الفقه، الرأي العام و الإعلام

الفقه، الرأي العام و الإعلام، تألیف آیت‌الله سيد‌ ‎محمد شيرازى، کتابی است که به بررسى رأى عام و اطلاع رسانى در عصر جديد و سابقه تاريخى و حدود و ثغور آن، به زبان عربى در سال 1416 ق نوشته شده است.

الفقه، الرای العام و الاعلام
الفقه، الرأي العام و الإعلام
پدیدآورانمهدی، صاحب (محقق) حسینی شیرازی، محمد (نویسنده)
عنوان‌های دیگرالرای العام و الاعلام: دراسه منهجیه فی الرای العام و الاعلام و الاشاعه و الدعایه دراسه منهجیه فی الرای العام و الاعلام و الاشاعه و الدعایه
ناشردار العلوم
مکان نشربیروت - لبنان
سال نشر1427 ق
چاپ1
موضوعارتباطات - جنبه‏‌های مذهبی - اسلام

دین و فرهنگ

رسه‌گانه‌های گروهی - جنبه‌های مذهبی - اسلام

مطبوعات - جنبه‌های مذهبی - اسلام
زبانعربی
تعداد جلد1
کد کنگره
‏BP‎‏ ‎‏11‎‏/‎‏6‎‏ ‎‏/‎‏ح‎‏5‎‏ف‎‏7‎‏

ساختار

كتاب، داراى يك مقدمه و چهار فصل و يك خاتمه است كه فصل اولش در مورد رأى عام و فصل دوم در مورد اعلام و فصل سوم درباره شايعات و چهارمين فصل در مورد دعایه؛ يعنى همان تبليغات، مى‌باشد.

گزارش محتوا

مقدمه

مؤلف، در مقدمه به محتواى كتاب اشاره كرده و مطالبى را كه در فصول گوناگون مطرح شده است، ياد آورى مى‌نمايد.

رأى عام: اولین مطلبى كه مؤلف درباره رأى عام بيان كرده، تعريف آن مى‌باشد كه عبارت است از خواست و روى‌كرد عمومى افرادى معدود نسبت به يك موضوع معين اقتصادى، سياسى يا... مطلب بعدى در مورد اهميت رأى عام مى‌باشد كه تغييرات آن و سمت و سوى آن تغييرات مورد نظر مؤلف در اين بخش مى‌باشد.

اقسام رأى عام كه عفوى، تحصيلى و چند نوع ديگر مى‌باشند و در ضمنشان وقايع تاريخى قابل توجهى بازگو شده است كه از آن جمله قضيه قتل پسر آیت‌الله سيد‌ ‎ابوالحسن اصفهانى است كه با تلاش جاسوس‌هاى انگليسى توسط يك افغانى به نام على افغانى به قتل رسيد.

بعد از اين حادثه شیعیان جنوب عراق جمع شدند و از آن مرجع تقاضا كردند تا اجازه بدهد تمام افغانى‌ها را در عراق به قتل برسانند، لكن آن مرد بزرگ در جوابشان فرمود: فرزند من به وسيله يك افغانى كه نامش نيز مشخص بوده و از اطراف قم مى‌باشد، به قتل رسيده است و اين كارش در اثر غلبه جنون بوده بنا بر اين افاغنه نقشى در قتل فرزند من نداشته‌اند.

آخرين تقسيمى كه مؤلف براى رأى عام برشمرده، رأى باطنى و رأى ظاهرى است.

رأى باطنى آن است كه مردم در دل به يك نتيجه‌اى رسيده‌اند اما به هر دليل توان ابراز آن را ندارند، مانند آنچه در زمان سيد‌ ‎الشهدا اتفاق افتاد و مردم با كشته شدن آن حضرت در دل از دستگاه اموى و شخص يزيد بن معاويه بيزار شدند ولى امكان ابرازش را نداشتند تا جايى كه به امام حسین(ع) در زمان حياتش گفته شد: «قلوب الناس معك و سيوفهم عليك»؛ يعنى مردم با وجود آنكه دل‌هایشان با توست ولى به ناچار امروز عليه تو موضع گرفته‌اند.

بعد از شهادت حضرت نيز تا مدت‌ها اين حالت در بين مردم ادامه داشت.

يا در زمان معاصر وهابيون در سرزمين حجاز اقدام به تخريب قبور ائمه بقيع كردند كه مردم مدينه مطمئنا از اين اقدام ناراضى بودند ولى امكان اظهار اين ناراحتى را ندارند.

در مقابل اين نوع رأى عام، رأى عام ظاهرى است كه در كشورهاى داراى دموكراسى كاملا هويدا مى‌باشد كه نظريات عموم مردم در مواقع مختلف ابراز گرديده و در مواردى هم به كرسى مى‌نشيند.

رأى عام؛ يعنى خواست عمومى مردم به صورت‌هاى مختلفى مى‌تواند جارى شود: گاهى يك‌سو و هم‌جهت است، گاهى مخالف دولت و گاهى موافق و گاهى هم يك‌سان نبوده، هر گروه و دسته‌اى از مردم براى خود نظرى دارند كه باعث تشتت در اجتماع مى‌گردد.

نوع زندگى مردم و فرهنگ آنها و ارتباط رأى عام با آنها مطلب بعدى مد نظر مؤلف است.

ايشان در حقيقت رأى عام مى‌فرمايند: رأى عام در واقع برآمده از ذراتى است كه با قرار گرفتن در كنار هم سيل خروشانى را به وجود مى‌آورند و جامعه را به سمت و سوى خاصى سوق مى‌دهند.

از ديگر مطالبى كه راجع به رأى عام گفته شده، ارتباط آن با فطرت انسانى، عناصر رأى عام، قواعد رأى عام، قداست رأى عام و... مى‌باشد.

اعلام

اعلام يا اطلاع رسانى كه در جهان امروز يكى از مهم‌ترين بخش‌هاى فعاليت دولت‌ها و گروه‌هاى سياسى و اجتماعى را تشكيل داده است، بخش ديگر كتاب است كه مؤلف از جنبه‌هاى گوناگون مورد بررسى قرار داده است.

ايشان در ضرورت اعلام مى‌فرمايند: همگان براى پيش‌برد اهداف خود نياز به اين مؤلفه دارند حتى انسان‌هاى فاسد و ستم‌گر، مانند هيتلر، موسولینى و ناپلئون بناپارت نيز از اين امكان بهره‌هاى فراوانى برده‌اند.

ايشان اضافه مى‌نمايد كه امت اسلام نيز اگر بخواهد دين خود را در عالم فراگير ساخته و به همه نقاط جهان صادر كند بايد از اين طريق بتواند بهره كافى ببرد و علم آن را كسب كند.

براى بيان نمونه‌هاى اين الزام رساندن حقانيت مردم فلسطين به جهانيان مى‌تواند مؤيد خوبى باشد كه متأسفانه مستكبران عالم استفاده بر عكس كرده و قضيه فلسطين را از همين طريق وارونه جلوه داده‌اند يا برخوردى كه در مورد خاور ميانه دارند و امثال ذلك.

ايشان به جايگاه اطلاع رسانى در جهان آينده هم اشاره كرده‌اند تا اهميت آن بيش از پيش نمايان گردد.

وسايل تبليغ و وسايل اعلام، بخش‌هاى ديگر مبحث مؤلف مى‌باشد كه به نوع اطلاع رسانى در زمان‌هاى گوناگون به همين منظور اشاره نموده است، مانند اطلاع رسانى در عصر فرعون، در عصر يونانى، در عصر رومانى، در عصر مجوسى، در عصر جاهلى، اعلام در اسلام و اطلاع رسانى در زمان حاضر.

ارتباطات عمومى در زمان حاضر ديگر موضوع مد نظر ايشان است. ايشان به نواقص اطلاع رسانى در ميان مسلمين اشاره كرده و آثار سوء آن را خاطر نشان كرده است.

در جايى ديگر مشكلاتى كه جوانان مسلمان از نبود اطلاع رسانى دقيق و عالمانه پيدا مى‌كنند، بازگو شده است. آخرين مطلب اين بخش، رابطه ديپلوماسى و اطلاع رسانى است كه مؤلف آنها را در زمان حاضر متلازم مى‌داند.

شايعه

شايعه، عنوان فصل سوم كتاب است كه اولین كلام ايشان در زمينه شايعه توضيحى است كه راجع بدان ارائه نموده‌اند.

ايشان شايعه را وسيله تخويف گروه‌ها مى‌داند و مى‌فرمايد: منشأ شايعات، يا حكومت‌ها هستند يا دشمنان.

بعد راجع به انواع شايعه مى‌گويند: شايعه يا لفظى است كه براى ترساندن مردم است، مانند اينكه بگويند دشمن آماده حمله به كشور ماست و امثال ذلك و ديگرى شايعه مجرد است كه مثلاًبا شايعه شيوع وبا در شهر، مردم مطلع شده و كارهاى پيش‌گيرانه را انجام مى‌دهند.

مؤلف در مرحله بعدى شواهدى از تاريخ را در مورد شايعه پراكنى‌ها بيان مى‌كنند كه شايعه قتل پيامبر(ص) در جنگ احد يكى از آنها مى‌باشد كه براى تضعيف روحيه مسلمانان انجام گرفت.

يا در قضيه افك كه يكى از همسران پيامبر(ص) به نام ماريه قبطيه را متهم كردند.

شايعه غالباً در امور كاذب به كار مى‌رود در حالى كه شايعه در لغت به معنى گسترش يافتن و فراگير شدن چيزى با قطع نظر از مطابقت و عدم مطابقت آن با واقع است.

ايشان در ارتباط دين با شايعه نيز فرموده‌اند: تبليغات يا تهاجمى است يا دفاعى كه زير نظر جامعه شناسان و روان شناسان انجام مى‌گيرد تا از تأثير گذارى بيشترى برخوردار باشد.

ايشان به انواع شايعات و شايعات راست و دروغ نيز اشاره كرده است.

تبليغات:

آخرين بخش كتاب درباره تبليغات مى‌باشد كه موضوعات گوناگونى را در اين زمينه ياد آورى نموده است.

ايشان در اهميت تبليغات، به كلام يكى از تجار بزرگ اشاره نموده كه گفته است: اگر انسان هزار دينار براى تجارت اختصاص دهد بايد يك دينارش را براى تجارت و ما بقى را براى تبليغات هزينه كند.

مؤلف در اقسام تبليغات مى‌فرمايد: تبليغات به دو گونه ايجابى و سلبى انجام مى‌شود؛ تبليغات ايجابى مانند تبليغ يك شىء يا يك دين و آيين و فرهنگ و تبليغ سلبى مانند تبليغ بر ضد يك گروه يا يك دين و امثال ذلك.

ايشان در مرحله بعدى تبليغات را از جنبه مخاطب نيز مورد بررسى قرار داده‌اند كه عبارتند از: تبليغى كه عقل مخاطب را مورد توجه قرار داده، تبليغى كه عواطف مخاطب را مورد توجه قرار داده و تبليغى كه نفس مخاطبش را مد نظر قرار مى‌دهد.

تبليغ شروطى هم دارد كه در بخش بعدى مورد بررسى قرار گرفته است. از ديگر موارد مطرح شده در اين زمينه عبارتند از: تبليغ به حسب حواس، آثار انفعالى تبليغ، مرتكزات تبليغ، عوامل دينى تبليغ، عوامل تحريف، ابعاد تبليغ، اسلوب‌هاى اطلاع رسانى، تشخيص نقاط ضعف و... ايشان در ضمن خاتمه‌اى به ريشه‌هاى مشكلات مسلمانان در عرصه‌هاى تبليغ و اطلاع رسانى و ارتباطات اشاره نموده‌اند.