العقل والنقل عند ابن رشد

العقل والنقل عند ابن رشد، عنوان اثری است یک جلدی به زبان عربی از دکتر محمد امان بن علی جامی با موضوع فلسفه دین و شخصیت‌ها. نویسنده در این اثر یک جلدی به بیان ارتباط عقل و دین از نگاه ابن رشد پرداخته است. چاپ حاضر، سومین چاپ از این اثر است که تصحیح شده و احادیثش استخراج شده است. این کتاب توسط انتشارات دانشگاه اسلامی مدینه منوره، به چاپ رسیده است.

العقل والنقل عند ابن رشد
العقل والنقل عند ابن رشد
پدیدآورانجامی، محمد امان بن علی (نویسنده)
ناشرالجامعة الإسلامية بالمدينة المنورة، مرکز شئون الدعوة
مکان نشرعربستان
سال نشر1404ق.
چاپچاپ سوم
زبانعربي
تعداد جلد1
کد کنگره

ساختار

کتاب، حاوی مقدمه و محتوای مطالب در بخش‌های مختلف است.

گزارش محتوا

نویسنده کتاب را با مقدمه‌ای درباره ابن رشد و فلسفه او آغاز می‌کند و این بحث را مقدمه ورودش در مباحث کتاب قرار می‌دهد. محمد امان بن علی می‌نویسد: قبل از اینکه درباره موضع ابن رشد در مورد عقل و نقل صحبت کنیم، بهتر است اندکی در مورد زندگی او و فلسفه‌اش سخن بگوییم، تاشرایطی را که در آن بزرگ شد و به یکی از استادان فلسفه تبدیل شد، بهتر درک کنیم. همچنین برای اینکه بفهمیم احیانا چه عواملی او را در معرض آزار و اذیت، سوء استفاده، آوارگی و اتهامات الحاد و بدعت قرار داده است؟[۱].

پس از این مقدمه، نویسنده مبحثی را با عنوان «بين يدي البحث» آغاز می‌کند تا پنجره‌ای را برای خواننده عدم آشنا به مبحث، گشوده باشد. او به 5 نکته تذکر می‌دهد و سپس با ارائه تعریفی از عقل و نقل، استدلال می‌کند که عقل صریح، مخالفتی با نقل صحیح ندارد. 5 نکته‌ای که وی به آن تذکر می‌دهد عبارت است از: وجوب اتفاق بر «وحدت مصدر در معرفت عقیده اسلامی» میان مسلمانان، عدم جواز تعطیل عقل در مجال عقیده و غیر آن به این دلیل که عقل، اساس تکلیف و مناط اهلیت است، دلالت ادله قطعی نقلی بر وحدت مصدر عقیده اسلامی و عدم تعارض این مطلب با عقل سلیم، عدم معارضه میان عقل و نقل به این دلیل که با همین عقل است که به معرفت خداوند و رسالت پیامبر خدا(ص) گواهی می‌دهیم، اینکه عقل نوری است که خداوند آن را در وجود انسان نهاده تا اشیای موجود و حقایق واقع را کشف کرده و درباره خداوند متعال و پیامبرش(ص) فهم حاصل کند و اگر کسی منظورش از عقل این باشد که هر آنچه را که دل‌خواهش است به عقل نسبت دهد و با آن توجیهش کند، اشکال از عقل نیست، بلکه از تعریف و کاربرد آن شخص است[۲].

در صفحات 15 تا 22 کتاب، توضیحاتی از محمد امان بن علی، درباره فلسفه ابن رشد می‌خوانیم. وی این قسمت را این‌گونه آغاز می‌کند: اختلافی در بزرگی ابن رشد به‌عنوان یک فیلسوف وجود ندارد؛ درعین‌حال بسیار دشوار است که پارامترهای فلسفه و آموزه‌های مذهبی او را تعریف کنیم. البته او ابهام در زندگی خود را برای خود انتخاب کرد و صد البته من نمی‌گویم ابن رشد شجاعت کافی در اعلان نظرات عرفانی‌اش نداشت، اما معتقدم: ابن رشد از جسارتش برای اعلام آموزه‌های خود، استفاده نکرد یا اینکه اصلا اراده کرده بود که از آن استفاده نکند و حتی او بعضی اوقات مجبور می‌شد در مخالفت با عقاید خودش، با مردم همراهی کند، به‌خصوص پس از ابتلایش به سلطان دولت موحدین، منصور بن ابویعقوب که در آن زمان کتاب‌های فلسفی او را سوزاندند و به الحاد متهمش کردند. آنچه درباره علت آن فاجعه نقل شده این است که او در حضور والی قرطبه، وجود قوم عاد را که در قرآن کریم از آنها نام برده شده، انکار کرد. بررسی دیدگاه‌های ابن رشد، گواهی است بر عمق دانش وی و اینکه او یکی از گسترده‌ترین فیلسوفان اسلامی در علوم متافیزیکی است که سعی کرده است فلسفه را با شریعت - در محدوده تصور خودش از شریعت - پیوند دهد[۳].

مبحث بعدی کتاب درباره وجود خدا در نظر ابن رشد است. محمد امان می‌نویسد: من در میان آثار ابن رشد دلیلی بر رد خدا از وی ندیدم، بلکه او ادله عقلی بر این امر اقامه کرده و بر آیات وجودی آفاقی و انفسی تنبه می‌دهد. از نگاه ابن رشد، آیات وجودی دال بر وجود الله تعالی، یا از نوع دلالت عنایت است و یا از نوع دلالت اختراع. دلیل عنایت مبتنی بر این است که شخص خوب فکر کند و در آنچه که او را از محافظت و مراقبت الهی و نعمت‌های بی‌شمار احاطه کرده، نظر کند تا ببیند خداوند بیشتر موجودات را برای او خلق کرده، بلکه همه آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است را در اختیار وی قرار داده، چنان‌که آیه 13 سوره مبارکه جاثیه در قرآن کریم می‌فرماید: «و آنچه در آسمان‌ها و زمین است را مطیع شما قرار داد».

دلیل اختراع مبتنی بر بررسی دقیق موجودات و مصنوعاتی است که نه‌تنها بر وجود خالق، بلکه بر قدرت، عظمت و یکتایی او نیز دلالت دارد؛ چونان اثری که مؤثر را نشان می‌دهد و صفتی که حکایت از سازنده خردمند دارد. از نگاه ابن رشد هرکدام از این ادله مختص اشخاصی است. دلیل عنایت به‌خاطر حسی بودن برای عموم مردم است و دلیل اختراع مختص دانشمندان و خواص؛ چراکه دانشمندان علاوه بر امور حسی، توانایی درک برهان را نیز دارند[۴].

وحدانیت و علم از دیگر مباحثی است که از نگاه ابن رشد در این کتاب بحث می‌شود و سپس تلاش ابن رشد در قضیه قدم عالم تبیین می‌گردد[۵]. پس از این مباحث، نوبت به بیان صفت‌های حیات و قدیم بودن و اراده نزد ابن رشد، می‌رسد. ابن رشد – علی‌رغم مبارزات خشونت‌آمیزی که گاهی علیه اشعری‌مسلکان انجام می‌دهد - تعداد مشخصی از صفات خداوند را طبق روش اشعری اثبات می‌کند. از جمله این صفات، حیات، اراده و قِدَم است. وی این صفات را با ادله عقلی که با شواهد نقلی پشتیبانی می‌شود، اثبات می‌کند، گرچه تکیه وی در این ادله به ادله عقلی بر طریقه اهل کلام است. ابن رشد معتقد است: تکیه بر ادله عقلی روش جمهور است و جمهور در اصطلاح ابن رشد غیر فیلسوفان هستند. ابن رشد فیلسوفان را حکما (خردمندان) می‌خواند[۶].

صحبت از صفت کلام، مبحث بعدی کتاب است که صفحات 34 تا 37 آن را به خود اختصاص داده. نویسنده سپس در مطلبی در یک‌ونیم صفحه، درباره نظر ابن رشد مناقشه می‌کند[۷]. وی سپس نگاه ابن رشد به صفات ثبوتی[۸] و اثبات معاد در نظر او با ادله عقلی و نقلی[۹] را مطرح می‌نماید و در پایانِ مبحثِ معاد، به‌نحو خلاصه در سه نکته بیان می‌نماید که: با ادله عقلی و نقلی اثبات شد که معاد، جسمانی است. همچنین ثابت شد که این مقام، مقام نص است نه مقام اجتهاد. علاوه بر این دو مطلب، انکار معاد جسمانی تکذیب نصوص کتاب و سنت و خروج بر مقتضای عقل است و تکذیب نصوص صریح کتاب و سنت، بدون شک، کفر است[۱۰].

مبحث قضا و قدر از نگاه ابن رشد، بحث بعدی کتاب است. این مبحث در صفحه 58 با بحثی با عنوان «من ثمرات الإيمان بالقدر» پایان می‌پذیرد. خواننده محترم، برای اطلاع از خلاصه نظر ابن رشد در این‌باره، می‌تواند به صفحات 53 و 54 کتاب مراجعه کند.

پایان‌بخش مطالب کتاب، خاتمه‌ای است که نویسنده در آن، مراجعه‌کننده به شریعت را بی‌نیاز از مطالعه سفسطه‌های اهل کلام و خوض فلاسفه می‌داند[۱۱].

وضعیت کتاب

کتاب، فهرست مطالب ندارد. در پاورقی‌ها علاوه بر ذکر ارجاعات، گاه مطالبی در توضیح محتوای مطالب ذکر شده است. چاپ حاضر، سومین چاپ از این کتاب است که تصحیح گردیده و احادیثش استخراج شده است.

پانویس

  1. ر.ک: مقدمه کتاب، ص9
  2. ر.ک: متن کتاب، ص12-15
  3. ر.ک: همان، ص15
  4. ر.ک: همان، ص22-23
  5. ر.ک: همان، ص24-32
  6. ر.ک: همان، ص33
  7. ر.ک: همان، ص38-39
  8. ر.ک: همان، ص39-41
  9. ر.ک: همان، ص42-46
  10. ر.ک: همان، ص47
  11. ر.ک: همان، ص59-60

منابع مقاله

مقدمه و متن کتاب.

وابسته‌ها