ترجمه روزنامهجات هندوستان
ترجمه روزنامهجات هندوستان، با عنوان «زبیر پاشا و مصر، طریق مسافرت از هندوستان، درباره کاشغر»، یکی از مجموعه نسخههای خطی چهارده جلدی به قلم سید حسین شیرازی، معروف به مترجم هندی (مترجم دربار ظلالسلطان) است. این اثر به کوشش سید صادق حسینی اشکوری تهیه شده است.
ترجمه روزنامهجات هندوستان | |
---|---|
پدیدآوران | شیرازی، حسین (نویسنده) حسینی اشکوری، صادق (گردآورنده) |
عنوانهای دیگر | ترجمه روزنامهجات هندوستان (زبير پاشا و مصر، طريق مسافرت از هندوستان به لندن، درباره کاشغر) ترجمه روزنامهجات هندوستان (زبير پاشا و مصر، طريق مسافرت از هندوستان به لندن، درباره کاشغر) |
ناشر | مجمع ذخائر اسلامى مؤسسه تاريخ علم و فرهنگ |
مکان نشر | ایران - قم |
سال نشر | مجلد1: 1392ش , 2013م, |
شابک | 978-964-988 -528 -5 |
موضوع | مطبوعات - هندی
کاشغر هند - سير و سياحت مصر - تاريخ - قرن 19م روزنامهھای ھندی |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | |
ساختار
کتاب، مشتمل بر مقدمه محقق اثر و گزارشهایی از روزنامههای هند تحت این عناوین است: زبیر پاشا و مصر، طریق مسافرت از هندوستان، درباره کاشغر.
گزارش محتوا
اشکوری در مقدمهاش با اشاره به انتشار مجموعه آثاری که بیشتر آنها برگرفته از روزنامههای هندی در زمان ظلالسلطان است، مینویسد: اکثر نسخههای انتخابشده در عصر مسعودمیرزا ظلالسلطان، فرزند ارشد ناصرالدین شاه قاجار (درگذشته 1336ق)، از روی روزنامههای منتشرشده در هندوستان ترجمه شده است.[۱].
ترجمه این روزنامهجات و دیگر کتابهای مجموعه پیش رو، بیشتر بین سالهای 1301 تا 1302ق، بوده و نشان از اهتمام ویژه ظلالسلطان در اطلاع یافتن از اوضاع سیاسی و وضعیت فرهنگی کشورهای دیگر بوده است. محوریت هند در این انتخاب نیز، حاکی از اهمیت و سرعت نشر اخبار در آن کشور بدان هنگام بوده است.[۲].
اولین بخش کتاب با مطلبی از روزنامه کشف الاخبار چاپ بمبئی به تاریخ پنجم ژوئن آغاز شده است: «وقایعنگار مقیمه در قاهره مینویسد که زبیر پاشا الحال در خارج قاهره در طرف غربی نهر محمودیه در کنار راه آهن در یکی از عمارات حکومتی اقامت دارد. حالت مشارالیه بالمره غربزده است. شخص مذکور چند نوبت ممالک اروپ را سیاحت کرده و اغلب از شهرهای فرنگستان را مشاهده نموده و از جمیع عجایب و غرایب آن ملک مستحضر است.[۳].
سپس با معرفی ویژگیهای ظاهری زبیر پاشا با این اوصاف که: «مردی است بلندقامت و خوشچشم (یا تیزچشم)، غالب لباس سیاه میپوشد و شال سفید به دور گردن میبندد»، به نقل شرح حالش از زبان خودش پرداخته و ظلم و ستم و ضبط اموالش توسط حکومت مصر را اینگونه توصیف میکند: «همچنانکه شرح حال بر تمام جهانیان روشن و آشکار است، بر شما نیز ظاهر و علانیه است که خدمتی که من در حق حکومت مصر کردم، هیچیک از ملازمین نکردند و الحال این است جزای من... هیچ غم و اندوهی برای تلف شدن اموال و املاک خود ندارم؛ زیراکه این مقسوم عامه بندگان خداست. در این صورت از مقدرات الهی اندیشه نیست... و نه برای مفارقت اهل و عیال و وابستگان خود اندوهگین میباشم؛ به جهت اینکه پس از اینکه عزت انسان از دست رفت، برای اینگونه چیزها تأسف شایسته نیست. سرور و انبساط من در آن چیزی است که خدای عز و جل مرا داشته است. بلی ستمهایی که از جنرال گردن بر من رسیده هرگز فراموش نخواهم کرد و پیاپی مرا ملول داشته؛ چنانکه خود جنرال موصوف بر این معنی اقرار مینماید که آنچه در حق من روا داشته است از روی خطا بوده و مخصوصاًً به توسط تلگراف از من معذرت خواسته و حکومت مصر را اطلاع داد که آنچه اسباب و اموال از زبیر پاشا ضبط دیوان شده است، بهناحق بوده و از روی انصاف نیست؛ سزاوار این است که جمیع مایملک مغصوبه مشارالیه مسترد شود»[۴].
زبیر پاشا در ادامه از سعایت یکی از خادمان فرزندش سلیمان، نزد ژنرال گردن که منجر به عزل او شد، گلایه میکند و از کشته شدن تعدادی از علما به دستور او سخن میگوید: «سلیمان چون از صورت معامله مطلع شد، به قصد برائت ذمه چند نفر از علمای سودان را به نزد جنرال گردن فرستاد تا تصدیق بر حسن خدمات سلیمان و تکذیب اقاویل مفتری سابق الذکر نمایند. جنرال موصوف قبل از رسیدگی مشارالیهم را به قتل رسانید. ثانیاً دو نفر دیگر از علما را فرستاده، مشارالیه آنها را نیز هلاک نمود و آنچه تصور مینماییم که آیا این چه نوع رفتاری بوده که در حق فرستادگان مرعی داشتهاند، درجه خیال من به انتها نمیرسد»[۵].
ژنرال گوردون در سال 1887م، فرماندار و حکمران کل سودان شد و این نخستینبار بود که فردی مسیحی به فرمانداری سودان میرسید. او ایالات مختلف سـودان را در مـیان همکاران اروپایی خود از ایتالیا، آلمان، اتریش و... تقسیم کرد و نتیجه این اقدام این شد که سودان اگرچه رسماً تحت کنترل دولت مصر بود، اما عملاً در تملک نمایندگان استعمار اروپایی بـود. پیـامد چنین اتفاقی چیزی جز رنج و فقر برای مردم سودان نبود؛ زیرا حاکمان اروپایی مالیاتهای بسیار سنگینی بر مردم تحمیل میکردند و با کسب سودهای کلان، اهالی سودان را غارت میکردند؛ چـیزی کـه در ایـن میان قابل پیش بینی بـود. ازایـنرو، تـحمل چنین وضعیت فلاکتباری برای مردم سودان ممکن نبود و خبر از وقوع قیامهای گسترده مردمی در سراسر این سرزمین علیه دولت مصری - اروپایی میداد[۶].
در بخش دیگری از مطالب کتاب به نقل از کشف الاخبار، نامه هربرت پاشا را ارائه کرده، مینویسد: «هربرت پاشا در تاریخ یازدهم آوریل از قسطنطنیه، مضمونی متعلق به معاملات مصر برای اداره روزنامه لندن طیمس ارسال و مدیر اخبار مذکور شرح آن را بعینها درج روزنامه خود نموده است. صورت مکتوب پاشای موصوف ازاینقرار است: از قراری که به وضوح رسید، اهالی انگلیستان مایلند که در حق دوست قدیمی و محب صمیمی ایشان دولت عثمانی راستی و انصاف از رفتار مرعی و منظور شود. از استماع این مطلب بسیار مسرور و خوشوقت شدهام. «مستر کلید استون»، در مجلس وکلای ملت در یکی از تقریرات خود بیان نموده است (مطلبی را که تاکنون هیچیک از وزرای اعظم انگلیستان بیان ننموده) که مسئله مصر در واقع یک نحوی است که دولت انگلیس و سایر دول متمدنه را درباره او ربطی است؛ لیکن بر ما لازم است که حقوق و روابطی که دولت عثمانی در باب مسئله مصر دارد، بهطور درستی ملحوظ داریم...»[۷].
از جمله نکات جالب، ارسال یکی از اعضای پارلمان انگلستان بهعنوان روزنامهنگار دیلی نیوز لندن به سودان است. هدف او اطلاع از عقاید و آرای مهدی و انتشار در روزنامهها بوده است. او در رابطه با این موضوع مینویسد: «عقیده مهدی این است که چون به طرف عامه اهالی دنیا به نظر تعمق ملاحظه نمايیم، این معنی بعید از انصاف و مروت به نظر میآید که بعضی از افراد ناس صاحب دولت و حشمت باشند و برخی از ایشان برای نان شبینه مختاج و برای این معنی دلیل موجهی دارد که عمومی بنی نوع بشر از غنی و فقیر از نسل یک پدرند؛ پس انصاف این است که تمام برادران در حالت مساوات یکسان باشند»[۸].
در خلال سده 18 و 19م، شرایط اجتماعی در بسیاری از جـوامع مـسلمان بهگونهای رقم خورد کـه پیـدایش مدعیان مهدویت با انگیزه اصلاح جامعه و مبارزه علیه استعمار رو به تزاید گذاشت. مـهدی سـودانی را بهترین نمونه از چنین مدعیانی دانـستهاند. آنچه از هـمه این عوامل بـرداشت مـیشود این است که ظـهور مـهدی سودانی و ادعای وی مبنی بر مهدی موعود بودن، نه بر اساس وجود خصوصیات شخصی خـاص در وی و نـه بر اساس پیشگویی و یا پیشبینی شـخصی خـاص مبنی بـر ظـهور وی، بـلکه معلول شرایط اجتماعی زمـان او بوده است. هیچکدام از عوامل ذکرشده برای قیام و ادعای وی به شخص او مرتبط نمیشود، بلکه هـمه بـیانکننده اوضاع اجتماعی مردمی است کـه سـودانی در مـیان آنـان زیـسته و از میان آنان بـرخاسته اسـت و این مطلب بهخوبی مؤید این ادعاست که برخی ادعاهای منجیباورانه، معلول شرایط اجتماعی ناشی از فـقر، ظـلم و فـساد است. موثقی نیز این ادعا را تأیید کـرده و مـینویسد: بـنابراین زمـینه و ریـشه ایـن جنبش را باید در اوضاع داخلی جستجو کرد. از دیگر نشانههای تأیید این ادعا، هدفی است که جنبش مهدی سودانی داشته و به آن دعوت میکرد؛ سودانی و پیروانش مردم را به قـیام علیه تاراجگری اروپاییان و استبداد پادشاهان ترک و مصر فرامیخواندند. جمله معروف آنها همان است که: «کندن هزار قبر بهتر از پرداخت یک دینار مالیات است». ازاینرو کاملاً مشخص است کـه ظـهور و دعوت مهدی سودانی کاملاً ماهیتی ضد استعماری، ملیگرایانه و استقلالطلبانه داشته است.[۹].
کتاب با دو مطلب: اول: ممانعت حکام چینی اهل کاشغر از تجارت مسلمانان رعایای روس با غیر کاشغریها؛ دوم: تظلم هندیها از قرنطینه کشتیهایشان در بنادر مصر و ایتالیا، به پایان آمده است.[۱۰].
وضعیت کتاب
متن کتاب، تصویر نسخه خطی و فاقد فهرست مطالب است. اشکوری در این رابطه چنین وعده کرده است: «البته کتابها نیاز به فهرستهای جداگانه دارد که در فرصت باقیمانده تا همایش میسر نشد، ولی بهزودی فهارس آنها نیز تدوین شده و در چاپهای بعد افزوده خواهد شد»[۱۱].