ترجمه کلیله و دمنه
ترجمه كليلة و دمنة ، انشاى ابوالمعالى نصرالله منشى به زبان فارسى، با تصحيح و توضيح مجتبى مينوى تهرانى، مجموعه داستانهایى است از زبان حيوانات كه در عهد ساسانيان از زبان سنسكريت (هندى) به پهلوى نقل شده است.
ترجمه کلیله و دمنه | |
---|---|
پدیدآوران | نصرالله منشی، نصرالله بن محمد (مترجم) مینوی، مجتبی (مصحح) |
ناشر | امير کبير |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1383 ش |
چاپ | 26 |
شابک | 964-00-0155-4 |
موضوع | نثر فارسی - قرن 6ق. |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | PIR 5092 1383 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
ساختار
كتاب با مقدمه مصحح آغاز شده است. اصل هندى كتاب، در پنج باب فراهم آمده بود، اما برزويه طبيب مروزى، در عصر ساسانى، آن را به فارسى پهلوى درآورد و ابواب و حكاياتى بر آن افزود كه اغلب آنها، از مآخذ ديگر هندى بود و لذا اثر حاضر، داراى هجده باب و يك خاتمه است.
گزارش محتوا
درباره ويژگىها و محتواى اين اثر، توجه به نكات زير بسيار مفيد است:
- بعد از حمله عرب به ايران، عبدالله بن مقفع، اين اثر را به عربى ترجمه كرده و «كليلة و دمنة» نام نهاد و در عهد نصر بن احمد سامانى و به فرمان او، ابوالفضل محمد بلعمى آن را به نثر فارسى ترجمه كرد. از اين ترجمه، اثرى در دست نيست.
- رودكى به فرمان امير نصر بن احمد، كليلة و دمنة را به نظم درآورد كه تنها ابيات پراكندهاى از آن باقى مانده است. اين منظومه از ترجمه بلعمى صورت گرفته است.[۱]
- ابوالمعالى نصرالله بن محمد عبدالحميد منشى كه در زمان بهرامشاه غزنوى مىزيست و نزد اين پادشاه تقرب تام داشت، كليلة و دمنة را براى وى ترجمه كرد و آن را «كليلة و دمنة بهرامشاهى» نام نهاد. در اين كليلة و دمنة، گذشته از نقل اصل هندى، دو سه حكايت ايرانى و اسلامى بر آن افزوده شده است. وى امثال و اشعارى به اين كتاب افزود و در آن نثر متين و شيوايى به كار برد؛ چنانكه مىتوان آن را از امهات كتابهاى ادبى فارسى بشمار آورد.
- نصرالله منشى كوشيده است تا مطالب كتاب را بسط داده، اشارات را روشن بيان كند، به آيات، اخبار، ابيات و امثال بيارايد و معنى را مؤكد كند و خلاصه اينكه كتاب را احيا كند.[۲]
- در اين تجديد تحرير و نگارش، يك باب را كه به سرگذشت بروزيه طبيب مخصوص بوده است، مختصر كرده، اما در بقيه ابواب، به تفصيل، تشريح و افزودن فصول و در سخن مؤلف دويدن، قائل شده است. عنوان برخى از اين ابواب، عبارت است از: باب شير و گاو؛ بازجست كار دمنه؛ دوستى كبوتر و زاغ و موش و باخه و آهو؛ بوف و زاغ؛ بوزينه و باخه؛ زاهد و راسو؛ گربه و موش؛ پادشاه و فنزه؛ شير و شغال؛ تيرانداز و ماده شير؛ زاهد و مهمان او؛ پادشاه و برهمنان؛ زرگر و سياح و شاهزاده و ياران او.
- در اين اثر، قوتى در بيان مقاصد و قدرتى در اداى معانى هست كه در كتب ديگر نيست. انواعى از صنايع لفظى و معنوى كلام در آن ديده مىشود، اما اهتمام نویسنده، مصروف آوردن صنايع نشده و به حداقل آرايش، اكتفا كرده و صنايع، چنان طبيعى افتاده است كه خواننده غالباً متوجه آن نمىگردد و اگر در انشاى او الفاظى تازى ديده مىشود كه در زبان ما، در زمان ما كمتر جارى است، به اقتضاى سبک عهد و منشآت متداول آن زمان بوده است، نه اصرار در آوردن غرائب لغات.[۳]
- آيه، حديث، مثل و شعر فارسى و عربى كه نصرالله منشى در سراسر كتاب گنجانيده است، گذشته از رعايت عادت زمان، نشانهاى از قريحه خارقالعاده و نبوغ فكرى و ذوقى نویسنده است.[۴]
- نصرالله منشى مقيد به متابعت از اصل نبوده است و به ترجمه و نگارشى آزاد پرداخته و آن را بهانه و وسيلهاى كرده است از براى انشاى كتابى به فارسى كه معرّف هنر و قدرت او در نوشتن باشد و انصافا نثر فارسى را به ذروه اعلى رسانيده است و كمال قدرت آن را در بيان مطالب و توانايى خويش را نيز در نويسندگى، در اين كتاب، به منصه ظهور نشانيده است.[۵]
- نخستين پديدهاى كه در نثر كتاب جلب نظر مىكند، سازمان منطقى اسلوب است؛ موضوع، بهنحوى طبيعى بخشبندى مىشود، گسترش مىيابد و به نتيجهاى ختم مىگردد.
وضعيت كتاب
فهرست مطالب، در ابتدا و فهرست لغات مشكل و غير متداول، در انتهاى كتاب آمده است.
در پاورقىها، علاوه بر ذكر منابع و اختلاف نسخ، توضيحات مفصلى پيرامون برخى از لغات و عبارات متن، داده شده است.
پانويس
منابع مقاله
مقدمه و متن كتاب.