عجائب القرآن

عجائب القرآن، اثر فخرالدین محمد بن عمر خطیب رازی، معروف به فخر رازی (متوفی 606ق)، کتابی است درباره عجایب و ظرایف قرآن کریم که با تحقیق عرفان بن سلیم عشا حسونه دمشقی به چاپ رسیده است

عجائب القرآن
عجائب القرآن
پدیدآورانفخر رازی، محمد بن عمر (نویسنده) عشا حسونه، عرفان بن سليم (محقق)
ناشرالمکتبة العصرية
مکان نشرلبنان - بيروت
سال نشر1431ق. = 2010م.
چاپاول
شابک9953-34-370-5
تعداد جلد1
کد کنگره
‏/ف3ع3 / 217 BP

ساختار

کتاب با مقدمه کوتاهی از محقق آغاز گردیده و مطالب در هفت فصل، ترتیب داده شده است.

گزارش محتوا

در مقدمه، به نام، موضوع و نویسنده کتاب، اشاره شده است[۱].

فخر رازی در نخستین فصل کتاب خویش، با توجه به آیه مبارکه 19 سوره محمد(ص): فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا اللَّهُ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِك وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ (باز هم بدان که هیچ خدایی جز خدای یکتا نیست و تو برای گناه خود و برای مردان و زنان باایمان آمرزش طلب)، به بررسی اسرار کلمه طیبه «لا إله إلا الله» و ارتباط امر به توحید با استغفار، پرداخته است[۲].

در فصل دوم، به بیان فواید و فضایل کلمه طیبه «لا إله إلا الله» پرداخته شده است. برخی از این فواید، به شرح زیر می‌باشد:

  1. این کلمه، ذکری است که دوست و دشمن، در آخرین لحظات به آن پناهنده می‌شوند:

اما دشمن مانند قول فرعون در آیه شریفه 90 سوره یونس (هنگامی که در شرف غرق شدن واقع شد): آمَنْتُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا الَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُوإِسْرَائِيلَ (اینک من ایمان آوردم که حقا جز آن کسی که بنی‌اسرائیل به او ایمان دارند، خدایی در عالم نیست). اما دوست، مانند سخن حضرت یونس(ع) در آیه مبارکه 87 سوره انبیاء: فَنَادَىٰ فِي الظُّلُمَاتِ أَنْ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَك إِنِّي كنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ (آنگاه در آن ظلمت‌ها فریاد کرد که خدایی به‌جز ذات یکتای تو نیست؛ تو پاک و منزهی و من از ستمکاران بودم)[۳].

  1. خداوند، بنده را به طاعاتی مانند نماز، روزه، حج و... امر نموده، اما همراهی او در آنها با عبد، محال است. سپس آدمی را به گفتن این کلمه طیبه امر فرموده و خود نیز با آن، همراهی کرده و در آیه مبارکه 18 آل عمران، فرموده است: شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ ۚ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكيمُ» (خدا به یکتایی خود گواهی دهد که جز ذات اقدس او که نگهبان عدل و درستی است خدایی نیست و فرشتگان و دانشمندان نیز به یکتایی او گواهی دهند؛ نیست خدایی جز او که توانا و داناست)[۴].
  2. هر طاعتی را فرشته بالا می‌برد، ولی این کلمه طیبه خود بالا می‌رود؛ به دلیل آیه 10 فاطر: إليه يصعد الكلم الطيب والعمل الصالح يرفعه؛ یعنی عمل صالح را فرشتگان بالا می‌برند[۵].

در فصل سوم، با توجه به آیات قرآن، به معرفی اسامی کلمه توحید، پرداخته شده است. مؤلف در این‌باره، به بحث و بررسی 24 اسم و واژه پرداخته است که برخی از آنها، عبارتند از:

  1. كلمة التوحيد؛
  2. كلمة الإخلاص؛
  3. دعوة الحق؛
  4. كلمة الإحسان؛
  5. كلمة العدل؛
  6. الطيب؛
  7. الكلمة الطيبة؛
  8. القول الثابت؛
  9. كلمة التقوی؛
  10. الكلمة الباقية؛
  11. كلمة الله العليا؛
  12. المثل الأعلی؛
  13. كلمة السواء؛
  14. كلمة النجاة؛

و...[۶].

در چهارمین فصل، با توجه به آیات شریف قرآن، به بحث پیرامون اشیا و اموری که خداوند کلمه توحید را به آنها تشبیه کرده، پرداخته شده است که عبارتند از:

  1. آتش، مانند: مَثَلُهُمْ كمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ نَارًا (بقره: 17)؛
  2. نور، مانند: مَثَلُ نُورِهِ (نور: 35)؛
  3. خاک، مانند: وَالْبَلَدُ الطَّيبُ يخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ (اعراف: 58)؛
  4. آب، مانند: أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِيةٌ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّيلُ زَبَدًا رَابِيا ۚ وَمِمَّا يوقِدُونَ عَلَيهِ فِي النَّارِ ابْتِغَاءَ حِلْيةٍ أَوْ مَتَاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ ۚ كذَٰلِك يضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ ۚ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيذْهَبُ جُفَاءً ۖ وَأَمَّا مَا ينْفَعُ النَّاسَ فَيمْكثُ فِي الْأَرْضِ ۚ كذَٰلِك يضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ (رعد: 17)؛
  5. ریسمان محکم، مانند: وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا (آل عمران: 103)؛
  6. درخت زیتون، مانند: وَشَجَرَةً تَخْرُجُ مِنْ طُورِ سَينَاءَ تَنْبُتُ بِالدُّهْنِ وَصِبْغٍ لِلْآكلِينَ (مؤمنون: 20)[۷].

فصل پنجم، در شرح مباحث متعلق به کلمه طیبه «لا إله إلا الله» می‌باشد. از جمله این مباحث، عبارت است از اینکه برخی از نحویان، گمان کرده‌اند که در این جمله، حذف و اضمار صورت گرفته است و برای آن، دو وجه ذکر کرده‌اند: «لا إله لنا إلا الله» و «لا إله في الوجود إلا الله». اما‌ فخر رازی معتقد است که این کلام، نادرست است و برای تأیید نظریه خود، وجوهی را ذکر کرده است[۸].

خداوند در مواضع متعددی در قرآن کریم، مؤمنین را در ردیف سوم پس از خود قرار داده است. مؤلف در فصل ششم، در ده مقام، به‌منظور بیان فضیلت مؤمن، به بررسی و بحث پیرامون این مواضع که در ذیل بدان اشاره می‌گردد، پرداخته است:

  1. مراقبت: وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيرَى اللَّهُ عَمَلَكمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ (و بگو که هر عمل کنید خدا آن عمل را می‌بیند و هم رسول و مؤمنان بر آن آگاه می‌شوند) (توبه: 105)؛
  2. ولایت: إِنَّمَا وَلِيكمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا (ولی امر و یاور شما تنها خدا و رسول و مؤمنان خواهند بود) (مائده: 55)؛
  3. موالات: فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ (خدا یار و نگهبان اوست و جبریل امین و مردان صالح باایمان) (تحریم: 4)؛
  4. صلوات: إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكتَهُ يصَلُّونَ عَلَى النَّبِي ۚ يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا (خدا و فرشتگانش بر این پیغمبر صلوات و درود می‌فرستند؛ شما هم ای اهل ایمان، بر او صلوات و درود بفرستید و با تعظیم و اجلال بر او سلام گویید و تسلیم فرمان او شوید) (احزاب: 56)؛
  5. عزت: وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ (عزت مخصوص خدا و رسول و اهل ایمان است) (منافقون: 8)؛
  6. اطاعت: يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكمْ (ای اهل ایمان، فرمان خدا و رسول و فرمانداران (از طرف خدا و رسول) را که از خود شما هستند اطاعت کنید) (نسا: 59)؛
  7. مشاقه: وَمَنْ يشَاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَينَ لَهُ الْهُدَىٰ وَيتَّبِعْ غَيرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ... (و هرکس پس از روشن بودن راه حق بر او، با رسول او به مخالفت برخیزد و راهی غیر طریق اهل ایمان پیش گیرد...) (نساء: 115)؛
  8. آزار و اذیت: إِنَّ الَّذِينَ يؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِينًا وَالَّذِينَ يؤْذُونَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ بِغَيرِ مَا اكتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُبِينًا (آنان که خدا و رسول را آزار و اذیت می‌کنند خدا آنها را در دنیا و آخرت لعن کرده و بر آنان عذابی با ذلت و خواری مهیا ساخته است و آنان که مردان و زنان باایمان بی‌تقصیر و گناه را بیازارند، دانسته بار تهمت و گناه آشکار بزرگی را برداشته‌اند) (حزاب: 57 و 58)؛
  9. التجاء: وَلَمْ يتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَا رَسُولِهِ وَلَا الْمُؤْمِنِينَ وَلِيجَةً (و جز خدا و رسول و مؤمنان را هرگز دوست خود و همراز خویش نگزیده‌اند) (توبه: 16)؛
  10. شهادت بر توحید: در این مقام، مؤلف به سه سؤال زیر پاسخ داده است:
    1. خداوند بر وحدانیت خویش، شهادت داده است؛ این شهادت، شهادت به نفع خود بوده و در فقه، چنین شهادتی قبول نیست؛
    2. خداوند بندگان را از مدح خویشتن، برحذر داشته و فرموده است: فَلَا تُزَكوا أَنْفُسَكمْ (پس خودستایی مکنید) (نجم: 32)، اما خود چنین کاری کرده و خویشتن را ستوده است؛
    3. خداوند خود به وحدانیتش شهادت داده است، بنابراین دیگر چه نیازی به شهادت ملائکه و اولی العلم وجود دارد و حکمت اینکه بعد از شهادت خود، شهادت ملائکه و اولی العلم را ذکر کرده است، چیست[۹].

آخرین فصل، به بحث پیرامون احکام فقهی متفرع بر قول «لا إله إلا الله» اختصاص یافته است. در این فصل از اموری همچون: طلب آخرت و ترک زیاده‌خواهی در دنیا، خوف و حزن، مراقبت قلب، عدل و فضل، تطهیر و عمل، بلوی و اختبار، توبه و حسن ظن به نفس، مدح و ذم و یقین و عزت بحث شده است[۱۰].

وضعیت کتاب

فهرست مطالب، در انتهای کتاب آمده و در پاورقی‌ها، علاوه بر ذکر منابع[۱۱]، به توضیح برخی از مطالب متن، پرداخته شده است[۱۲].

پانویس

  1. ر.ک: مقدمه، صفحه الف - ب
  2. ر.ک: متن کتاب، ص1
  3. ر.ک: همان، ص26
  4. ر.ک: همان، ص28
  5. ر.ک: همان، ص31
  6. ر.ک: همان، ص34-61
  7. ر.ک: همان، ص61-77
  8. ر.ک: همان، ص78
  9. ر.ک: همان، ص91-106
  10. ر.ک: همان، ص107-153
  11. ر.ک: پاورقی، ص54
  12. ر.ک: همان، ص2

منابع مقاله

مقدمه و متن کتاب.

وابسته‌ها