زنجانی، محمدباقر
آيتالله ميرزا محمدباقر زنجانى، معروف به «جمالالدين»، در بيست و سوم رمضان 1312ق، در زنجان متولد شد. پدرش، محمدمهدى، فرزند ميرزا احمد كه از تجار بافضيلت بود، به خاطر علاقه به علما، فرزندش را به تحصيل علوم دينى تشويق كرد و او به حوزه علميه روى آورد.
نام | زنجانی، محمدباقر |
---|---|
نامهای دیگر | زنجانی، جمالالدین
زنجانی، محمدباقربن محمد مهدی |
نام پدر | |
متولد | |
محل تولد | |
رحلت | 1394 ق |
اساتید | |
برخی آثار | |
کد مؤلف | AUTHORCODE13890AUTHORCODE |
خواندن و نوشتن، قرائت قرآن و كتب مقدماتى را در مكتب آموخت، سپس به حوزه علميه زنجان رفت. نخستين استادش در ادبيات عرب، برادرش، خطيب و شاعر توانا، محمدحسن زنجانى (سعيد) بود. علامه فقيه ميرزا عبدالرحيم طارمى زنجانى، خوئينى زنجانى، علامه رياضى هيوى، ميرزاى ابراهيم زنجانى (نویسنده الرد على البابية)، حجتالاسلام حاج سيد حسن قنادزاده و شيخ زينالعابدين زنجانى، ديگر استادان وى بودند.
ايشان در آغاز جوانى، از مدرسان مشهور زنجان بود و كتب سطح عالى را هم تدريس مىكرد.
او پس از درگذشت پدر به قصد زيارت و تحصيل در 17 ربيعالثانى 1338ق، بهسوى نجف اشرف مهاجرت كرد و پس از زيارت، براى استفاده از درس آيتالله ميرزا محمدتقى شيرازى، به كربلا رفت و تا زمان وفات استاد، از درس فقهش بهره برد، سپس به نجف بازگشت و در درسهاى فرزانگان علم و دانش حاضر شد.
آيات سيد ابوالحسن موسوى اصفهانى، آقا ضياءالدين عراقى، ميرزا محمدحسين غروى نائينى و شيخ اسماعيل غروى محلاتى، اساتيد وى در نجف اشرف بودهاند.
وى بيش از چهارده سال در درسهاى فقه و اصول ميرزاى نائينى شركت كرد و در شمار برترين شاگردان وى جاى گرفت.
ايشان فقه، اصول و قواعد فقهيه را در دورههاى متعدد تدريس كرد و تا پايان زندگى، به افاضه مشغول بود. او به شاگردانش بسيار علاقه داشت. وقتى مىديد طلبهاى محققانه و باعلاقه درس مىخواند، خوشحال مىشد. در درسش تنها حدود چهل نفر طلبه برگزيده شركت میكردند؛ گويى آنان را دانهدانه براى ميرزا انتخاب كرده بودند. شايد وجود چنين شاگردانى سبب شده بود طلبههايى كه اهل درس و بحث و تحقيق نبودند، نتوانند در درس ايشان جلوه كنند.
آن فقيه فرزانه، تمام عمرش را به تدريس و تأليف گذرانيد و موفق شد شاگردان بسيار پرورش دهد كه اينك اغلب آنها از علماى بزرگ شهرهاى ايران، عراق و هند به شمار مىروند كه از جمله آنها هستند حضرات آيات:
- سيد مرتضى نجومى کرمانشاهى؛
- حسين وحيد خراسانى؛
- ميرزا جواد تبريزى؛
- محمدابراهيم جناتى؛
- سيد مرتضى مهرى؛
- شيخ محمد رشتى؛
- سيد مصطفى خمينى؛
- سيد محمدعلى قاضى طباطبائى تبريزى؛
- سيد احمد مهرى زنجانى.
ايشان با اينكه از مراجع زمان خود زودتر به تدريس خارج پرداخته بود، به خاطر دورى از مرجعيت و عناوين ديگر، مشهور و معروف نبود.
او هيچگاه نپذيرفت كه فتواهایش منتشر شود يا كسى از وى تقليد كند؛ بااينحال، در ميان اعاظم نجف، جايگاه ويژهاى داشت. آقايان سيد محمود شاهرودى، آقاى حكيم و ديگران، به ايشان عنايت ويژه داشتند و مقام علمىاش را مىستودند و حريمش را حفظ میكردند.
ايشان هوش سياسى بالايى داشت. اطلاعات دقيق تاريخى، ذكاوت خاصى به ايشان در مسائل سياسى داده بود. استاد عميد زنجانى در اين رابطه مىگويد: «مرحوم آقا ميرزا محمدباقر زنجانى، اگرچه به حسب ظاهر، جنبه سياسى ايشان ظهورى نداشت، اما داراى يك فكر سياسى قوى بود. تاريخ مشروطيت را دقيقاً مىدانست. مقدار فراوانى از آن وقايع را تا حدودى كه سنشان اقتضا مىكرد، از نزدیک ديده بود. سطح اطلاعات سياسى ايشان فوقالعاده بود.»
ايشان از دستگاه ستمگر پهلوى، بهشدت متنفر بود و مىفرمود: «رضاشاه شانزده سال شاه بود، ولى يك لحظه هم بر او عقد القلب (و محبتى) نداشتيم». باز مىفرمود: «در زمان سلطنت رضاخان و برداشتن عمامهها، ميل كردم براى زيارت اقوام و خويشان سفرى به زنجان كنم. كنسول ايران در نجف زنجانى بود و خيلى نسبت به من اظهار ارادت مىنمود. روزى اين مطلب را با او در ميان گذاردم، گفت: آقا ميرزا اگر اجازه اجتهادى داشته باشيد، بنده رونوشت آن را ضميمه پرونده مىكنم و گذرنامه باعمامه به شما مىدهم تا بتوانيد بهراحتى به ايران سفر كنيد. من به مدرسه آمدم. اجازه اجتهاد ميرزاى نائينى را برداشتم و به كنسولگرى رفتم. كنسول بلند شد و خيلى تواضع كرد و گفت: چند دقيقهاى به من مهلت دهيد. اين چند سطر را بنويسم و بعد خدمت شما هستم. در چند دقيقهاى كه او مشغول كارش بود، ناگهان در قلب من بارقهاى الهى افتاد كه سزاوار نيست كه من براى سفرى، اجازه و دستخط شريف رئيس اسلام و المسلمين مثل ميرزاى نائينى را به يك نفر رئيس ريشتراش ياور ظالم بدهم. چند دقيقهاى نشستم و سپس بلند شدم، خداحافظى كردم و بيرون آمدم. هرچند اصرار كرد كه بفرماييد كار شما را درست كنم، گفتم: چيزى به خاطرم رسيد. اگر تصميم قطعى گرفتم، خدمتتان مىآيم. بيرون آمدم و ديگر به آنجا بازنگشتم».
و اين چنين شد كه مرحوم ميرزا باقر پس از تشرف به نجف در سال 1338ق تا سال وفات (1394ق)، هيچگاه نتوانست به ايران بيايد.
ميرزا پس از سال 1348ش و حضور امام(ره) در نجف، به مبانى علمى امام(ره) و روش ايشان در مبارزه خيلى علاقهمند شد، البته اين ارتباط، دو سويه بود و امام(ره) هم به ايشان محبت داشت و هزينه زندگى آقا ميرزا باقر را تقريباً متكفل شده و دستور داده بود به ايشان رسيدگى شود.
تقريرات بحثهاى فقهى و اصولى ايشان را بسيارى از شاگردانش، مانند آيتالله نجومى و شيخ احمد رضوانى زنجانى (بحث صوم، زكات، خمس، حج، اجاره، مضاربه، شركت، نكاح، طهارت، مكاسب و بحث كامل اصول) بهصورت كامل نگاشتهاند.
اين عالم بزرگ در صبح روز دوشنبه، بيستم ماه رمضان المبارک 1394ق، پس از اداى فريضه صبح و خواندن تعقيبات، ادعيه و اذكار به استراحت مىپردازد و اهل خانه كه مىبينند ايشان تا نزدیکىهاى ظهر بيدار نشده است، به اتاقش مىروند و مىبينند ميرزا به وصال حق رسيده است.
پيكر مطهر ايشان پس از اقامه نماز توسط آيتالله خويى(ره)، در نجف اشرف، مقبره شيخ الشريعه اصفهانى و آيتالله حاج آقا حسين قمى، به خاک سپرده شد.
آثار
از آن فقيه بزرگ، كتابهاى فراوان در علوم گوناگون بر جاى مانده كه عبارتند از:
- تقريرات بحث اصول ميرزاى نائينى؛
- تقريرات درس فقه ميرزاى نائينى؛
- حاشيه بر رساله لباس مشکوک نائينى؛
- حاشيه بر فرائد الاصول؛
- حاشيه بر كفاية الاصول؛
- حاشيه بر مكاسب (از اول بيع تا آخر خيارات)؛
- حاشيه بر دوره مصباح الفقيه؛
- حاشيه بر العروة الوثقى؛
- تنقيح القواعد در اصول؛
- رساله در فروع علم اجمالى؛
- مكاسب محرمه؛
- كتاب البيع (تا آخر احكام قبض)؛
- كتاب الطهارة؛
- كتاب الصلاة؛
- كتاب خلل (شرح 65 مسئله از مسائل خلل عروة الوثقى)؛
- قاعده لاضرر؛
- قاعده من ملك؛
- قاعده لاتعاد.
منابع مقاله
گلشن ابرار، جمعى از پژوهشگران، انتشارات نور السجاد، قم، ج 7، ص 350.