ابن اسحاق، محمد
محمد بن اسحاق بن يسار بن خيار مطلبى (85-151ق)، محدث، از مشاهیر قدما در سیره،نویسی، نخستین سیرهنویسی که زندگانی پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله را به رشته نگارش درآورده است.
نام | ابناسحاق، محمد |
---|---|
نامهای دیگر | مطلبی، محمد بن اسحاق
صاحب المغازی محمد بن اسحاق المطلبی محمد بن اسحق |
نام پدر | اسحاق |
متولد | 85ق |
محل تولد | مدینه |
رحلت | 151 ق |
اساتید | عاصم بن عمر بن قتاده
یزید بن رومان محمد بن ابراهیم |
برخی آثار | السير و المغازي |
کد مؤلف | AUTHORCODE01480AUTHORCODE |
ولادت
حدود سال 85 هجرى در مدينه متولد شد. جدّ او از موالى قيس بن مخرمة بن مطلّب است. از پدر وى اطلاعى در دست نيست. ولى جدّ او يسار از كسانى است كه در سال دوازدهم هجرت در عين التمر عراق اسير شده، به مدينه آورده شدند.
تحصیلات
محمد بن اسحاق جوانى خود را در مدينه گذراند و برخى از صحابه رسول خدا را هم درك كرد. نخست نزد پدر و عموهایش موسی بن یسار و عبدالرحمان بن یسار و آنگاه نزد عالمان دیگر به کسب دانش پرداخت.
او در این شهر مانند بیشتر طالبان علم در آن دوره، و به ویژه موالی، به کسب علوم متداول زمان پرداخت. شوق موالی برای فراگرفتن دانشها از دیگران بیشتر بود، زیرا آنان از جوامعی بودند که در آنها کتابت و دانش بیشتر از جامعه عرب رواج داشت، و به علاوه، موالی از نظر جایگاه اجتماعی در طبقات پایینتر بودند و بهترین چیزی که میتوانست مرتبه اجتماعی آنان را بالا برد و این نقص را جبران کند، وصول به مقامات علمی خاصه دانش دین و فقه و حدیث بود.
کسان دیگری که ابن اسحاق پیش از همه نزد آنان به تحصیل پرداخت، ابوسلمة بن عبدالرحمان و سالم بن عبدالله بودند.
اساتید
اساتید دیگر او عاصم بن عمر بن قتاده، یزید بن رومان، محمد بن ابراهیم، قاسم بن محمد ، نافع مولی ابن عمر ، و به ویژه ابن شهاب زهری ، عبدالله بن ابوبکر بن محمد مدنی ، محمد بن سائب کلبی و بسیاری دیگر بودند که ابن اسحاق از آنها دانشهای معمول را فرا گرفت و هم از این گروه روایت کرد. او مغازی عروة بن زبیر را از شاگردش یزید بن رومان آموخت و به دنبال آن مغازی عبدالله بن کعب را شنید.
ابن شهاب زهری استاد برجسته ابن اسحاق چنان مجذوب قدرت علمی وی گردید که اعلام داشت تا زمامی که این اَحول (لوچ) یعنی ابن اسحاق در حجاز است، حجاز مرکز علم خواهد بود
ابن عدی جرجانی داستانی نقل کرده که بر اساس آن ابن شهاب زهری اجازه داد ابن اسحاق هرگاه که مایل باشد به دیدار وی برود.
سفرها
اولین سفر وى در سال 115 به اسكندريه مصر بود. وى در این سفر از كسانى روايت شنيد كه به سماع از ايشان منحصر است. آنگاه به مدينه بازگشت اما به خاطر اتهاماتى كه به وى زده شد و همچنين مخالفت افراد مشهورى چون مالك بن انس و هشام بن عروه، مدينه را ترك كرده به عراق رفت. ابن اسحاق به شهرهاى رى، جزيره، حيره و كوفه سفر كرد و سرانجام در بغداد رحل اقامت افكند. سفر او به عراق در ابتداى خلافت عباسيان و زمانى بود كه منصور در حيره به سر مىبرد و کتاب مغازى را تأليف كرده به او يا فرزندش مهدى عباسى تقديم كرد.
مهاجرت وى از مدينه به عراق، دانش سيره را كه در مدينه نشأت گرفت به مهمترين نقاط عالم اسلام يعنى عراق انتقال داد.
ابن اسحاق از امامان چهارم، پنجم و ششم شیعیان هم روايت كرده است و در مجالس آنان شركت نموده لذا رجال شناسان امامیه او را در شمار اصحاب این ائمه عليهمالسلام آوردهاند.
بحث وثاقت يا عدم وثاقت ابن اسحاق، یکى از جنجالىترين بحثهاى رجالى در نوع خود است. زمانى كه ابن اسحاق در مدينه بود، به دلايلى كه شايد رقابت از آن جمله بوده، با دو تن از فقيهان و محدثان مدينه یکى مالك بن انس، ابن اسحاق گفت: انا بيطار علم مالك. الكامل في ضعفاء الرجال، ج 6، ص106 مالك نيز مىگفت: ابن اسحاق دجال من الدجاجلة. و ديگرى هشام بن عروه دليل اختلافش با هشام آن بود كه روايتى از زن او نقل كرده بود و به همین دليل هشام سخت خشمگين بود كه چگونه با زن وى ديدار كرده كه از وى حديث نقل مىكند؟ درگير شد. به همین دليل متهم به انواع تهمتها از جمله تشيع و قدرى بودن شد. تاريخ يحيى بن معين، ج 1، ص247. گفته شده كه به دليل اعتقادش به قدر، در نزد حاكم حد خورده است. الكامل في ضعفاء الرجال، ج 6، ص106 به دنبال آن، كتب رجالى، پيرامون او نقلهاى گوناگون و قضاوتهاى مختلفى را آوردند.
ابن حبان در الثقات و ابن سيد الناس، نك: عيون الاثر، ج 1، صص 67-54 سخت از او دفاع كردهاند.
بايد گفت اتهام تشيع او به معناى مصطلح امروزى درست نيست و به احتمال به جهت نقل برخى از فضايل-كه تعدادى از آنها از جمله «روايت انذار عشيره» توسط ابن هشام در سيره موجود حذف شده است، اما طبرى آن را از طريق ابن اسحاق آورده- متهم به تشيع شده است. این تنها مىتواند به معناى دوستى اهلبيت(ع) باشد، چيزى كه به هيچ روى مورد رضايت مذهب عثمانى حاكم بر مدينه و شام نبوده است.
انكار نمىتوان كرد كه ابن اسحاق بسيارى از فضائل امام على(ع) را در سيره آورده است. بسيارى ديگر، او را تنها در نقل اخبار موثق دانستهاند نه در حلال و حرام. تذكرة الحفاظ، ج 1، ص173؛ تاريخ يحيى بن معين، ج 1، صص 60، 225 این قبيل اظهار نظر، تسامح سلف را در نقلهاى تاريخى نشان مىدهد. طبرى كه بخش فراوانى از اخبار سيره و حتى بعد از آن را از آثار ابن اسحاق گرفته وى را ستايش كرده و موثق دانسته است. المنتخب من ذيل المذيل، ص654 در برابر، ابن نديم كه گرايشهاى شيعى او كاملا روشن است، به سختى به ابن اسحاق تاخته و اتهامات چندى از قبيل: تأثير پذيرى او از يهود، تضعيف او توسط اهل حديث، نك: الكامل في ضعفاء الرجال، ج 6، ص103. دليل تضعيف مورخان از سوى اهل حديث همین است كه آنها پايبند به اصول آنها در نقل روايات نيستند و روش خاص خود را دارند. طبعا به دليل آن كه كار تاريخى مىكنند، نمىتوانند چندان در چهار چوبۀ اسناد صحيح باقى بمانند. ساختن اشعار و قرار دادن آنها در سيره و حتى اتهام اخلاقى را به وى نسبت داده است. الفهرست، ص102 زهرى كه از استادان ابن اسحاق است در ستايش او مىگفت: تا وقتى كه این احول-يعنى ابن اسحاق-در این ديار است، دانش باقى است. الكامل في ضعفاء الرجال، ج 6، ص105 و شعبه مىگفت: اگر من قدرت داشتم، ابن اسحاق را بر تمام محدثان حاكم مىكردم. الكامل في ضعفاء الرجال، ج 6، ص107