مباحث گوناگون و از جمله زندگى برزخى و مشروعيت زيارت پيامبر(ص) و مسائل مرتبط با آن از قبيل آثار، مشاهد و مناسبتهاى دينى را مورد بررسى قرار مىدهد (مقدمه مؤلف، ص27).
يكى از مسائلى كه سلفيون و وهابيون براى تكفير مسلمان، بهخصوص شيعيان به آن تمسك جستهاند «توسل» است. مؤلف بعد از اشاره به مفهوم و اقسام توسل و مسائل اتفاقى و اختلافى در آن، به نمونههايى از توسل در عصر پيامبر(ص) و خلفا اشاره مىكند.
يكى از آن موارد، توسل خليفه دوم به عباس عموى پيامبر مىباشد:
«زبير بن بكار» در «انساب»... چنين روايت مىكند:
از عبدالله بن عمر، نقل شده است كه: عمر بن خطاب در سال «رماده» به عباس بن عبدالمطلب توسل جست، به ميان مردم رفت، سخنرانى كرد و گفت: اى مردم! نگاه رسول خدا به عباس، نگاه پسر به پدر بود؛ پس شما نيز به او اقتدا كنيد و عمويش را وسيلهاى به درگاه خدا قرار دهيد، پس اى عباس دست به دعا بردار.
و از جمله دعاهايى كه عباس نمود، چنين بود: خدايا هيچ بلايى جز بهواسطه گناه نازل نمىشود و جز بهواسطه توبه برطرف نمىگردد؛ اينك مردم بهواسطه نسبت من با پيامبر(ص) به من روى آوردهاند و اين دستان گناهكار ماست كه بهسوى تو بلند است و چهره نادم ماست كه رو به تو كرده است؛ پس بر ما باران ببار و حرمت پيامبرت را در مورد عمويش حفظ فرما؛ پس باران مانند سيل بر آنها فروريخت، زمين بارور شد و معيشت مردم برقرار گرديد.
و مردم بر سر عباس ريخته، او را مسح كرده، مىگفتند: گوارايت باد اى ساقى حرمين و عمر گفت: به خدا قسم اين وسيله ارتباط و تقرّب خداوند بود... ابن عبدالبر در برخى روايات چنين گفته است كه: آسمان دهان مشكهايش را گشود و باران چون كوهى فروريخت؛ بهگونهاى كه گودىها با بلندى مساوى گشت و زمين سبز گرديد و معيشت مردم به سامان آمد؛ سپس عمر گفت: به خدا قسم كه اين همان وسيله به درگاه الهى و جايگاه نزد اوست (متن كتاب، ص74-75).
مؤلف در پايان چنين نتيجه مىگيرد: همانگونهكه دانستى وسيله قراردادن بزرگان بهسوى خداوند، عبادت آن وسايل نيست؛ مگر اينكه كسى آنها را «رب» به حساب آورد (همان، ص75).
سپس شبههاى را مطرح و آن را مردود مىشمارد و آن شبهه اين است كه: اگر كسى شبهه كند كه اين امر (توسل) اختصاص به زمان حيات پيامبر دارد، بايد جواب داد:
دليلى براى اين اختصاص وجود ندارد؛ زيرا روح بقا دارد و احساس و درك و دريافت توسط روح انجام مىگيرد.
ديدگاه اهل سنت و جماعت نيز چنين است كه مرده مىشنود و حس مىكند و درك مىكند، از خير بهرهمند و شاد مىشود و از شر، ناراحت و آزرده مىگردد و اين امر نسبت به هر انسانى قابل تطبيق است و از همين روست كه پيامبر(ص) اهل قليب را كه از كفار قريش بودند در روز بدر صدا زد و فرمود: «يا عتبة، يا شيبة، يا ربيعة». به حضرت گفتند: چگونه آنها را صدا مىزنى درحالىكه لاشهاى بيش نيستند؟ حضرت فرمود: شما شنواتر از آنها نيستيد و لكن آنها قادر به پاسخگويى نمىباشند؛ بنابراين اگر مطلب يادشده در مورد همه انسانها صادق است، چگونه در مورد بهترين، گرامىترين و بزرگترينِ خلائق، درست نباشد؟ (همان، ص79).
منابع مقاله
مقدمه و متن كتاب.
پیوندها
مطالعه کتاب وهابیت و بازنگری از درون در پایگاه کتابخانه دیجیتال نور