خوارزمی، محمد بن اسحاق
شمسالدین محمد بن اسحاق خوارزمى، فقیه، حنفی، نویسنده کتاب إثارة الترغیب و التشویق إلی المساجد الثلاثة و البیت العتیق
نام | خوارزمی، محمد بن اسحاق |
---|---|
نامهای دیگر | |
نام پدر | اسحاق |
متولد | |
محل تولد | خوارزم |
رحلت | ربیعالاول سال 827ق |
اساتید | شمسالدین |
برخی آثار | إثارة الترغیب و التشویق إلی المساجد الثلاثة و البیت العتیق |
کد مؤلف | AUTHORCODE00519AUTHORCODE |
ولادت
از زمان ولادت او گزارشی در دست نیست؛ ولی با توجه به این که فاسی وفات وی را درحدود 60 سالگی دانسته و سال وفات او 827ق. است، میتوان زمان تولدش را در حدود سال 767ق. تخمین زد.
تحصیلات
اهل خوارزم بوده که پس از مهاجرت به مکه، علوم عربی را از پدر همسرش، شمسالدین معروف به مُعید، فراگرفت و سالهای بسیار به نیابت از او و پسرش، شهابالدین احمد، به امامت مقام حنفی در مسجدالحرام مشغول بود. او برای کسب درآمد مدتی به هند مسافرت کرد و سپس به مکه بازگشت. از کارهای او در مکه، ترسیم نقشه مسجدالحرام و کعبه و راهنمایی زائران هندی و دیگران با این نقشهها بوده است.
عاتق بن غیث بلادی ضمن بیان سرگذشت محمد بن محمود خوارزمی (م.813ق.) یاد کرده که به ظاهر شرح حال وی با محمد بن اسحاق خوارزمی که معاصر او بوده و شرح حال آن دو با هم بسیار مشابهت دارد، اشتباه شده و میتوان این شرح حال را به هر دو نسبت داد.
تنها اثر بر جای مانده از خوارزمی إثارة الترغیب است و کتابی در مناسک نیز به او نسبت دادهاند که اکنون اثری از آن نیست. خوارزمی در روش و محتوای کتاب، به اخبار مکه ازرقی نظر داشته و کار او همانند آن اثر است، با این تفاوت که مباحث تاریخی کتاب ازرقی را فرونهاده و بیشتر به مباحثی درباره فضیلتهای حج و عمره و امور مربوط بدان پرداخته است. او به وضعیت و اطلاعات مکه در زمان خود هیچ اشارهای ندارد، مگر در مواردی اندک؛ مانند نشان دادن جای قبر افرادی در قبرستان مکه (معلات) در آن زمان. (ص253) او بر پایه سنت رایج نویسندگان درباره مکه و مدینه، به موضوعاتی همچون اندازه و مساحت جایها و اماکن حج و حرم (برای نمونه: 239-241، 336، 362) و پیشینهای مختصر از این جایها نیز پرداخته است.
وفات
ایشان در ربیعالاول سال 827ق، در مکه درگذشت و در «المعلاة» دفن گردید.
اطلاع بیشترى از ایشان در دست نمىباشد.
منابع مقاله
مقدمه كتاب «إثارة الترغیب و التشویق إلى المساجد الثلاثة و البیت العتیق»، به قلم دکتر مصطفى محمدحسین ذهبى، ص 6.