قواعد الأحكام في مصالح الأنام
قواعد الأحكام في مصالح الأنام، تألیف عزالدین بن عبدالسلام سلمی (متوفی 660ق)، به موضوع مصالح عبادات و مفاسد نافرمانی پروردگار و مباحث مرتبط با آنها پرداخته است. کتاب در دو جلد منتشر شده و تحقیق و ارجاعات کتاب به قلم طه عبدالرئوف سعد است.
قواعد الأحكام في مصالح الأنام | |
---|---|
پدیدآوران | سعد، طه عبدالروف (مصحح) ابن عبدالسلام، عبدالعزیز بن عبدالسلام (نویسنده) |
ناشر | مکتبة الکليات الأزهرية |
مکان نشر | مصر - قاهره |
سال نشر | 1411ق. = 1991م. |
چاپ | چاپ اول |
زبان | عربي |
تعداد جلد | 2 |
کد کنگره | الف2ق6 / 176/2 BP |
ساختار
کتاب در قالب فصل فصل نگارش شده است. مؤلف مطالب را تقسیمبندی کرده و با ذکر مثال توضیح میدهد؛ گاهی مثالها بالغ بر 43 مورد میشود[۱].
گزارش محتوا
نویسنده کتاب را با این مقدمه آغاز کرده که خداوند جن و انس را خلق کرد تا ایشان را تکلیف به توحید و بندگی و تقدیس و تمجید خود کند و رسولی را بهسوی ایشان فرستاد و آنان را به زبان وی به تمامی نیکیها و احسانها امر نمود و از هر گونه گناه و نافرمانی منع کرد. همچنین به تعاون بر برّ و تقوا امر و از همکاری در گناه و ستمگری منع کرد و نیز بندگانش را به هر نیکویی واجب و مستحب امر فرمود و وعده به پاداش بر کوچک و بزرگ آن داد و از هر بدی حرام و مکروه نهی نمود و بر ریز و درشت آن وعده عقاب داد. امر به تحصیل مصالح اجابت و طاعتش و دفع مفاسد معصیت و مخالفتش نمود و این از روی احسان و انعام بر بندگان بود؛ چراکه حضرتش از طاعت و عبادت بندگان بینیاز است[۲].
با توجه به مقدمه، نویسنده در فصل اول کتاب به تبیین جلب مصالح دنیا و آخرت و دفع مفاسد این دو پرداخته است. دار فنا (دنیا) و دار بقا (آخرت) مصالحی دارد که اگر فوت شود امر آن دو فاسد و مفاسدی دارد که اگر تحقق یابد اهلش را به هلاکت میکشاند. تحصیل بیشتر این مصالح به انجام اسباب آن است که ظنی هستند و یقینی نیستند؛ چراکه اهل آخرت به حسن عاقبت یقین ندارند و بر مبنای حسن ظن عمل میکنند و با این وجود از اینکه اعمالشان پذیرفته نشود، ترسانند و آیه شریفه نیز به همین مضمون نازل شده است: والذين يؤتون ما آتوا وقلوبهم وجلة أنهم إلی ربهم راجعون ﴿المؤمنون: 60﴾.
همچنین اهل دنیا نیز بر مبنای حسن ظن تصرفاتشان را انجام میدهند...[۳].
نویسنده در فصل پنجم تصریح میکند که غرض از نگارش این کتاب بیان مصالح طاعات و معاملات و سایر تصرفات است تا بندگان در تحصیل آنها تلاش کنند و نیز بیان مفاسد مخالفتها و گناهان است تا بندگان آنها را دفع نمایند. همچنین تبیین اینکه بعضی مصالح بر برخی مقدم و بعضی مفاسد متأخر از برخی است و البته اوامر و نواهی به اموری تعلق میگیرد که امکان تحصیلش برای بندگان وجود دارد، نه مواردی که قدرت بر تحصیل یا دفع آن ندارند. درهرحال شریعت خواه در دفع مفاسد و خواه در جلب مصالح تمامش مصالح است[۴].
نویسنده تقسیمات مختلفی را در کتاب ذکر کرده است؛ از جمله، طاعات بر دو قسم است: یکی اموری که مصلحت در آخرت دارد، مانند: روزه و نماز و عبادات و اعتکاف. دیگری اموری است که مصلحتش در آخرت برای بخشنده آن و در دنیا برای گیرنده آن است، مانند: زکات و صدقات و قربانیها و هدیهها[۵].
جلد دوم با موضوع نسیان آغاز شده که غالباً آدمی به آن دچار میشود. نویسنده، معتقد است که اگر انسان یکی از اوامر الهی را فراموش کرد، این فراموشی سبب رفع تکلیف از عهده او نیست و در صورت امکان باید تدارک کند؛ چراکه غرض شرع تحصیل مصلحت آن است. پس اگر مکلف نماز یا روزه یا حج یا قصاص و مانند آن را که از حقوق الهی یا بندگان است، فراموش کرد، اگر تدارکش پذیرفته است، مانند: نماز و روزه و دیون و... باید فوراً تدارک کند...[۶].
در فصل دیگری از جلد وم، از موانع صحت عبادات و معاملات سخن رفته است. این موانع به دو بخش تقسیم میشود: اموری که هم در ابتدا و هم در ادامه مانع صحت هستند؛ مانند: کفر مانع در عبادات، حدث در نماز و طواف و محرمیت در نکاح. اما برخی امور تنها در ابتدا مانع صحت هستند؛ مانند: احرام و عده در رابطه با نکاح[۷].
طاعت و فرمانبرداری از هیچیک از مخلوقات خداوند جایز نیست جز در مواردی که خداوند اذن در اطاعت از او داده است؛ مانند: انبیا، علما، ائمه، قضات، حاکمان و پدر و مادر. البته در معصیت پروردگار نباید از هیچکس فرمانبری کرد؛ چراکه مفسده نابودکننده دنیا یا آخرت یا هر دو را به دنبال دارد. تنها در دفع مفسدهای که تهدید به آن شده، مانند: قتل یا قطع عضو گناهی بر فرمانبری نیست و گاه نیز واجب است[۸].
به اعتقاد نویسنده نباید در جلب مصالح کوتاهی کرد و نباید اسراف و زیادهروی نمود، بلکه باید طریق اقتصاد را پیش گرفت؛ همان گونه که خداوند متعال میفرماید: ولا تجعل يدك مغلولة إلی عنقك ولا تبسطها كل البسط فتقعد ملوما محسورا (الإسراء: 29)[۹].
در یکی دیگر از فصول کتاب میخوانیم: «بیشتر مردم خاسر و زیانکارند و کمترین آنها بهرهمندند. پس کسی که میخواهد بداند که زیانکار است یا بهرهمند، خودش را بر کتاب و سنت عرضه کند، پس اگر موافق با آنها بود بهرهمند است؛ البته اگر گمان او در موافق با آنها صادق باشد...[۱۰].
در آخرین فصل کتاب، فضیلت برخی از موجودات بر برخی دیگر ذکر شده است؛ بهعنوان مثال ارواح انبیا بر ارواح ملائکه افضل است؛ دلیل آن از چند جهت است که از مختصات انبیاست و ملائکه بهرهای از آن ندارند: اول ارسال که رسول ملائکه بر نبی واحدی نازل میشود، اما رسول امم بر امتها یا یک امت فرستاده میشود و خداوند ایشان را به دست وی هدایت میکند؛ پس اجر تبلیغش برای او خواهد بود و مانند پاداش همه کسانی که به دست او هدایت شوند برای او خواهد بود، اما ملک اینگونه نیست. دوم: قیام به جهاد در راه خدا و سوم: صبر بر مصائب و مشکلات دنیاست و خداوند صابران را دوست دارد. چهارم: رضایت به تلخی و شیرینی قضای الهی. پنجم: نفع به بندگان با امر به معروف و نهی از منکر و جلب منافع و دفع مکاره...[۱۱].
وضعیت کتاب
فهرست مطالب هر جلد در انتهای آن ذکر شده است.
محقق اثر، تعلیقات و پاورقیهای اندکی نوشته است؛ بهعنوان مثال در صفحه 59 از جلد اول اشاره میکند که در نسخههای موجود «اقتصرنا» (به معنی «بسنده کنیم») ذکر شده، اما شاید مراد «قصرنا» (به معنی «کوتاهی کنیم») باشد[۱۲].
وی همچنین برخی از الفاظ را معنا میکند[۱۳].
پانویس
منابع مقاله
متن کتاب.